خبرگزاری ایسنا نوشت: مادریدیها آن را «الکلاسیکو» و کاتالانها «الکلاسیک» مینامند. این یعنی آغاز تفاوت و شروع رقابت (بخوانید دشمنی). راستی چرا این مسابقه که با نام «الداربی اسپانول»، «الداربی» و «ال سوپرکلاسیکو» هم شناخته میشود، با همه شهرآوردهای بزرگ جهان و شاید بتوان گفت با همه فوتبال فرق دارد؟ چرا الکلاسیکو را بسیاری مهمترین رقابت فوتبال باشگاهی جهان میدانند؟
دیدار رئال مادرید و بارسلونا پربینندهترین رویداد فوتبالی جهان است که در اسپانیا فراتر از یک جدال فوتبالی شناخته میشود. ریشه اختلاف میان اهالی «کاتالونیا» و «کاستیا» به اعماق تاریخ اسپانیا بازمیگردد و از دوره قرون وسطی تا زمان جنگ داخلی اسپانیا تا حالا به نوبت اهالی این دو ایالت یکدیگر را به «خیانت» متهم میکنند.
در دوران حکومت مسلمانان بر اسپانیا اهالی برشلونه یا بارسلون بیش از مادریدیها مورد توجه بودند. کاتالانها صدها سال بعد در سال ۱۹۳۱ به سقوط سلطنت و تشکیل جمهوری در اسپانیا کمک کردند اما دستاورد این جمهوری، کودتای ژنرال فرانکو بود و کاتالانها تمامی ستمهای بعدی فرانکو بر مردم بارسلون را به پای مادریدیها نوشته و حتی بازیکنان مبارز و دست چپی اسپانیایی برای مبارزه با دیکتاتور اسپانیا به تیم بارسلونا میپیوستند؛ باشگاهی که همچنان نماد مخالفت با حکومت پادشاهی در اسپانیاست.
در دهه ۱۹۵۰ میلادی نیز رقابت دو باشگاه بر سر «آلفردو دیاستفانو» بازیکنی که بعدها اسطوره مادریدیها شد، بر دشمنی فوتبالی دو باشگاه افزود. برای همین است که رفتن بازیکن به خصوص از کاتالونیا به کاستیا گناهی نابخشودنی به حساب میآید. در سال ۲۰۱۳ ایالت کاتالونیا اقتصاد خود را برتر از اسپانیای بحرانزده میدانست و موفقیت فوتبالی لاماسیا آنقدر تاثیرگذار بود که آنها به دنبال جدایی سیاسی از اسپانیا یا پیوستن به فرانسه بودند؛ اتفاقی که شاید حیات بزرگترین و پربینندهترین شهرآورد فوتبالی را پایان میبخشید.
الکلاسیکو
باشگاههای رئال مادرید و بارسلونا هر کدام نماد یک منطقه از اسپانیا هستند. بسیاری معتقدند که جدال دو تیم فراتر از یک بازی فوتبال است و به گونهای نمایانگر تنش سیاسی و فرهنگی بین کاتالونیاییها و کاستایی هاست، تنشی که یکی از نویسندگان بنام اسپانیایی از آن به عنوان «آیینه تمامنمای جنگهای قومی و قبیلهای» در اسپانیا یاد میکند.
در دوران دیکتاتوری فرانکو تمام نمادها و نشانههای فرهنگی و قومیتی و حتی سخن گفتن جز به زبان اسپانیایی ممنوع اعلام شد. این اقدام فرانکو اعتراض اقلیتها و اقوام ساکن در مناطق مختلف اسپانیا را به دنبال داشت. در آن هنگام بود که باشگاه بارسلونا در منطقه کاتالونیا به عنوان نماد اعتراض معرفی شد.
