دكتر محمود عباديان، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي، در گفتگو با خبرنگار مهر درباره بحث سنت و مدرنيته اظهار داشت: از نظر ريشه شناسي، سنت يك واژه عربي است و معناي آن يعني انتقال يك فرهنگ به يك فرهنگ ديگر. مدرنيته نيز يك واژه لاتيني است كه در زبانهاي اروپايي متداول شده و در زبان فارسي نيز براي خود جايي باز كرده است.
وي تصريح كرد: اگر بتوانيم سنت و مدرنيته را يك كل و نظامي بدانيم هر كدام از اين دو مورد روي ديگر سكه اي از اين دو است. ما شايد هيچ وقت نتوانيم تصوري از سنت داشته باشيم بدون اينكه نوآوري و تجدد را لحاظ كرده باشيم.
دكتر عباديان درباره اينكه چگونه مي توانيم سنت و مدرنيته را فهم كنيم و آيا اين دو در طول و يا در عرض يكديگرقرار دارند، گفت : بين سنت و مدرنيته يك رابطه ديالكتيكي قرار دارد. يعني در واقع سنت وقتي وجود دارد كه تجدد و نوآوري وجود داشته باشد و برعكس نوآوري وقتي صورت مي گيرد كه بر بستر يك سنت موجود فرهنگي و اجتماعي عمل كند.
وي افزود: هر سنتي در آغاز يك نوع نوآوري بوده و هر عملي و اثري كه به وجود مي آيد يك پديده نو است و تداوم مي يابد، بدل به يك سبك ملي مي شود و سپس بدل به يك سنت نيز مي شود. شايد بتوان گفت رابطه سنت و مدرنيته از لحاظي رابطه محتوا و شكل است. هر محتوايي وقتي ابداع مي شود كه يك پديده و روشي را با خود همراه كند كه در قدم اول نو است. وقتي اين شيوه تداوم مي يابد بدل به نوعي سنت مي شود.
دكتر عباديان تصريح كرد: هر نوآوري يعني تجدد در برابر سنت يك پديده نو است. يك پديده نو در هر صورتي سنت را يا قطع و يا تكميل مي كند. ولي خود پديده نو در اثر زمان بدل به سنت مي شود. يعني براي پديد آمدن عناصر متجدد بستر مناسبي مي شود.
استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي با تأكيد بر اين مورد كه سنت و مدرنيته داراي تناقض اساسي نيست بلكه داراي تفاوت هستند، گفت : ما بايد با توجه به زمان، مكان و فضايي كه در آن زيست مي كنيم تعريفي از سنت و تجدد ارائه دهيم، هرگز نمي توانيم از سنت و تجدد تعريفي همه جانبه ارائه كنيم. بنابراين مي بايست مسئله خود را در اين رابطه مشخص كنيم كه بستر سنتي را بايد اساس قرار دهيم و يا بستر متجددانه را.
دكتر عباديان اظهار داشت: سنت و مدرنيته مي توانند مسئله اي بومي و يا جهاني باشند اما بستگي به اين دارد كه پرسپكتيو ما كدام يك را ايجاب مي كند.
وي همچنين به اين نكته اذعان داشت كه با نگاه انحصارگرايانه هرگز نمي توانيم رابطه سنت و تجدد را به درستي فهم و تبيين كنيم.
دكتر عباديان به مؤلفه هاي فهم سنت و مدرنيته در غرب و تفاوت آن با ايران اشاره كرد و گفت : درباره مدرنيته و اينكه جامعه ما در آن به سر مي برد و يا از آن گذار كرده است هنوز انديشمندان به نظر جامعي نرسيدند و اين هم بستگي به اين دارد كه عوامل و پارامترهايي كه مدرنيته بر آن قرار دارد را تعريف كنيم و ببينيم كدام يك از اين پديده ها را در فرهنگ، اجتماعي و سياست ايران نمود مي يابد .
وي افزود: بايد به مدرنيته نگاه معرفتي داشته باشيم و نگاه تكنولوژيك صرف راهگشا نيست. چرا كه تكنولوژي معلول دوران مدرنيته است كه از دوران رنسانس شروع شده و ما امروزه با جنبش پست مدرنيسم نيز مواجه هستيم. آنچه كه به پويايي مدرنيته در طول اين چند صد سال رونق بخشيده علم و هنر بوده است. لذا تأثير و تأثر اين دو را ما امروزه به خوبي در كشورهاي اروپايي به خوبي مي بينيم.
استاد فلسفه دانشگاه درباره ساحات مدرنيته اظهار داشت : دنيايي شدن زندگي انسان و به عبارتي زندگي كه تمايل به طبيعت پيدا كند از مهمترين ساحاتي بود كه انسان به سوي مدرنيته گام برداشت. در دوره قبل از رنسانس و دوره قرون وسطي آنچه مد نظر بود حدود آفرينشي، اخلاقي و مسائل متافيزيكي انسان بود. مدرنيته را مي توان در صفات مشخصه خاصي ديد كه يكي از آنها اين است كه به تخريب ارزشهاي قرون وسطي اقدام نمود. لذا مسائل سياسي، اجتماعي و فرهنگي ارزشهايي را به خود گرفتند كه كمي بازگشت به سوي دستاوردهاي روم باستان بود.
دكتر عباديان در ادامه در پاسخ به اين پرسش كه براي رسيدن به فهم دقيق از مدرنيته مي بايست به چه مسائلي توجه كنيم و اينكه آيا مي توانيم بگوئيم كه سنت و مدرنيته با يكديگر داراي تقابل هستند، گفت : براي اينكه سنتي وجود داشته باشد بايد نوآوري صورت گيرد و براي اينكه تداوم پيدا كند نيز بايد به ابداعات جديد روي آورد. در جا زدن سنت امروزه در كشورهايي صورت مي گيرد كه اجازه هيچگونه نوآوري در آن راه نمي دهند.
استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي افزود: بحث سنت و مدرنيته شايد به لحاظ موضوعي در كشور ما حالت وارداتي پيدا كرده باشد اما آنچه كه مي بايست به آن توجه كرد موضوعيت آن است. مدرنيته در ايران بيشتر در ساحات تكنولوژيك ظهور پيدا كرده و توانسته خود را در اين موارد آشكار كند. اما ساحات فلسفه و هنر چندان اقبالي نداشته است. بايد قبول كنيم كه فرهنگ صد ساله اخير ما ايرانيان نسبت به هزار سال گذشته بسيار متحول و گسترده بوده است.
دكتر عباديان جدال سنت و تجدد را مثبت ارزيابي كرد و گفت : نتيجه اين جدال ظهور پديده و حركت و تصور جديدي است. به طور مثال جنبش مشروطه بر اساس يكسري از عواملي كه از دل همين جدال سنت و مدرنيته برخاست آغاز شد و ثمرات خاص خود را نيز داشت و ما همچنان درگير جدال سنت و مدرنيته هستيم. البته نبايد فراموش كرد كه ميان سنت و مدرنيته امكان گفتگو نيز هميشه هموار است.
نظر شما