پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

۱۵ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۰۱

نامه فرزند یک هنرمند به پدر فقیدش

«عزیز» عزیزم در نبودنت به امید دامن خواهم زد

«عزیز» عزیزم در نبودنت به امید دامن خواهم زد

فرزند عزیز هنرآموز هنرمند فقید تئاتر، سینما و تلویزیون در سالگرد درگذشت پدرش نامه ای خطاب به وی نوشته و دلایل برگزار نکردن مراسم سالگرد را توضیح داده است.

به گزارش خبرنگار مهر، چاوش هنرآموز فرزند عزیز هنرآموز بازیگر قدیمی تئاتر، سینما و تلویزیون ایران در سالگرد درگذشت پدرش نامه ای به وی نوشته است.

در متن نامه چاوش هنرآموز آمده است:

«بابا سلام

امیدوارم خوب باشی. مشکل دنده ات برطرف شد؟ خوب نفس می کشی؟ همه چیز بر وفق مراد است؟

مامان خوب است؟ محکم بغلش کن و ببوسش.

یک سال است که نیستی، که رفته ای. یکسال است صدای پرانرژی ات را نشنیده ام.

بابا امیدوارم از من دلگیر نباشی؛ گفتی از بیمارستان به خانه ات ببرم، نبردم. رفتی ...

در مراسم بسیار دیر رسیدم. یادت می آید؟ می دانی که نمی شد زودتر بیایم.

خیلی ها آمده بودند و قبل از رسیدن من رفته بودند.

خیلی ها هم نیامدند ... احتمالا چون «عزیز سینمای ایران» بُرد رسانه ای نداشته و خب وقتی بُرد رسانه ای نباشد چرا بیایند؟ تو هم که نبودی ...

بابا دلم پُر است و گرفته ...

هیچ وقت فکر نمی کردم اینگونه بروی و چنین شود روزگارم ...

«عزیزِ» عزیزم! امسال، اولین سالِ نبودنت است ...

می خواستم برایت مراسمی بگیرم. حتی به لطف آقای هژیرآزاد، آقای طباطبایی و خانم مقتدی هماهنگی هایش هم انجام شده بود (همین جا از لطف و بزرگواریشان سپاسگزارم)

اما «عزیز» جان ! تصمیم گرفتم به چند دلیل مراسمی برگزار نکنم:

۱ - نبودنت در جمعی که برای تو و بخاطر تو خواهند آمد بسیار جانکاه است. همه می آیند برای تو، و تو  نمی آیی ... همیشه همینطور بودی، «خودت» برای «خودت» در اولویت نبودی ... راستی یادم رفته بود، حال خانم اسکویی و آقای فتحی چطور است؟

۲ - هرچه کلنجار می روم نمی توانم بپذیرم شخص نازنینی بیاید و بخواهد از خاطراتت بگوید ... در رثایت بگوید ... در باره «تو» بگوید ...

۳ – دوست دارم به امید، دامن بزنم، آنچه تو می پسندیدی ...

بگویمت، بر مزارت خواهم بود ... بعد از یکسال ... اما مراسم نخواهم گرفت.

عزیزِ سینمای ایران ... عزیزِ هنرآموز ... عزیزِ دل ...!

در نبودت، به امید دامن خواهم زد، به جای تو و هزینه مراسم فقدانت را صرف امید، هرچند اندک، خواهم کرد.

دلتنگت: چاوش»

کد خبر 3572772

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha