به گزارش خبرنگار فرهنگ و ادب مهر، در اين نشست ابتدا نويسندگان به خواندن يك داستان از مجموعه خود پرداختند و سپس منتقدان حاضر - فتح الله بي نياز و محمدحسن شهسواري - تحليل خود را از آثار ارائه كردند.
بي نياز به ارائه تحليلي ساختاري و متكي بر هرمنوتيك متن داستان " همسايه خدا " از كتاب " انتخاب آزاد " حميده واعظ زاده پرداخت و گفت : در اين داستان ها زناني را مي بينيم كه به نسل هاي سوخته تعلق دارند. آنان اسير تحكم اند ، به ازدواج هاي اجباري تن مي دهند، از آرمان هايشان دور افتاده و گرفتار روزمرگي شده اند.
وي اضافه كرد : مي توانستيم در اين داستان با راويان و شخصيت هاي متفاوتي مواجه شويم. يك نظريه پرداز اسپانيايي معتقد است داستان ادبيات مدرنيستي بهتر است زاويه ديدهاي متفاوتي داشته باشند تا ابعاد و پرسپكتيو وسيع تري را ايجاد كنند.
وي با اشاره به مواجه بودن زن اين داستان با خاطرات گفت: زن در طبقه پانزدهم ساختمان ساكن است اما اينجا مكان از زاويه ارسطويي اش مدنظر نيست. اين امر فاصله اي ذهني را نشان مي دهد چرا كه راوي، آدم ها را از اين فاصله آدمك و حقارت بار مي بيند، در حالي كه خودش هم جزو آنهاست. او همسايه خدا شدن را هم كنايي و انتزاعي بيان مي كند. جايگاه خود را دورافتاده از جهان توصيف مي كند و به هر شكل سعي مي كند تنهايي و انزواي خودش را با استفاده از مولفه هاي مدرنيستي انتزاع سازي نشان دهد.
وي در نقد اين داستان به ايجاز ، لحن متناسب و پايان آن نيز اشاره هايي د اشت. محمدحسن شهسواري نيز درباره اين كتاب گفت: هر دو شخصيت اصلي داستان به نوعي دچار ايستادگي زمان و اسير حسي نوستالژيك هستند. آدم هايي از اين دست حسي نوستالژيك دارند و در دوره فروپاشي به سر مي برند. نوستالژي در ادبيات ما بساير شايع شده است.
اين نويسنده با اشاره به يك نظريه تاريخي در مورد فرهنگ ها ادامه داد: هر فرهنگي دوره ترقي دارد كه قوه خلاقه در آن برجسته است و دوره فروپاشي كه باعث بوجود آمدن دو نوع نگرش در انسان ها مي شود. يكي لاقيدي است و ديگري رياضت نفس. قهرمان اين داستان از نوع دوم است كه از حق خود مي گذرد.
شهسواري اضافه كرد : در دوره اول آدم ها احساس شجاعت و تهور دارند و در دوره دوم احساس گناه مي كنند و تقديرگرا مي شوند. قهرمان داستان " همسايه خدا " نيز به سمت تقديرگرايي رفته است. در دوره هاي فروپاشي جوامع، آدم ها يا متوسل به توقف زمان (آركائيسم) مي شوند و يا به آخرالزمان معتقد مي شوند. هر چه خوب بوده را به گذشته منتسب مي كنند و به شرايطي در دوردست احساس نياز مي كنند.
اين منتقد تصريح كرد: شخصيت هاي داستان حميده واعظ زاده نيز دچار اين آركائيسم هستند و داستان متعلق به فرهنگي رو به زوال و تجزيه است. با اين وجود نويسنده مي توانست كمي از توجه به پلات داستان بكاهد و به شخصيت يا ديالوگ توجه بيشتري نشان دهد و داستان مستحكم تري بنويسد.
فتح الله بي نياز سپس به نقد جامعه شناختي داستان " آرايش آدم هاي فلزي " از كتاب " زني شبيه حوا " علي سليمي پرداخت. وي گفت: داستان هاي او مي خواهد سنت ها را به شكل روايت به مخاطب عرضه كند. در جامعه سنتي وقتي فرد به عنوان فرديت تصميم نگيرد در هر مقام و نقطه اي عنان تفكرش به دست ديگران مي افتد. آدم هاي داستان هاي او كه در ميان توده مردم هستند اراده اي معطوف به قدرت دارند ؛ قدرتي كه همان جمع يا توده است.
وي در تشريح اين رويكرد جامعه شناختي، كتابي از گوستاو لوبون را مورد استناد قرار داد و افزود: اين توده گرايي و پوپوليسمي كه سليمي براي ما روايت مي كند با پايان باز همراه است. عوام الناس در داستان ترجيح مي دهند قرباني بدهند اما به باورهايشان خدشه اي وارد نشود.
محمدحسن شهسواري نيز در شرح و نقد داستان هاي سليمي به محور اجتماعي آنها اشاره كرد و ايراداتي ويراستاري و زباني را از داستان هاي او مورد اشاره قرار داد.
آخرين داستان نقد شده در نشست هفتگي شهركتاب، كتاب " شمايل لرزان مردها " اثر هادي نودهي بود كه فتح الله بي نياز با تاكيد بر داستان " چراغ روشن " و وجوه روان شناختي آن گفت: در اين مجموعه با مرداني غيرمتعارف مواجه هستيم از اين جهت كه با جنس مخالف خود به نحوي دچار مشكل هستند. آنها عموما يا مطيع زنان اند و يا در بيشتر مراحل به آنان امتياز مي دهند و در مسيري حركت مي كنند كه آنها تعيين كرده اند.
وي افزود: اين مردان به اطراف توجه نمي كنند و بيشتر دوردست را از نظر مي گذرانند. شخصيت داستان چراغ روشن با وجود اين كه با اتفاق خاصي روبرو نيست اما دروني پرحرف و حاشيه دارد. او نگاه كردن به آتش را از دور دوست دارد اما مايل نيست چراغ اتاق روشن باشد. او نور را در اين محدوده نمي خواهد بلكه نگاهي آرماني را مي طلبد كه از خاطراتش نشات مي گيرد.
وي با اشاره به سطرهاي سفيد برجا مانده در داستان ادامه داد: شخصيت هاي نودهي آدم هاي پا به سن گذاشته اي هستند كه براي خود مشغوليت مي تراشند. اينها مرداني هستند كه سعي مي كنند خلاهاي خود را با پديده هاي ديگر پر كنند. شخصيت او اطراف، همسر و زندگي خود را نمي بيند اما به دوردست گرايش دارد.
شهسواري داستان " چراغ روشن " هادي نودهي را واجد ويژگي هاي ميني ماليستي برشمرد و گفت: ايجاز در ادبيات ميني مال به معناي كم بودن حجم داستان نيست بلكه به نحوه نگاه نويسنده به جهان بستگي دارد. رئاليستي و واقع بيني داستان نيز لازمه ميني مال بودن است. از ديگر ويژگي هاي اين آثار مي توان به طرح كردن غيرمستقيم مسائل، حس برانگيزي و مورد توجه قرار دادن حس مخاطب به دور از سانتي مانتاليسم گرايي، برون گرايي و پرهيز از درون گرايي هاي رايج، روايت كردن لحظه وقوع حادثه و استفاده كاربردي از عناصري چون ديالوگ و توصيف و نقل قول و ... اشاره كرد.
وي تصريح كرد: داستان هاي ميني مال نمي توانند پيرنگ پيچيده يا شخصيت پردازي عميق در اندازه داستان هاي كلاسيك داشته باشند؛ ضمن اين كه عموما بايد ماجراهايي جذاب را بازگو كنند. تعليق در چنين داستان هايي ديده نمي شود و زمان و مكان نيز غالبا محدود و كوتاه است.
اين منتقد در پايان گفت: اما مهم ترين وجه داستان ميني مال عدم حضور يك نقطه نظر راوي است. اين داستان ها يا راوي اول شخص دارند و يا راوي سوم شخص محدود به ذهن قهرمان كه آثار نودهي از اين قسم به حساب مي آيند.
نظر شما