پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۲۱ تیر ۱۳۸۵، ۹:۲۱

/ گزارش مشروح مهر از نشست نقد كتاب "جهان واژگون" در شهر كتاب /

شخصيت هاي سلينجر مي خواهند دنيا را سامان دهند / او راوي معصوميت از دست رفته است

شخصيت هاي سلينجر مي خواهند دنيا را سامان دهند / او راوي معصوميت از دست رفته است

آثار سلينجر قهرماناني را تصوير مي كند كه با واقعيت كنار نمي آيند ، خود تابع نظم نيستند اما مي خواهند دنيا را سامان دهند. بنابراين شخصيت هاي او روان پريش نيستند اما در جستجوي عالم روحاني و آرماني خود مي گردند.

به گزارش خبرنگار فرهنگ و ادب مهر، مصطفي مستور در نشست نقد و بررسي داستان " جهان واژگون " (جي.دي.سلينجر) در شهركتاب مركزي ضمن بيان اين مطلب افزود: سلينجر از آن دست نويسندگاني است كه صحبت كردن درباره او زماني دراز را مي طلبد. آثار او ويژگي هاي خاصي دارند. زندگي او نيز به سان آثارش غريب و شگفت و باور نكردني است. او چهل سال است كه اثري منتشر نكرده اما همچنان جزو محبوب ترين نويسندگان آمريكا به شمار مي رود.

اين نويسنده آثار او را به دو دسته آثار جمع آوري شده و پراكنده تقسيم كرد و ادامه داد: آثار جمع آوري شده او با اجازه سلينجر منتشر شده و ساير نوشته هايش هيچ وقت چاپ نشده است. ترجمه و چاپ اين اثر به فارسي نيز حركتي غيراخلاقي بوده چرا كه به هر شكل سلينجر با چاپ اين آثارش مخالف است و ما نيز بايد به عقيده و خواست نويسنده احترام بگذاريم.

وي تصريح كرد: انتشار اين كار اگرچه نادرست است اما خواندن آن لذت انگيز است و احساسي كه در من بعد از خواندن اين داستان پديد آمد احساس گناهي لذت بخش بود.

نويسنده " روي ماه خداوند را ببوس " ضمن بيان خلاصه اي از كتاب، به تشابه هاي موجود ميان شخصيت هاي اين داستان با ساير آثار سلينجر اشاره كرد و گفت: مهم ترين بحث درباره سلينجر درونمايه آثار اوست ولي قبل از آن بايد به چند كليدواژه اشاره كنيم. يكي از اين واژه ها " جهان عوضي " و ديگر "جهان قشنگ " است. او معتقد است چنان غرق دنيا و عادات و روزمرگي هايش شده ايم كه خروج از آن برايمان ممكن نيست.

وي اضافه كرد: سلينجر جهان عوضي را جهاني مي داند كه به خاطر خوردن آن سيب ممنوع به آن پرتاب شده ايم و تمام شدني هم نيست مگر آن كه آن سيب را قي كنيم. در جهان عوضي سلينجر معصوميت به كل از دست رفته است.

وي جهان قشنگ را از منظر نويسنده آمريكايي اين چنين تشريح كرد: جهان قشنگ جهان باورها و ارزش ها و معاني اي است كه بايد وجود داشته باشند اما نيستند. جهاني كه والا و فارغ از مناسبات روزمره ماست. در همينجاست كه با كليدواژه شخصيت هاي " ناسازگار " مواجه مي شويم كه جهان را محل زندگي نمي دانند و با جهان عوضي در چالش و اعتراض و ناسازگاري قرار دارند.

مستور به وجه تشابه آدم هاي داستان " جهان واژگون " و " ناطور دشت " اشاره كرد و ادامه داد: "باني" و "مري" در اين اثر نمادي از جهان عوضي هستند كه ريموند را به خود جذب مي كنند. ريموند در حقيقت متعلق به آن جهان قشنگ است كه بواسطه آن دو به جهان فاني و عوضي كشانده مي شود. ضمن اين كه ريموند آدمي معمولي نيست و عنوان جنگل واژگون هم برآمده از همين شرايط است.

نويسنده " استخوان خوك و دست هاي جذامي " تقابل جهان عوضي را با جهان قشنگ در آثار سلينجر با پيروزي جهان عوضي همراه دانست و افزود: شخصيت هاي او مدام ناچار به هنجارشكني و اعتراض هستند. معمولا يكي از اين دلايل شرارت باطني انسان و ميل انسان به شرور بودن است كه دائم به توليد جهان عوضي مشغول است. تفسير ديگر كه به آراي ژان ژاك روسو نزديك است مربوط به بنيان هاي زندگي است. اين كه انسان نمي تواند تنها زندگي كند اما وقتي به جمع مي پيوندد، آن را نير تحمل نمي كند و ويران مي شود. به تعبير روسو ما اگر در جمع نباشيم خطايي نمي كنيم. او مي گويد انسان در تنهايي رنج مي كشد و در عشق هم همين طور.

وي تصريح كرد: در ديدگاه سلينجر هيچ يك از اين دو گرايش مطرح نيست بلكه توانايي اندك خود فرد باعث شكست اش قلمداد مي شود. سلينجر مي گويد يا خود فرد از هوش و استعداد كافي برخوردار نيست و يا ميلي به استفاده از آن ندارد و دائم شكست مي خورد. اين شكست نيز يا منجر به خودكشي مي شود يا راه به آسايشگاه رواني پيدا مي كند و يا فرد را به انزوا فرو مي برد. ريموند در اين اثر به انزوا مي رود.

