در چنين روزي در سال 1314 هجري شمسي قيام مسجد گوهر شاد شكل گرفت . نظام ديكتاتوري رضا خان بر اين باور بود كه با ايجاد مجموعه تحولات مورد نظر خود به اجبار، ملت ايران را از فرهنگ اسلامي جدا مي كند . پس از يك دوره اسلام زدايي و تهاجم وسيع عليه روحانيت ، "روحانيت "اين گروه آگاه اجتماعي ، پس ازطرح موضوع كشف حجاب وفراهم كردن محيط وحشت براي زنان مسلمان وبرداشتن پوشش آنان در معابرعمومي توسط جيره خواران رضا خاني ، اعتراضات خود را نسبت به مقوله كشف حجاب به گوش رضا خان رساندند. در اين ميان پس از موضع گيري هاي گسترده روحانيان عليه " ضد اصلاحات " رضاخاني ، شيخ غلامرضا طبسي ، شيخ شمس نيشابوري وآيت الله قمي در مشهد توسط قزاقان دستگير وروانه زندان شدند . پس از اين گونه دستگيري ها روند اعتراضات عليه رژيم رضاخان گسترش يافت وگروه هاي مختلف مردم مشهد در مسجد گوهرشاد و صحن حرم مطهر امام رضا(ع) تحصن و تجمع كردند ، در سحرگاه چنين روزي در سال 1314 ه ش ، توپهاي سنگين روبروي مسجد گوهرشاد شروع به غرش كردند و حرم پاك امام هشتم (ع)را هدف قرار دادند .عمال رضا خان دراين تهاجم وحشيانه علاوه بر تخريب بخشي از حرم ، بيش از دو هزار تاپنج هزار تن از مردم پناهنده درحرم را به خاك و خون كشيدند . در اين حمله سبعانه هزار و پانصد نفررا نيزدستگير شدند .
درگذشت مولانا جلال الدين محمد بلخي :
در چنين روزي در سال 672 (ه. ق) مولانا جلال الدين محمد بلخي شاعر پر آوازه ايران زمين بدرود حيات گفت . جلال الدين محمد بلخي در ششم ربيع الاول سال 604هجري قمري در شهر بلخ متولد شد. اجدادش همه از مردم خراسان بودند. پدرش بهاالدين ولدبن ولد نيز محمد نام داشت و سلطان العلما خوانده مي شد. مولانا در هجده سالگي ، در شهر لارنده ، به فرمان پدرش با گوهر خاتون ، دختر خواجه لالاي سمرقندي ازدواج كرد. وي در بيست و چهار سالگي بنا به وصيت پدر ، دنباله كار او را گرفت و به وعظ و ارشاد پرداخت. ديري نگذشت كه سيد برهان الدين محقق ترمذي به روم آمد و جلال الدين از تعاليم و ارشاد او برخوردار شد. شيدايي مولانا زماني آغاز شد كه او با شمس تبريزي آشنا گشت . اما شيفتگي مولانا به شمس را عده اي بر نتافتند و به بدگويي از شمس تبريزي مشغول شدند . به سعايت برخي از شاگردان مولانا و همچنين بد رفتاري آنان با شمس ، شمس از قونيه رفت . پس از رفتن شمس حال مولانا ديگر گون شد و مريدان وشاگردانش از رفتاري كه نسبت به شمس داشتند پشيمان شده و در صدد يافتن شمس در دمشق بر آمدند . شمس پس از حدود پانزده ماه ، روانه قونيه شد .اما اين بار نيز با جهل و تعصب عوام روبرو شد و ناگزير براي هميشه از قونيه غايب گرديد . مولانا پس از جستجوي بسياردرباره پيرو مراد خود،ازيافتن وي نا اميد شد . بسياري از شعرهاي ديوان شمس در حقيقت گزارش همين روزها و لحظات عاشقي اوست . علاوه بر غزليات شمس ، مولانا مثنوي معنوي را در شش دفتر خلق كرد كه يكدوره تفسير قرآن كريم به نظم است . فيه ما فيه نيز اثر منثور مولانا است. آن عارف نامي سرانجام در سال 672 ه.ق هنگام غروب آفتاب ، بدرود حيات گفت. مرگش بر اثر بيماري ناگهاني بود كه طبيبان از علاجش درمانده بودند. خرد و كلان مردم قونيه از هر مذهب ومرامي در تشييع جنازه او حاضر بودند. مرقد او هم اكنون به زيارتگاهي درقونيه تركيه تبديل شده است . از مكتب عرفاني مولانا با نام "مولويه " ياد مي شود كه ركن اصلي آن را سماع تشكيل مي دهد . پيروان مولانا هر سال در چنين روزي برمزار وي گرد مي آيند و مراسم سماع با شكوه برگزار مي كنند و از سراسر جهان براي تماشاي اين مراسم وحظ معنوي به قونيه مي روند .
كشف كودتاي نوژه :
درچنين روزي در سال 1359هجري شمسي ، كودتاي آمريكايي نوژه خنثي شد . گروهي مركب ازعده اي ازچهره هاي سياسي و نظامي رژيم گذشته وهمچنين نمايندگان اطلاعاتي آمريكا، اسراييل وعراق با تشكيل ستادي درپاريس طرح كلي كودتاعليه جمهوري اسلامي ايران را درسال 1359 پايه ريزي كردند . بمباران بيت امام خميني (ره) درجماران ، فرودگاه مهرآباد ، نخست وزيري ، ستاد مركزي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ، ستاد مركزي كميته هاي انقلاب اسلامي ، پادگان ولي عصر(عج) ، پادگان امام حسين , و چند پادگان ومركز مهم وهمچنين تصرف چندين نقطه كليدي كشورازجمله صدا وسيما ازاهداف طراحان كودتا براي رسيدن به اهداف آتي بود . اما به حول وقوه الهي يكي از خلباناني كه شش ماه قبل ازكودتا توسط گروه پشتيباني مورد شناسايي قرار گرفته بود ، و همچنين يكي از در جه داران تيپ 23 نوهد با افشاي طرح كودتا قبل از انجام آن ، كمك شاياني در جهت كشف اين عمل ننگين مي كنند . پس از آن ، عمليات مقابله با طراحان كودتا درچنين روزي آغاز و سرانجام طرح كودتا با شكست كامل روبرو مي شود . در مورد اين كودتا و عمليات بمباران كودتاچيان ، رهبركبيرانقلاب اسلامي و بنيانگذارجمهوري اسلامي ايران، كلامي با اين مضمون فرمودند كه نشانگر طمانينه قلبي واطمينان به كارعبث و شكست خورده فريب خورد گان ازسويي و اعتماد كامل به ملت مومن ايران در دفاع از دستاوردهاي انقلاب اسلامي و خون پاك شهيدان از ديگر سو است. اما محتواي سخن چنين بود: آناني كه با طياره بمباران كردند ، نمي توانند كه آن بالا براي هميشه بمانند مجبورند كه بيايند توي اين مرد م ، مگر مردم مي گذا رند كه راحت باشند!
ورود به اسپانيا :
درچنين روزي در سال 711ميلادي براي نخستين بار سپاه طارق بن زياد وارد اسپانيا شد و درواقع اسلام به مرزهاي اروپا راه يافت . اندلس در واقع در اواخر قرن اول هجرى به وسيله سپاهى از اعراب و بربرهاى مسلمان شمال افريقا فتح گرديد .گفته مي شود در جريان فتح اندلس، قبايل ويزيگوت ساكن اسپانيا كه از حكومت خود ناراضى بودند، با مسلمانان همكارى كردند.به همين جهت اگر چه رياست و رهبرى اسپانياى مسلمان با عربهاى مسلمان بود، اما رؤساى بربر و گوت هم داراى قدرت فراوان بودند.قدرت تقريبا مساوى عربها، بربرها و گوتها مانع از به قدرت رسيدن يك دولت كاملا قدرتمند مسلمان در اندلس مىشد.چنانكه گوتها همگى مسلمان نشدند و عده زيادى از آنها مسيحى باقى ماندند .فتح نواحى مسيحى نشين شمال اسپانيا و گسترش اسلام در تمامى آن سرزمين نيز ناتمام ماند .بنى اميه براى حفظ حاكميت خود بر اندلس، يكى از رؤساى عرب ساكن آنجا را عامل خود قرار مىدادند، اما اين شخص در برابر نافرمانى بربرها و گوتها قدرت چندانى نداشت و همراهى قبايل عرب با وى، معمولا براى حفظ موقعيت خودشان در برابر اقوام ديگر بود.در حالى كه اندلس داراى چنين اوضاعى بود، بنى عباس موفق به سرنگونى حكومت بنى اميه شدند.در پى اين واقعه، تعقيب امويان و قلع و قمع آنان آغاز شد و در نتيجه هر يك از بنى اميه در جستجوى يافتن پناهگاه به سويى گريختند.در اين ميان شخصى به نام عبد الرحمن از نوادگان هشام بن عبد الملك (دهمين خليفه اموى) از چنگ عباسيان جان سالم بدر برد و به اندلس گريخت .او در سال 137 ه.ق وارد اندلس شد (5 سال پس از تأسيس خلافت عباسى) و توانست تعدادى از قبايل عرب آنجا را با خود همراه سازد.در شرايطى كه تعدادى از مسلمانان اندلس بىطرف بودند، نيروهاى متمايل به عباسيان متحمل شكست شدند و عبد الرحمن توانست قدرت را در دست گيرد.فاصله زياد اندلس تا مركز خلافت عباسيان، مانع از اقدام سريع و مؤثر بنى عباس براى تصرف اندلس شد و هنگامى كه نيروهاى عباسيان به آنجا اعزام شدند، عبد الرحمن توانست همراهى گوتها و بربرها را با خود جلب كند.آنان در اين مرحله حكومت عبد الرحمن را عامل حفظ استقلال سياسى خود تلقى مىكردند.بدين ترتيب عبد الرحمن سلسله اموى اندلس را تأسيس كرد. عبد الرحمن و جانشينانش تا حدود صد سال بعد از تأسيس سلسله اموى اندلس، خود را امير مىناميدند.حكومت آنان جنبه دينى نداشت و عناصر كشورى و لشكرى آنان، تركيبى از مسلمانان ومسيحيان بود.به همين دليل نمىتوانستند عنوان خلافت را كه مفهومى صرفا اسلامى داشت، براى خود برگزينند.اين امر اگر چه موجب آرامش داخلى قلمرو آنان مىشد، ليكن مقابله با دولتهاى مسيحى مستقل شمال اسپانيا را مشكل مىساخت.بنابراين به دليل هجوم مسيحيان به مرزهايشان، از اوايل قرن چهارم هجرى سياست دينى مشخصترى انتخاب كردند.در اين زمان عبد الرحمن سوم حكمران اندلس، خود را خليفه ناميد.او با بهرهگيرى از غيرت دينى مسلمانان، توانست مسيحيان شمال اسپانيا را شكست دهد.علاوه بر اين، او در دريا نيز عرصه را بر مسيحيان تنگ كرد.در اين زمان امويان اندلس، پا را از آن سرزمين فراتر نهاده قسمتى از شمال افريقا را هم تصرف كردند.اين به معناى به مبارزه طلبيدن خلفاى عباسى بود.عباسيان نيز با دادن اختيارات به حكمرانان خود در شمال افريقا كوشيدند با امويان مقابله كنند.اما اين اقدام سرانجام موجب كاهش هر چه بيشتر تسلط آنان بر شمال افريقا شد. بعد از سقوط امويان، اندلس از تسلط عباسيان بيرون شد. در آنجا نيز مثل بيشتر بلاد اختلاف مصرى و يمانى در ميان بود. به سال 125 ابوالخطار يمانى بر اندلس تسلط يافت و صمبل بن حاتم كه مصرى بود بر او بشوريد و از ولايتدارى خلع كرد و يكى از مصريان را به ولايتدارى رسانيد يمنيان ميخواستند ابوالخطار را به مقام خويش باز برند اختلاف بالا گرفت و اندلس چهار ماه تمام ولايتدار نداشت عاقبت همگى بر ولايتدارى يوسف بن عبدالرحمن فهرى اتفاق كردند كه مصرى بود و به سال 129 ولايت اندلس را بدو دادند و بنا شد يكسال ولايت بدست او باشد و سال بعد كار را بدست يمنيان دهد تا هر كه را خواهند ولايتدار كنند و چون سال بگذشت يمنيان خواستند يكى از خويشتن را بولايت رسانند اما صمبل مقاومت كرد و گروه بسيار از ايشان را بكشت و باز بر ولايت يوسف اتفاق شد و كس بر او اعتراض نكرد تا عبدالرحمن اموى بر اندلس تسلط يافت. چون دولت اموى سقوط كرد و عباسيان به تعقيب و كشتار ايشان برخاستند يكى از بزرگان اموى عبدالرحمن پسر معاوية بن هشام از چنگ عباسيان به اندلس گريخت و دولت اموى اندلس را بنيان نهاد. جدايى اندلس از دولت عباسيان مايه ضعف ايشان بود اما منصور با همه كوششها كه كرد نتوانست قدرت خويش را بر آن ديار استقرار دهد و به ناچار از در ملايمت درآمد. وقتى منصور از مسالمت كارى نساخت به پپين پادشاه فرنگ متوسل شد تا از او بر ضد عبدالرحمن كمك گيرد و فرستادگان به دربار او روان كرد كه سالى چند در آنجا مقيم بودند و با فرستادگان وى به نزد منصور بازآمدند و باز به دربار پپين رفتند و براى وى هديههاى گرانبها بردند اما اين گفتگوها ثمرى نداشت جز آنكه عبدالرحمن از هجوم فرنگيان بكشور خويش بيمناك شد و هرگز بصدد جنگ عباسيان نيفتاد بنابراين منصور در مانور سياسى خويش به نسبت زياد توفيق يافت و سياست عباسيان را درباره اندلس پايه نهاد. بدوران مهدى همه دولتها از عباسيان حساب ميبردند كه اين دولت بنهايت قدرت و وسعت رسيده بود اما آن اختلاف كه ميان خليفه بغداد و اندلس بود مايه اضطراب بغداد بود كه مهدى چون پدر قدرت امويان اندلس را به ديده حسد مي نگريست و ميخواست اين دولت را از ميان بردارد اما لشكر كشى به آن ديار ميسر نبود كه راه دراز بود و گذر دادن سپاه از صحراهاى آفريقا كارى دشوار مينمود و هم قوت عبدالرحمن اموى به حساب بود كه وى در انديشه بود ديار شام را از امويان بگيرد و اگر اوضاع اندلس اجازه ميداد بدينكار اقدام كرده بود بدي نجهت دو خليفه در بغداد و اندلس بدشمنى و كينه قانع شدند و كوشش عملى بر ضد همديگر كمتر كردند . ابن اثير گويد: «مهدى عبدالرحمن بن حبيب فهرى را باندلس فرستاد و او از آفريقا گذشت دريا را پيمود و بسليمان بن يقطان كه ولايت بارسلن داشت نامه نوشت و او را به اطاعت خليفه بغداد خواند اما سليمان دعوت وى را نپذيرفت و فهرى خشمگين با گروهى از بربران به قلمرو او هجوم برد اما سليمان وي را بشكست و عبدالرحمن باقيمانده نيروى وى را تار و مار كرد و كشتيهاى او را بسوخت كه فرار نتواند كرد فهرى در ناحيه والانس موضع گرفت و محصور شد اما مقاومتى سخت كرد و ترس وى بدلها افتاد و عبدالرحمن هزار دينار جايزه براى سرش معين كرد و يكى از بربران ويرا بكشت و سرش را به نزد خليفه اندلس برد.
(منبع : جعفريان ، رسول و خيرانديش ، عبدالرسول ، تاريخ اسلام و دولتهاى مسلمان، ص 119)
عادي سازي آمد و شد كشتي ها در كانال پاناما :
در چنين روزي در سال 1920 كانال پاناما آمد و شد كشتي ها حال عادي به خود گرفت . دولت آمريكا اين كانال را پيشتر مورد تجاوز نظامي خويش قرار داده بود .
روز تولد جوليوس سزار :
جوليوس سزار امپراطور قدرتمند روم در چنين روزي در يكصد سال قبل از ميلاد مسيح چشم به جهان گشود . سزار از امپراطوران خونخوار تاريخ بوده است.
تولد سر ويليام اسلر :
اسلر كانادايي در چنين روزي در سال 1730 در كانادا به دنيا آمد . وي در عصر خود فيزيكدان و نويسنده بر جسته اي به شمار مي رفت .مهمترين اثر او سيستم دوراني نام دارد .
تولد جرج ايستمن :
جرج ايستمن مخترع دوربين كداك در چنين روزي در سال 1854، در نيويورك آمريكا به دنيا آمد .
تولد استفان جرج :
استفان جرج شاعر بزرگ آلمان در چنين روزي در سال 1868 ديده به جهان گشود . او عمدتا اشعار غنايي و عاشقانه مي سرود . الگبال عنوان مهمترين اثر اوست .
تولد آمدئو موديگلياني :
موديگلياني نقاش و مجسمه ساز بزرگ ايتاليا در چنين روزي در سال 1884 ديده به جهان گشود .
تولد پابلو نرودا :
پابلو نرودا از شاعران بر جسته جهان و صاحب آثاري چند در حوزه شعر در چنين روزي در سال 1904 در شيلي چشم به جهان گشود . وي در سال 1971 جايزه نوبل ادبي را از آن خود كرد . مهمترين اثر او سكونت در زمين نام دارد . نرودا شاعري
اهل زندگي است . به همين دليل اشعارش از وجوه مشخص رمانتيك برخوردار است و با هم عصران خود از جمله ميگوئل فرناندز كه از نظر ذهني به او نزديك است، دوستي مي كند . نرودا شاعري است كه در پي مفاهيم متفاوت از تصوير سازي انسان مي گردد.مي توان گفت اشعا راو آميزه اي از عشق ، اشتياق ، خشم ، مبارزه و در نهايت زيستن در فضاي مه گرفته است.
تولد آندر ويت :
اندرو ويت نقاش آمريكايي در چنين روزي در سال 1917 ديده به جهان گشود . جهان مسيح عنوان مهمترين اثر نقاشي اوست .
تولد جان نمك :
جان نمك كارگردان و فيلمساز چك در چنين روزي در سال 1934 به دنيا آمد . الماس هاي شب عنوان مهترين اثر اين فيلمساز اهل پراگ است .
روز استقلال كريباتي :
اين جمهوري ازسي وسه جزيره دروسط اقيانوس آرام نزديك خط استوا تشكيل شده است. عموم مردم اين كشورازمسيحيت پيروي مي كنند و زبان رايج آنان انگليسي و ژيلبرتي است . نوع حكومت كريباتي جمهوري دموكراتيك است . كريباتي در چنين روزي درسال 1979 ميلادي از انگلستان مستقل شد و در رديف ممالك مشترك المنافع انگليس در آمد .
نظر شما