به گزارش خبرگزاري مهر به نقل از روزنامه اردني الغد، تركي علي الربيعو نويسنده و محقق سوريه اي طي مقاله اي به بررسي آراء و افكار نوگرايان عرب چون محمد عابد الجابري و نصر حامد ابوزيد پرداخته و ديدگاههاي آنها را مورد بررسي قرار داده است.
وي مقاله اش را در پاسخ به سؤال تاريخي كه ما مسلمانان و عربها چرا بايد در تنگناها و عقب ماندگي به سر بريم، نوشته است. پاسخ اين سؤال از سوي گروههاي مختلف چون سنت گرايان، ليبراليستها، مبلغان تكنولوژي، ايدئولوژي و نوگرايان ارائه شده است. سنت گرايان اظهار داشتند: دوري از اسلام عدم پيشرفت ما را به دنبال دارد. ليبراليستهاي عرب دوري از دموكراسي را مطرح كردند. مبلغان تندروي تكنولوژي دوري صنعت و غرق شدن در مناقشه هاي بيزانسي را مطرح و نوگرايان غياب انديشه هاي نوگرايي و مدرنيته را مطرح كردند.
تركي علي الربيعو با بيان اينكه محمد عابد الجابري و نصر حامد ابوزيد جايگاه پيشرفته و مشهوري را در جنبشهاي فكري معاصر عرب داشته اند، اظهار داشت: اين دو سعي كرده اند تا بر افكار عمومي تأثير گذار بوده و جنبشهاي فرهنگي و يا سياسي خلق كنند. نصر حامد ابوزيد از ميان تحقيقاتش راجع به علوم قرآني گرايشهاي تندرويانه داشته است و در كتاب معروف " معناي متن؛ تحقيق در علوم قرآن" سعي در بحث و بررسي در مفهوم "متن" را داشته و آن را ضامن بيداري علمي دانسته كه ممكن است از ايدئولوژي حاكم بر ميادين فكري و سياسي عرب فراتر رود.
محمد عابد الجابري در دو كتاب " تكوين عقل عربي" و " بنيه عقل عربي" در زمينه سر عقب ماندگي تاريخي عربهاي امروز بحث مي كند و خيلي زود به تحقيق و مطالعه عميق و نه تحقيق عجله اي در اين مسئله مي پردازد و استفاده از ايدئولوژي و شرايط افسار گسيخته آن را در جهان عرب به بحث مي نشيند. به نظر وي گرايشهاي عرفاني در فرهنگ عرب باعث شده كه تفكر انتقادي رشد نكند و گونه اي گرايش غيرمعقول در فرهنگهاي عرب گسترش يابد.
از نظر محمد عابد الجابري مؤلفه هاي اساسي عقل عربي اسلامي از سه نظام تشكيل شده است؛ نظام بيان، نظام عرفان و نظام برهان. به نظر او نظام بيان نيمه معقول است و نظام عرفان غير معقول بوده است. او همچنين نظام برهان را نظام معقول مي شمارد. الجابري شرط بيداري امت معاصر ما را پايه گذاري بيان و برهان مي داند. به نظر تركي علي الربيعو در باب تفكر جابري اين پرسش مطرح است كه چرا نظام عرفان چنين منفي ارائه شده و به نظام غيرمعقول تعبير شده است؟
قبل از آنكه به اين سؤال پاسخ داده شود، الجابري عقل اسلامي را در پي رهايي از امر غيرمعقول مشخص كرده است. او از بحث درباره امر غيرمعقول در اثناء عقل اسلامي همانطور كه در نظام عرفاني متبلور شده است، جايگاه و قلمرو وسيع و مهمي را براي بحث درباره ريشه هاي فكري و تاريخي براي نظام عرفاني قرار داده است.
اما قبل از آنكه محمد عابد الجابري امر غيرمعقول را مساوي با خرافات و اسطوره توصيف كند، آنرا پائين ترين درجه سلامتي فكر، منطق و عقل قلمداد كرده است. بنابراين عقل از منظر الجابري از معقول و غير معقول متولد شده است و اين مسئله اعتراف به اين است كه امر غيرمعقول نيز از نتايج عقل بوده و از آن نشأت گرفته است. زيرا امر غيرمعقول مانند كودكي مسخ شده است كه زماني در جنگل متولد شده كه از انجام كوچكترين فعاليتهاي ذهني درمانده است؛ از اين رو در بحث درباره امر غيرمعقول آنرا متبلور در نظام عرفاني مي بيند و عرفان را نظريه اي اسطوره اي درباره خدا، هستي و انسان به حساب مي آورد.
عرفان نظريه اي است كه در آن تفسير و تأويل طغيان مي كند و تلاشي براي پايه گذاري نظريه ديني - فلسفي است كه گسترش و پيشرفت خلق را از مبدأ تا معاد شرح مي دهد.
از ديدگاه اين پژوهشگر بحث درباره اين نظريه كه تعبير آن در " خلق حماسه هرمس " ملاحظه مي شود از جايگاه مهمي در تحليلات الجابري درباره نظام عرفاني برخورداراست.
محمد عابد الجابري در ادامه ارائه نتايج عرفان ستيزانه اش به اين نتيجه رسيد كه عرفان چيزي بالاتر از عقل آنطور كه عرفاء مدعي اند نيست، بلكه پست ترين درجه فعاليت عقلي و فعلي خيالي است كه از دستاوردهاي احساس هنگامي كه قادر به مقابله و مواجه شدن با واقعيت نيست، تغذيه مي كند. بنابراين عرفان به عالم خيال پناه مي برد و از عناصر ديني، اسطوره، معارف و شناسه هاي ملي پاك است.
جابري در اين آثار خود مانند ديگر مكتوباتش از حمله به ابن سينا دست بر نمي دارد و وي را مسئول تفوق گرايش عرفاني در جهان اسلام مي داند.
به گزارش "مهر"، تركي علي الربيعو معتقد است در صفحات اول كتاب " معناي متن" ابوزيد، يكسري تقسيمات جديد مي بينيم كه با تقسيماتي كه الجابري در تكوين و بنيه عقل عربي به كار برده، موازي است. بنابراين از منظر ابو زيد تمدن اسلامي ( عربي) همان تمدن متن يا بر اساس گفته محمد عابد الجابري تمدن بيان است . ابوزيد در تصريحات خود آورده كه تمدن يونان همان تمدن عقلاني است و الجابري هم به پايه گذاري بيان در برهان تأكيد مي كند. در هر دوي اين حالتها مرجعيت غربي بوده كه همه افكار به سوي آن ميل و گرايش دارد.
اگرچه پاره اي تحليلهاي نصرحامد ابوزيد و الجابري در باب علل افول تمدن اسلامي نكاتي نيكو به همراه دارند اما به نظر مي رسد تحليلهاي آنها در باب تفكر و تفلسف ايراني و بخصوص فيلسوف مطرحي چون ابن سينا از انصاف علمي به دورند. همچنين معادل قرار دادن عرفان و انحطاط از گونه اي سياه و سفيد ديدن قضيه رنج مي برد و اين نگاه قادر نيست جنبه هاي مثبت و منفي مقوله اي مهم به نام عرفان را ازهم جدا كند.
نظر شما