خبرگزاری مهر- گروه فرهنگی: در ادبیات فارسی به تعداد معدودی نام شاعر و یا نویسنده بر میخوریم که پیشوند حکیم برای آنها مورد استفاده قرار گرفته باشد. عبارت حکیم در ادبیات کهن فارسی در واقع به افرادی گفته میشده است که دانش و خرد را در درون خود انباشه و به صورت عملی نیز آن را مورد استفاده خود قرار میدادهاند. از سوی دیگر حکمت به معنای دانشی فراتر از علم فیزیکی و ملموس نیز هست و معنایش را میتوان در علم درونگرا در مقابل علم برون گرا جستجو کرد.
در میان شاعران و نویسندگانی که در ادبیات فارسی آنها را با عنوان «حکیم» یاد میکنیم، نام ناصرخسرو قبادیانی، نامی است ویژه و البته اشعار و به ویژه سفرنامهاش نیز در این نامیدهشدنش به این عنوان بیتاثیر نبوده است.
ناصر خسرو در تاریخ ادبیات فارسی به عنوان شاعر و حکیمی یاد شده که بر اغلب علوم عقلی و نقلی زمان خود از قبیل فلسفه یونانی، ریاضیات، طب و موسیقی و نجوم و فلسفه و کلام تبحر داشته و به همراه حافظ و رودکی جزء سه شاعری است که کل قرآن را حفظ بوده است.
اما سفر چگونه راهش را به زندگی ناصرخسرو باز میکند!؟.
در متون تاریخی نقل شده که او شبی خواب میبیند که مردی به او میگوید: «حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهشی و بیخردی رهنمون باشد. چیزی باید که خرد و هوش را بیفزاید.». ناصرخسرو از مرد میپرسد «من این از کجا آرم؟» و مرد جواب میدهد «عاقبت جوینده یابنده بود» و به سمت قبله اشاره کرد.
این خواب چنان تحول شدیدی را در ناصرخسرو ایجاد میکند که باعث میشود او راه زندگی خود را تغییر داده و در طلب یافتن مطلوبش راهی سفر حج شود.
ناصرخسرو به مدت هفت سال سرزمینهای گوناگون از قبیل آذربایجان، ارمنستان، آسیای صغیر، حلب، طرابلس، شام، سوریه، فلسطین، جزیرة العرب، قیروان، تونس و سودان را سیاحت و سه یا شش سال در مصر اقامت کرد و در آنجا و در دوران حکومت المستنصر عباسی و از مصر سه بار به زیارت کعبه میرود که شرح این سفرها را در سفرنامهاش یاد میکند.
او سفر هفت ساله خود را از شهر مرو آغاز میکند و از آنجا به ایران کنونی وارد شده و با گذر از مازندران و تبریز راهی ترکیه و از آنجا به سوریه و در نهایت به بیتالمقدس میرود و پس از زیارت آن مکان مقدس با کشتی عازم مکه و مدینه میشود. پس از زیارت بیتالله الحرام از راه شام به قدس و دوباره مصر باز میگردد و از قاهره و اسکندریه بازدید و دوباره به مکه و مدینه باز میگردد. او پس از سفر دوم و بازگشت به مصر برای سوم بار از راه دریای سرخ دوباره عازم مکه و مدینه شده و اینبار به بصره و پس از آن به خوزستان فعلی و نیز شهرهایی از اصفهان و خراسان رمی رود و در نهایت پس از هفت سال سفرش را در بلخ به پایان میرساند.
ناصر خسرو شرح دیدههایش در شهرهایی که طی هفت سال سفرش به آنها قدم گذاشته را در سفرنامهاش گرد آورده. در ادامه بخشی از این متن که درباره شهر طبس نوشته شده را میخوانیم:
طبس شهری انبوه است اگرچه به روستا نماید و آب اندک باشد و زراعت کم تر کنند، خرماستانها باشد و بساتین و چون از آن جا سوی شمال روند نیشابور به چهل فرسنگ باشد و چون سوی جنوب به خبیص روند به راه بیابان چهل فرسنگ باشد و سوی مشرق کوهی محکم است و در آن وقت امیر آن شهر گیلکی بن محمد بود و به شمشیر گرفته بود و عظیم ایمن و آسوده بودند مردم آن جا چنان که به شب در سراهای نبستندی و ستور در کویها باشد با آن که شهر را دیوار نباشد و هیچ زن را زهره نباشد که با مرد بیگانه سخن گوید و اگر گفتی هر دو را بکشتندی و همچنین دزد و خونی نبود از پاس و عدل او.
و از آنچه من در عرب و عجم دیدم از عدل و امن به چهار موضع دیدم یکی به ناحیت دشت در ایام لشکرخان، دوم به دیلمستان در زمان امیر امیران جستان بن ابراهیم، سیوم در ایام المستنصربالله ، چهارم به طبس در ایام امیر ابوالحسن گیلکی بن محمد و چندان که بگشتم به ایمنی این چهار موضع ندیدم و نشنیدم، و ما را هفده روز به طبس نگاه داشت و ضیافتها کرد و به وقت رفتن صلت فرمود و عذرها خواست.
ایزد سبحانه و تعالی از او خشنود باد، رکابداری از آن خود با من فرستاد تا زوزن که هفتاد و دو فرسنگ باشد. چون از طبس دوازده بیامدیم قصبه ای بود که آن را رقه میگویند. آب های روان داشت و زرع و باغ و درخت و بارو و مسجد آدینه و دیهها و مزارع تمام دارد.
از جمله ویژگی های این سفرنامه میتوان نثر آن است. وی با توجه به آنچه که از سفرنامهاش بر جای مانده است، یادداشتهای خود را پس از سفر تبدیل به کتابی کامل کرده است و در تنظیم متن کتاب نیز سعی کرده با استفاده از زبانی ساده و به دور از استفاده از آرایههای زبانی و تنها با کمک گرفتن از توصیفات جذاب از شهرهایی که توسط دیگر مردمان دیده نشده است، برای متن خود مخاطب جذب کند.
مسافت ها، موقعيت جغرافيايي شهرها و ده ها، جمعيت آن ها، صنايع محلي و صنعت غالبِ شهرها، نام و شرح حال فرمانروايان و حاكمان محلي، سرشناسان و به ويژه اهل علم هر ديار، شيوه كشاورزي، استحكامات شهر، انواع بناهاي عمومي و دكان ها و طرز ساختمان ها از مهمترین جزئیاتی است که در سفرنامه ناصر خسرو میتوان سراغ آن را گرفت و شرح آنها را در سالهای ابتدایی قرن پنجم هجری مورد مطالعه قرار داد.
نظر شما