اين شاعر در گفتگو با خبرنگار فرهنگ و ادب مهر با بيان اين مطلب افزود : وقتي بحث " ملي بودن " مطرح مي شود ، موضوع به مقوله هاي سياسي و رنگ و بوي ناسيوناليستي نزديك مي شود و با اين ديدگاه كه در حال حاضرجهاني به سمت يكپارچه شدن و برداشته شدن مرزهاي فرهنگي مي رود ، پافشاري براين مقوله پاسخگو نيست ، آن هم درشرايطي كه مي گوئيم مشكل اصلي ما اين است كه ادبيات نمي تواند صداي ملت ما را در جهان به خوبي منعكس كند.
حافظ موسوي ياد آورشد : يك نويسنده روسي و عراقي خيلي احساس نزديكي دارند ، انگارازيك جنس ادبيات هستند و اتفاقا تجربه هاي اينان هم به هم وابسته و پيوسته است . زبان فارسي گرچه گستردگي زبان عربي را ندارد ولي اميدوارم اين ادبيات به عنوان يك ادبيات فارسي بتواند قلمروي كه فارسي زبانان را در بر مي گيرد ( ايران ، افغانستان و تاجيكستان و ... ) به خود اختصاص بدهد .
وي اضافه كرد : اگر منظور از ادبيات ملي ادبيات فارسي با اين ويژگي ها باشد معتقدم چنين ادبياتي وجود دارد ، چه در گذشتگان و چه كلاسيك ، از رودكي تا نيما و از نيما تا شاعران معاصر ، به عبارتي حلقه اتصالي در اين محدوده جغرافيايي و سياسي كه نقطه اشتراك فرهنگي و مشاركت در زبان فارسي بوده و به هم وصل شده است .
موسوي يادآور شد : متاسفانه بعضي تنگناهاي سياسي ، اهمال كاري هاي ها و برخي عقب ماندگي هاي خود ما خواسته و نا خواسته اين زبان (فارسي) را در ورود به عرصه فرهنگ جهاني منع كرده است . اگر روزي دنيا به اين منطقه حساس شود كه اين منطقه و اقليم فرهنگي چه مي گويد آن چيزي كه بيشترازهمه عناصر كمك مي كند همان " ادبيات ملي " است ، هم ادبيات معاصر و هم ادبيات قديم . در يك قرن اخير تعداد زيادي از مستشرقين در حوزه هايي از ادبيات ما كار كرده اند كه متاسفانه خود ما نتوانسته ايم .
به گفته اين شاعرمعاصر ، ادبيات اصيل ازآنجايي كه برآمده ازروح عمومي ملت است درواقع بهترين ظرفيت را براي شناساندن موقعيت آن ملت دارد ، شناساندن موقعيت فرهنگي ، پيشينه تاريخي ، سلايق ذوق زيبايي پسندي و تمايلات روحي رواني ، سنت ها ، اسطوره ها و ... در توانمندي ادبيات ملي است .
حافظ موسوي در خصوص حمايت نهادها و دستگاه هاي فرهنگي از ادبيات ملي تصريح كرد : نهادها كار خود را انجام مي دهند و از آنجايي كه حرف ما تاثير ندارد ، پس بهتر است چيزي نگوييم ...، در هر كشوري نهاد ها يك سري مسئوليت ملي بر عهده دارند ولي فراموش نكنيم درتاريخ معاصر و ما قبل معاصر، كم نبودند كساني كه در موضع ملي نشستند و كاري جز نابود كردن عناصر و فرهنگ ملي نداشتند و حتي مي خواستند بعضي از سنت ها را حذف كنند ؛ البته من نمي گويم تمام سنت ها حفظ شود چراكه سنت هايي كه بوي عقب ماندگي و ارتجاع مي دهند هيچ حسني ندارند ، اما هويت هاي قومي و ملي بايد حفظ شوند .
نظر شما