دكتر غلامحسين ابراهيمي ديناني استاد فلسفه دانشگاه تهران، در گفتگو با خبرنگار مهر درباره حكمت اشراق در جهان اسلام اظهار داشت: حكمت اشراق در جهان اسلام امروزه به عنوان يك جريان فكري مطرح مي شود. به طور طبيعي درجهان اسلام، در رأس اين جريان فكري شيخ شهاب الدين سهروردي است و قبل از سهروردي در جهان اسلام اين عنوان مطرح نبوده است اگر چه جريان اشراقي از يونان باستان به موازات حكمت مشايي وجود داشته است.
وي افزود: در يونان كه طبعاً پيش روي جريان فكر اشراقي سقراط و افلاطون هستند و جريان فكري مشايي با ارسطو آغاز مي شود كه رئيس مشائيان يا بنيانگذار فكر مشايي در واقع ارسطو است كه بنا به عللي مشايي گفته اند.
دكتر ديناني با اشاره به اين نكته كه اين دو جريان در غرب شناخته شده بود گفت : از زمان ارسطو و با تعليمات او جريان اشراقي نيز با تعليمات افلاطون آغاز مي شود.
استاد فلسفه دانشگاه تهران تأكيد كرد: مكتب اشراقي در جهان فلسفه اسلامي با سهروردي شناخته مي شود اما سهروردي هنوز هم خوب شناخته شده نيست. در ايران سهروردي شناس نداريم. طي چند سال اخير به بركت فعاليتهاي هانري كربن فيلسوف فرانسوي است كه با سهروردي به صورت جدي آشنا شده ايم.
دكتر ديناني افزود: ما به يك معني حكمت غير اشراقي در جهان اسلام نداريم. به يك معني حكمت اشراقي شناخته شده نيست و به يك معني آنچه داريم غير از حكمت اشراق نيست. آنچه كه در دست ماست حتي فلسفه ابن سينا به يك معني اشراقي است. ما در جهان اسلام فيلسوف غير اشراقي نداريم و اگر باشد بسيار اندك است.
وي تصريح كرد: سهروردي چندين بار در آثارش تصريح كرده كه من حكمت اشراق را از جايي آغاز كردم كه ابن سينا در آنجا به پايان رسانده است. در فرهنگ ما رايج است كه ابن سينا يك فيلسوف مشايي است. آثارش مانند نجات و شفا كم و بيش مشايي هستند. اما به جنبه اشراقي شيخ الرئيس ابوعلي سينا بسيار كم توجه شده و يا اصلا توجه نشده است.
استاد فلسفه دانشگاه تهران در ادامه با تأكيد بر اينكه سهروردي يكسره اشراقي است گفت: شيخ اشراق در كتابهاي خود تمام مطالب مشائين را نقل مي كند و اهل استدلال است. هيچ متفكري در جهان اسلام به اندازه سهروردي به مبحث مغالطات منطق نپرداخته است. براي اينكه ذهن منطقي داشته و مي خواسته بگويد كجاها مغالطه شده است، و ميخواسته نشان بدهد كه مغالطه چقدر زياد است.
وي افزود: سهروردي از اصالت نور سخن مي گويد. اساس فلسفه وي نور است. در تاريخ فلسفه غرب، قائل به اصالت نور كم است يا اصلاً نيست. اما اگر ما زادگاه فلسفه را تنها يونان ندانيم ضمن اينكه يونان هم بوده و خيلي هم مهم است جاهاي ديگري هم فلسفه بوده است. در خود ايران باستان فيلسوف داشته ايم. سهروردي فلاسفه ايران باستان را نام برده است .
دكتر ديناني گفت: پس نور اساس كار است و سهروردي از اين نظريه دفاع مي كند. شايد يكي از عللي كه عنوان مي شود در طول هشتصد سال كمتر مورد توجه است شايد يك علت همين باشد. البته مشكل بودن فلسفه او است كه قدري رمز و راز در فلسفه او را به همراه مي آورد. معمولاً سخنان رمزآلود كمتر به آن توجه قرار مي گيرند، مشكلي در فلسفه اش هست كه آن هم يك عامل است. ولي يك عامل هم اين است كه بسياري از اشخاص چنين مي پنداشتند كه اين فلسفه يك نوع ترويج مجوسيت است و به همين جرم هم كشته شد و به شهادت رسيد. جرم شيخ همين بود كه او را مروج مجوسيت پنداشتند. اما هيچ ترويجي از مجوسيت نبود .
نظر شما