رسانه ملي تنها راه حمايت از تيم ملي را در اين مي دانست كه با حضوركارشناسان و اهل فن، بر روي نقاط قوت تيم ملي انگشت بگذارد و به ضعف ها اشاره اي نكند، غافل از اينكه انگشت گذاشتن روي نقاط قوت يك تيم ناخودآگاه منجر به بزرگنمايي هم مي شود و واقعيت ها را در پس پرده نگه مي دارد.
يكي از اين واقعيت ها، ضعف فوتبال كشور ما در تقابل با تيم هاي صاحب نام جهان بود. ديگر در هركوي و برزن ، پير و جوان به حضور پرقدرت تيم ملي ايران در جام جهاني 2006 اشاره مي كردند.غافل از اينكه نمي توان با خودروي فكسني به رقابت با اتومبيل هاي تندرو پرداخت.
تصور كنيد اگر در يكي از همان برنامه ها به ضعف مفرط تيم ملي ايران در خط دروازه، دفاع و حمله پرداخته مي شد، چقدر آگاهي مردم بالا مي رفت. اما رسانه ملي به جاي روشنگري، فقط سفارش ساخت سرود و ترانه هاي گوناگون را داد تا آنجا كه امروز تعداد سرودها و نماهنگ هاي ساخته شده در خصوص تيم ملي از تعداد 23 بازيكن تيم ملي هم بيشتر است. موسيقي يكي از ابزارهاي لازم براي تهييج افراد به حساب مي آيد و وقتي هيجان به اوج مي رسد، منطق كمتر به ميان مي آيد و شور و علاقه سر به آسمان مي زند غافل از اينكه واقعيت فوتبال ما چيز ديگري است.
كاش برنامه سازان سازمان صدا وسيما يارخوبي براي تيم ملي وبه طور كلي ورزش ما مي بودند تا امروز اين همه سرخوردگي و انزجار از فوتبال در دل ايراني ها به چشم نمي خورد. قرار بود ما در رقابت هاي جام جهاني كارهاي شگفت بكنيم و اين همان چيزي بود كه صدا وسيما از طريق تريبون خود آن را به ذهن مردم القا كرد. دريغ از اينكه كاربزرگ، ابزار بزرگ مي خواهد كه ما نداشتيم. باشد كه رسانه ملي از اين پس ، بجا و شايسته از ورزشكار، تيم و مدير ورزشي حمايت به عمل آورد.
نظر شما