دكتر ابراهيم خدايار در گفتگو با خبرنگار فرهنگ و ادب مهر، ضمن بيان اين مطلب افزود: هويت ملي در دوره هاي مختلف با توجه به گستردگي جغرافياي سياسي تعريف خاص خود را داشته است. مثلا ادبيات ملي ما به ويژه در قبل از اسلام به خط و زبان خاصي بوده كه متشكل از بلخي و خوارزمي و سكايي و ... مي شده است.
وي تصريح كرد: اين زبان ها با گذشت زمان امروز ديگر در محدوده جغرافيايي هويت ما نيستند و در افغانستان و قفقاز و تاجيكستان و ... پراكنده اند در حالي كه در گذشته جزو آن محسوب مي شدند.
مدير مركز تحقيقات زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تربيت مدرس گفت: ايران بعد از اسلام هويت ديگري را نيز با هويت خود در هم آميخت كه موجب بروز خط و زبان جديدتري نسبت به فارسي قديم بود. يك فارسي نو كه حاصل آميزشي بين هويت ايراني و هويت اسلامي بود.
وي ادامه داد: اين زبان ملي در قرن سوم با كساني مثل سقدي سمرقندي و بعدها رودكي آغاز شد كه امروز اين هويت نيز خارج از جغرافياي كنوني ايران قرار دارد. اما كلمه ادبيات و هويت ملي در ايران با فردوسي عجين شده است و اين به خاطر تلاش ارزنده و كوششي است كه او براي زبان و احياي هويت ايراني انجام داد.
مولف كتاب " از سمرقند چو قند" اضافه كرد: پس اساس هويت بر زبان است تا جايي كه محال است بگوئيم ايراني هستيم ولي به زباني غيرفارسي صحبت مي كنيم. با پيدايش و شكل گيري هويت ايراني ما خارج از مرزهايمان جهان ايراني را شاهد هستيم كه گستردگي آن فراتر از مرزهاي جغرافيايي ماست. جهان ايراني گستره اي را شامل مي شود كه مردمانش خاطرات، ادبيات و سوايق مشترك دارند و اين جداي از مرزهاي جغرافيايي و سياسي است. فراموش نكنيم كه واژه اي با عنوان وطن سابقه صد دويست ساله در كشور ما دارد و پيش از آن وطن گرايي به اين شكل در ما وجود نداشت.
خدايار با تاكيد بر لازم و ملزوم بودن هويت، زبان و ادبيات ملي افزود: تنها عاملي كه موجب جدايي صاحبان هويت هاي مشترك از يكديگر مي شود مرزهاي پيش پا افتاده سياسي است. در بين مردم فارسي زبان همسايه، همان قهرماناني كه براي ما اسطوره اند براي آنان نيز الگو و افسانه هستند. در واقع اين پيوند مشترك تنها منوط به زبان نيست و ريشه دارتر از آن يك فرهنگ محسوب مي شود. حماسه ها و ضرب المثل هاي ايراني در ميان آن اقوام نيز رايج است و اين به خرده فرهنگ هايي شبيه است كه در خود ايران نيز تنوع قومي و فرهنگي را موجب شده اما از يك فرهنگ و هويت بهره مي برند.
اين پژوهشگر زبان و ادبيات فارسي در حوزه آسياي ميانه، مهم ترين ويژگي فرهنگ ايراني را از دوران گذشته تا امروز، تعامل با هويت ها و فرهنگ هاي ديگر برشمرد و اضافه كرد: فرهنگ ايراني همواره عناصري را از ديگر فرهنگ ها وارد كرده و آنها را ايرانيزه نموده و سپس دروني كرده است. حتي فرهنگ اقوام مهاجم نيز تحت تاثير فرهنگ ايراني قرار مي گرفتند و تاريخ به ما مي گويد كه سلطان محمد خدابنده نيز وقتي از ايران رفت يك شيعه بود.
وي تهاجم يونانيان به ايران را نيز نمونه اي از امتزاج و هضم فرهنگي دانست و گفت: فرهنگ ايراني هميشه قدرت هضم فرهنگ هاي پيراموني و بازتوليد آنها را داشته است. اسلام هم وقتي در ايران ، ايراني شد به شبه قاره و آسياي صغير و ... رفت بنابراين نبايد هراسي از فرهنگ هاي بيگانه و رقابت با آنها داشته باشيم.
نويسنده " غريبه هاي آشنا " زبان فارسي و دين اسلام را معنابخش فرهنگ ايراني توصيف كرد و ادامه داد: تقويت اين دو عنصر قوت بخش هويت ايراني است ضمن اين كه تعاملات فرهنگي را نيز بايد انجام داد و از آن نهراسيد.
دكتر ابراهيم خدايار تصريح كرد: ظرفيت و ويژگي فرهنگ هاست كه نحوه تعامل بينافرهنگي را تعريف مي كند. زماني كه فرهنگي ضعيف و بي ريشه با فرهنگي عميق برخورد داشته باشد، از دست مي رود ولي فرهنگ قوي و مستحكم و داراي وسعت جغرافيايي نبايد ترسي از مقابله با ساير فرهنگ ها داشته باشد.
نظر شما