بارسلونا برای کاتالونیاییها بیش از یک باشگاه بود، مانوئل واسکز، نویسنده و روزنامهنگار بنام اسپانیایی میگوید که بهترین راهی که کاتالونیاییها ابراز وجود و مخالفت خود را با حکومت فرانکو اعلام میکردند، این بود که به جمع هواداران باشگاه بارسلونا بپیوندند. این برای آنها بهتر از پیوستن به گروههای زیرزمینی و مخالف دولت بود. در مقابل به رئال مادرید به عنوان نماد دولت تمامیتخواه و فاشیست فرانکو نگاه میشد. همین مساله باعث شد تا رویاروییهای دو تیم به نوعی رنگ و بوی سیاسی به خود بگیرد و فراتر از یک بازی فوتبال باشد.
الکلاسیکو
ال کلاسیکو نه تنها در اسپانیا که در سراسر جهان توجهها را به خود جالب کرد تا جایی که در سال ۲۰۰۲ در بازیای که بین دو تیم انجام شد روزنامههای اسپانیایی تعداد بینندگان آن را ۵۰۰ میلیون نفر اعلام کردند و به آن لقب بازی قرن را دادند.
"لاماسیا"، نماد خودمختاری کاتالونیا
چند سال پیش بود که رایدهندگان در کاتالونیای اسپانیا به احزاب ملیگرای خواهان همهپرسی برای استقلال از اسپانیا رای دادند، درست در همان روزها یتو ویلانووای فقید تیمش را با ۱۰ بازیکن پرورشیافته در مدرسه فوتبال بارسلونا به میدان فرستاده بود.
الکلاسیکو
آیا این همزمانی سراسر تصادفی بود یا ...؟ آیا ویلانووا بیخبر از آن که باشگاه بارسلونا یکصدوسیزدهمین زادروزش را جشن خواهد گرفت، تیمی با ۱۰ بازیکن از لاماسیا را روانه زمین کرده بود؟ آیا همزمانی برپایی نمایش سیاسی خودمختاری کاتالونیا با تئاتر فوتبالی تمام لاماسیایی بارسا تصادفی بود؟ چه زمانبندی شاعرانهای! کاتالانها چند ساعت پیش از انجام بازی به پای صندوقهای رای رفته بودند تا به احزاب ملیگرای خواهان همهپرسی برای خودمختاری این ایالت رای بدهند و سپس نوبت به بارسا رسید تا یازده بازیکن پرورش یافته خود را روانه زمین کند. این نخستین بار در تاریخ بود که بارسا در بالاترین سطح فوتبال چهرهای تمام لاماسیایی مییافت. آبی – اناریها درست در همان روز فاصله خود را با رئال مادرید، رقیب دیرینهشان به یازده امتیاز رساندند؛ رئالی که از مادرید پایتخت میآید و نماد حکومت مرکزی است و لاماسیا نماد خودمختاری (استقلال) کاتالونیا است.
الکلاسیکو
نام بارسلونا هرچند بیش از هر چیز دیگری به تیم فوتبال این ایالت گره خورده اما سران باشگاه همیشه اهدافی فراتر از فوتبال و حتی ورزش داشتهاند و شاید شعار "Mes que en club" به معنای فراتر از یک باشگاه به تنهایی گویای همه چیز باشد.
بارسا به نوعی، نهادی برای ترویج فرهنگ کاتالان و کاتالانیسم است و از این رو عبارت "فراتر از یک باشگاه" را به عنوان شعار خود برگزیده است. سرود رسمی باشگاه، اثر جوزپ ماریا اسپیناس است که El Cant del Barça نام دارد.
الکلاسیکو
یوهان کرایف فقید پایهگذار اصلی و طراح آکادمی لاماسیا بود. این نوآور هلندی در روز خداحافظیاش از دنیای فوتبال به عنوان بازیکن به جوزپ لوئیس نونیس، رئیس وقت باشگاه بارسلونا گفته بود، بارسا به یک آکادمی نیاز دارد تا بتواند با رئال مادرید رقابت کند. او سال ۱۹۷۸ این حرف را زده بود. کاتالانها ۳۴ سال بعد خودمختاری خود را اعلام کردند؛ دستکم در زمین فوتبال.
الکلاسیکو
بارسلونا و رئال مادرید ۶۲۱ کیلومتر از یکدیگر دور هستند ولی نبردشان همانند شهرآوردهای هر کجای دنیاست. آنها همسایه هم نیستند ولی بیش از هر تیم همشهری دیگری با یکدیگر دشمنی دارند. به راستی در پس این رقابت چه چیزی نهفته است؟
بزرگ ترین رقابت میان باشگاهها در اروپا تنها با دشمنی تیمهای همشهری سلتیک و گلاسکو رنجرز قابل مقایسه است. کشمکش میان قدرت مرکزی در مادرید با کاتالونیاییها هنوز هم به ورزشگاهها کشیده میشود؛ درست همانند گذشتههای دور و نزدیک.
الکلاسیکو
در سال ۱۹۲۵ Les Corts زمین پیشین بارسا به فرمان ژنرال "میگل پریمو دِریورا" – دیکتاتور وقت اسپانیا – برای شش ماه بسته شد. برای چه؟ تنها از آن رو که تماشاگران پیش از بازی دوستانه میان اسپانیا و انگلیس درست زمانی که سرود ملی اسپانیایی ها نواخته میشد، سوت بلندی کشیدند تا به این ترتیب خودمختاری کاتالونیا را اعلام کنند. بارسا نیز در پی همین رخداد تبعید شد. از این گذشته هانس گامپر، پایهگذار سوییسیتبار و رییس باشگاه بارسلونا از سوی حاکمان نظامی وقت در مادرید از سمتش برکنار و از قرار معلوم برای همیشه وادار شد تا در خارج از اسپانیا زندگی کند. جوزپ سانیول خاریگا، جانشین گامپر نیز در جریان آغاز جنگهای داخلی اسپانیا از سال ۱۹۳۶ به دست سربازان فرانسیسکو فرانکو، دیکتاتور آتی اسپانیا کشته شد.
الکلاسیکو
در دوران زمامداری فرانکو فوتبال به رقابت غمبار میان قدرتهای سیاسی تبدیل شد. در همین دوران بود که پیروزی دور از انتظار ۱۱ بر یک در نوامبر ۱۹۴۳ به سود رئال مادرید رقم خورد که پیامد شرایطی شرمآور و رسواییآمیز بود. مهمانان پیش از آغاز بازی با تهدیدهای خوفناکی رو به رو شده و در طول مسابقه با هراس از دستگیری روبهرو بوده و با همین روحیه بازی را به پایان بردند. فرانکو هوادار بیقیدوشرط رئال مادرید شمرده میشد و باشگاه را به آلت دست سیاست هایش تبدیل کرده بود. در واقع رئال دیگر نه تیمی ورزشی که سفیر سیاستهای فرانکو بود.
اگر چه رئال امروزه دیگر "equipo del régime" تیم حکومتی که بازیکنانش پرچمداران دیکتاتوری بودند، شناخته نمیشود ولی بسیاری از بارسلوناییها با گذشت بیش از سه دهه از فروپاشی دیکتاتوری در سال ۱۹۷۵ رقیب را دستکم نماد تمرکزگرایی اسپانیایی میدانند. تمرکزگرایی که با خودانگاره کاتالانیها از خودمختاری و استقلال مغایرت دارد و شالودهاش بارسلونا را "ارتش غیرمسلح نمادین کاتالونیا" میداند. این دست کم برداشت مانوئل واسکز مونتلبان، نویسنده کاتالانی از بارسلوناست. به نوشته او هر برد برابر حریف "نشانهای سیاسی" منظور میشود. شاید از همینرو بود که سانتیاگو برنابئو، رییس سالیان دور باشگاه رئال مادرید رابطه خوبی با حکومت داشت.
الکلاسیکو
۱۷ فوریه ۱۹۷۴ در ناخودآگاه کاتالونیا نماد پایان دوران فرانکو به شمار میآید. برتری ۵ بر صفر بارسلونا در سانتیاگو برنابئو از سوی مادریدیها خفتی ورزشی تلقی شد. دیکتاتور نزدیک به دو سال پس از آن شکست در روز ۲۰ نوامبر ۱۹۷۵ جان داد. بارسا همزمان با گذار به دموکراسی توانست نام اصلی را بازیابد. آبی – اناریها پیش از این با عنوان اسپانیایی Club de futbol و نه به نام اصلی و انگلیسی Football club Barcelona خوانده میشدند.
شاید درست از همین رو پیوستن لوئیش فیگو به رئال مادرید سراسر نابخشودنی بود. بازیکن پرتغالی که روزگاری محبوب کاتالانیها بود و میگفت، هیچگاه پیراهن رئال مادرید را به تن نخواهد کرد. ولی همین بازیکن در سال ۲۰۰۰ و در آغاز هزاره سوم میلادی زیر حرفش زد و در ازای رقمی بیش از ۳۰ میلیون یورو روانه پایتخت اسپانیا شد و پیراهن رئال مادرید را به تن کرد. از وی در بازگشت به نوکمپ با "کله خوک" استقبال شد و در جریان بازی زمانی که قصد داشت ضربه کرنری را به دروازه بارسا بفرستد، باید چند دقیقه منتظر میماند تا خشم هواداران بارسا اندکی فروکش کند. در روزهای بعد مسابقه که با تساوی بدون گل دو تیم به پایان رسید و گل سالمی هم در طول بازی مردود اعلام شد، تئوری توطئه همیشگی باز هم بر سر زبانها افتاد. فرضیهای که ریشه در دوران استبداد دارد.
در مقابل مادریدیها، کاتالانیهایِ به باور آنها تجزیه طلبِ غیرمسلح و متکبر را به دیده تردید مینگرند و اینگونه استدلال میکنند که تمام اسپانیا از جمله مادرید در دوران دیکتاتوری در امان نبود و از رنج و دردهایش نصیب و بهره ای داشت. به دلیل ظلم و ستم گسترده و سراسری کاتالانیها از امتیاز ویژهای برخوردار نیستند و بازیکنان رئال مادرید از آن رو قهرمانیهایشان را با پرچم اسپانیا جشن میگیرند که نمادی است در برابر ادعاهای استقلال طلبانه.
و امروز...
بارسا با مثلث MSN (مسی – سوآرس – نیمار) پذیرای رئالمادرید با مثلث BBC (بیل – بنزما – کریستیانو رونالدو) بود؛ در دویستوشصتوچهارمین الکلاسیکوی تاریخ! رقابتی که توجه روزنامههای ورزشی اسپانیا را از یک هفته پیش به خود معطوف کرده بود.
مسی که به تازگی پنجاهمین گل ملی خود را در بازی آرژانتین – بولیوی به ثمر رساند، تنها یک گل لازم داشت تا به رکورد پانصدمین گل دوران فوتبالش برسد؛ آن هم در بیستوپنجمین الکلاسیکوی دوران فوتبالش!
الکلاسیکو
این بازی دوئل مسی – رونالدو نیز بود؛ چرا که هر دو مهاجم تاکنون ۱۵ بار در الکلاسیکو گلزنی کرده و این بازی فرصت خوبی برای جلو زدن از رقیب بود. در نهایت هم این رئال زینالدین زیدان بود که بارسای لوئیس انریکه را در نوکمپ شکست داد. قوهای سپید در خانه آبی - اناری ها از شکست پیروزی ساختند؛ آن هم در حالی که بارسا ۱۰ دقیقه پایانی بازی را با یک بازیکن بیشتر دنبال میکرد. CR۷ هم با گل پیروزی بخش خود مسی را جاگذاشت. شکستی تلخ برای مسی، بارسا، انریکه و ... .
آمار بازیهای گذشته
لیگا:
برد رئال: ۷۲
برد بارسا: ۶۸
تساوی: ۳۲
کوپا دلری:
بارسا: ۱۴ برد
رئال: ۱۲ برد
تساوی: ۷
جام اتحادیه:
بارسا: ۲ برد
رئال: -
تساوی: ۴
سوپرجام اسپانیا:
رئال مادرید: ۶ برد
بارسا: ۴
تساوی: ۲
لیگ قهرمانان اروپا:
رئال مادرید: ۳ برد
بارسا: ۲ برد
تساوی: ۲
نظر شما