اين نويسنده به عنصر زاويه ديد در داستان اشاره كرد و گفت: ابتدا تصور مي كنيم كه با راوي سوم شخص داناي كل طرف هستيم اما كمي كه جلوتر مي رويم متوجه مي شويم كه رابرت دوست ريموند آن را روايت مي كند. در واقع كم كم متوجه مي شويم كه او راوي داستان است اما سوم شخص روايت مي كند. سلينجر از اين تكنيك قبلا هم استفاده كرده است.

مصطفي مستور سپس وقايع پرشمار و شخصيت پردازي عميق داستان را مورد تاكيد قرار داد و گفت: ريموند در اين اثر شخصيت كانوني قصه است كه ناسازگار بوده و دنيا را برنمي تايد. ويژگي هاي شخصيت هاي ناسازگار سلينجر را اين گونه مي توانيم برشماريم: فوق العاده حساس هستند و اين حساسيت باعث رنجش و آسيب پذيري آنها مي شود به اين دليل كه ناهنجاري را تحمل نمي كنند و با جهاني كه معصوميت خود را از دست داده كنار نمي آيند.

مستور در پايان صحبت هايش زبان شخصي نويسنده ، نثر تحليلي و روان شناختي، جنبه هاي ضدكليشه، توصيفات خلاقانه و ايراداتي از ترجمه اثر را كه به زعم او در پي ايراني كردن متن بوده مورد توجه قرار داد.

در ادامه دكتر اميرعلي نجوميان با تاكيد بر تعلق خاطر اين نويسنده آمريكايي به نحله هاي عرفاني هندي گفت: زبان سلينجر زباني بسيار دقيق و در خدمت شخصيت پردازي است. حتي لحن و آهنگ كلام آدم هاي او در آثار مهم است و به طرق مختلف سعي در آهنگين يا برجسته نمايي برخي الفاظ و جملات مي كند تا مخاطب كاملا با نگاه شخصيت ها آشنا شود.

وي طنز موجود در داستان هاي سلينجر را آميخته با تلخي و تراژدي دانست و اضافه كرد: بسياري او را دنباله روي مارك تواين مي دانند و هولدن - يكي از شخصيت هاي تكرارشونده آثار او - را نيز با هاكلبري فين مارك تواين مقايسه مي كنند. عناصر فراواني هست كه ميان دو نويسنده و آثارشان اشتراك ايجاد مي كند.

نجوميان تصريح كرد: اولين درونمايه آثار او بحث دنياي كودكي و بزرگسالي است. او روايتگر دنيايي برزخي، ميانه و در حال گذار است. آدم هاي او در حال گذر از يك وضعيت به وضعيت ديگر هستند. در آثار او كودكاني مي بينيم كه بايد خود را با جهان بزرگسالان وفق دهند اما اين توافق با رنج و سختي توام است.

استاد ادبيات انگليسي دانشگاه شهيد بهشتي افزود: عنصر كودك نابغه هم همان قهرمان ناسازگار با محيط است. اين كودك كسي است كه كودك اما در دنياي بزرگسالي است و اين دو كه گردهم نيامدني است در آثار سلينجر كنار هم قرار مي گيرند. دنياي بزرگترهاي او سرشار از فساد، منفعت طلبي و حماقت و رذالت اما دنياي كودكي پاكيزه و معصوم است.

وي به داستان " فرني و زويي " از اين نويسنده اشاره كرد و گفت: سلينجر علاقه زيادي به عرفان هندي دارد و اين جريان را بعد از جنگ جهاني دوم و تضادهاي بوجود آمده ميان ايده آليسم و ماترياليسم مشاهده مي كنيم. در نوشته هاي او جهان مادي جهان معناگرا را احاطه كرده است.

دكتر نجوميان ادامه داد: عرفان آثار او به آرامش منتهي نمي شود و آدم هايش همواره در تشويش و نگراني به سر مي برند. ريشه اين اضطراب در تحمل ناپذيري دنياي بيرون است كه انسان هاي خوب آن را تاب نمي آورند. روابط اعضاي خانواده نيز در داستان هاي او شكننده و از هم گسيخته است و والدين هيچ گاه نجات دهنده بچه ها نيستند.

وي به نقد نظام آموزشي ، ترديد و بدبيني شخصيت ها و بيگانگي آدم ها با دنياي اطراف در آثار جي.دي.سلينجر اشاره كرد و افزود: از جنون در آثار او هم نمي توان گذشت. شخصيت هاي اصلي او به نوعي دچار جنون هستند، جنوني كه حاكي از روان پريشي نيست. قهرمان هاي او شخصيتي دون كيشوت وار دارند و اعمال و رفتار آنان دون كيشوتي است. قهرمانان او آدم هايي خوب در دنيايي كثيف به نظر مي رسند و اين امر الگويي آمريكايي و مسبوق به سابقه در فيلم هاي آمريكايي است.

دكتر اميرعلي نجوميان ضمن بررسي رابطه بينامتني ميان آثار سلينجر، در تشريح جنون در داستان هاي او گفت: جنون يك مدلول متكثر در آثار اوست . اول جنون عرفاني، دوم جنون  ضد اجتماعي كه بر ضد جنگ و والدين و نظام آموزشي و ... است و سوم جنون خلاق. اما هيچ وقت نمي دانيم كدام يك از اين مدلول ها مدنظر نويسنده است.

کد خبر 351744

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha