به گزارش خبرنگار فرهنگ و ادب مهر، دكتر ضياء موحد در نشست " سلوك شعر " كه در حضور دانشجويان خارجي رشته هاي زبان و ادبيات فارسي در محل انجمن شاعران پارسي گوي سخنراني مي كرد با بيان اين مطلب افزود : با مفهومي به نام جهاني شدن سروكار داريم كه در فهم و بكار بردن آن غالبا دچار دردسر هستيم و مثل ليبرال دموكراسي و تروريسم و ... همواره با برداشت هاي مختلفي از آن مواجه بوده ايم.
وي ادامه داد : منظور از جهاني شدن در شعر اين است كه شعر ما براي ملت هاي مختلف ترجمه شود و آنان هم يا از آن استقبال كنند و يا انتقاد. بنابراين اين جهاني شدن ارتباطي با سياست ندارد و به مردم و مخاطبان مربوط مي شود. هر قومي هم بسته به نيازش از آن استقبال مي كند.
اين شاعر و منتقد ادبي به ورود اسلام به ايران و سپس آغاز نهضت ترجمه اشاره كرد و گفت : در آن زمان زبان عربي به اذعان خود دانشمندان عرب زبان فلسفه نبود اما با كوشش دانشمندان ايراني مثل فارابي زبان صورت فلسفي به خود گرفت به گونه اي كه زباني كه بيشتر زبان ادبيات بود به زبان فلسفي تبديل شد. در اين زمان زبان فارسي تضعيف شد تا جايي كه ابوريحان در التفهيم آن را تحقير مي كند و زبان علم نمي داند. اما ما امروز زبان فلسفه و علوم اجتماعي داريم و بي نياز از واژه هاي فرنگي مي توانيم به آنها بپردازيم.
مولف " درآمدي بر منطق جديد " اضافه كرد : اين امر در مورد شعر واضح تر است . در دوره سامانيان شعر زبان ساده اي دارد و با طبيعت مانوس تر است. شعر منوچهري و عنصري از اين دسته است. مفاهيم شعري در اين دوره بسيار طبيعي است اما در دوره اي كه سنايي و امثال او عرفان را وارد شعر مي كنند زبان با جنبه هاي انتزاعي همراه مي شود.
وي به جريان شعر نو و ابداع آن توسط نيما اشاره و تصريح كرد : اخيرا كتابي به اسم " طليعه تجدد در شعر فارسي " از سوي احمد كريمي حكاك نوشته شده كه تز اصلي آن اين است كه نيما اوج شعرنو فارسي است و نه آغازگر آن؛ به اين معني كه زمينه هاي شعرنو قبلا پايه گذاري شده و او موجد جرياني تازه نيست. اين برداشت غلط را به اين خاطر مطرح كردم كه احتمال ترجمه آن اثر وجود دارد.
دكتر موحد با تاكيد بر اين كه پرسش درباره جهاني شدن شعر حاوي پاسخ خود نيز مي باشد، افزود : اگر شعر اروپا و شعر كشورهاي عربي و آفرقايي و ... به زبان ما قابل ترجمه باشد و مورد توجه قرار گرفته باشد دليلي ندارد كه شعر ما هم به آن زبان ها بازنگردد. پس زبان ما ظرفيت پذيرش مفاهيم شعر غير از خود را داشته است.
وي تصريح كرد : ما شعر كشورهاي عربي را سال هاست كه مي شناسيم. اروپايي ها كاملا براي ما شناخته شده اند و اوكتاويو پاز و لوركا بر ما تاثيرگذار بوده اند. شاعران ايتاليا و اسپانيا و آمريكا كاملا براي ما آشنا هستند بنابراين اگر شعر آنها با همه مفاهيمش به زبان ما ترجمه شده، خود دليلي است بر اين كه اگر شعر ما واقعا شعر باشد قابل برگرداندن است.
اين عضو انجمن حكمت و فلسفه ادامه داد : اين حرف اشتباهي است كه شعر ما قابل ترجمه نيست. اگرچه برخي اشعار مثل شعر حافظ را به آساني نمي توان ترجمه كرد با اين وجود شعر امروز ما قابليت ترجمه دارد و شعر فروغ و يا احمدرضا احمدي كه وابسته به زبان فارسي نيست را به زبان هاي ديگر برگردانده اند. شعر اخوان هم با وجود وابستگي به وزن و استعارات و نيز شعرهاي " باغ آينه " و " هواي تازه " شاملو كاملا در سطح جهاني ترجمه شده و از بهترين هاست.
اين نظريه پرداز ادبي ادامه داد : شعر ما بعد از نيما از حالت مصراع و بيت بيرون آمد و به خلق و شيء و زبان مردم قرن بيستم تبديل شد. شعر با اين تحولات به سمتي رفت كه آن را زباني بدانيم كه زوايد آن را دور ريخته باشيم و حالت شيء به آن بدهيم.
وي در پاسخ به چرايي جهاني شدن شعر ايران گفت : بسيار واضح است. ما كم كاري كرده ايم. زماني كه شاعر مطرح آمريكايي روبرت بلاي كه صاحب آثاري قابل تامل بوده و خلائي شعري را در اين كشور پر كرده است به ايران آمد او را در نشستي ديدم و دليل و باني سفر او را جويا شدم. حقيقت اين است كه او گفت كساني را كه او مي خواسته در ايران ببيند و اهدافي كه داشته محقق نشده و در حال بازگشت است. او كسي است كه پابلو نرودا و شعراي بزرگي را به آمريكا معرفي كرد. من از او پرسيدم چرا شعر ما را معرفي نكرده ايد و او گفت من از شعر شما تنها فروغ را مي شناسم. آيا اينها نشان دهنده كم كاري ما نيست؟
ضياء موحد تصريح كرد : زماني كه شاملو و اخوان و فروغ زنده بودند درست شناسانده نشدند و آثار مناسبي از آنها به خارج ترجمه نشد. روابط ما با شاعران جهان هم عامل مهمي در اين روند است. من در لندن يك بار هم نديدم كه شاملو با يك شاعر انگليسي و غيرايراني رفت و آمد كند. اخوان هم همين طور بود. ما از جهت ارتباط با شاعران جهان در پائين ترين نقطه ارتباط قرار داريم و اين بزرگ ترين ضربه را در عدم شناساندن شعر دوطرف به يكديگر كرده است.
صاحب مجموعه مقالات " شعر و شناخت " اضافه كرد : غزل را نمي توان به انگليسي ترجمه كرد و اين كار كار اشتباهي است. شعري كه وزن و قافيه و وحدت دارد قابل ترجمه نيست. شاعران ما همچون مولانا و حافظ بنا به اعتراف ادباي غرب نظيري در خارج ندارند اما بايد بدانيم كه برخورد آنها با شعر قديم با نگاهي ديگر بوده است. امروز انگليسي ها ديگر سونات مثل شكسپير نمي نويسند اما آن را حفظ مي كنند. انسان امروز متفاوت مي انديشد و نمي تواند براي خود وزن و قافيه و رديف قائل شود و شعري كه بر اساس تئوري نوشته شود سرنوشتي نخواهد داشت.
علي باباچاهي ديگر سخنران اين نشست با اشاره به قدرت و اعتبار جهاني شعر فارسي گفت : شعر امروز فارسي فراز و نشيب هاي متعددي را طي كرده است. نيما بنيان گذار شعرنو ايران است كه با توجه به شرايط تاريخي و اجتماعي و اشباع شدن شعر كهن فارسي و نيز روند تكاملي شعر در جهان احساس كرد بايد حياتي دوباره به شعر ايران بدهد.
وي ادامه داد : البته نيما به كوتاه و بلند كردن مصرع ها اكتفا نكرد و شعر را به سمتي سوق داد كه رابطه طبيعي با اشياء و آدم ها را هم بتوانيم ببينيم. به هرصورت نظريات او در شاهكارهايش قابل مشاهده است. از 1300 تا 1385 شعر فارسي گاه دقيقا با رعايت اصول شعر نيمايي سروده شده و گاه كاملا آن را ناديده گرفته است. پاره اي شاعران معاصر نيز ظرفيت ها و پيشنهادات تازه اي به شعر امروز عرضه كرده اند.
سراينده دفتر شعر " از نسل آفتاب " اضافه كرد : نكته اي كه نمي شود بر آن درنگ كرد بحث فاصله گيري شعرنو فارسي از شعر دهه 40 و 50 در بعد از انقلاب است. شعر مدرن فارسي با توجه به تضعيف آرمان گرايي در جهان و فروپاشي بسياري اردوگاه هاي ايدئولوژيك دچار فاصله اي زيباشناختي با شعر قبل از انقلاب شد. بنابراين كم كم از بيان سمبليك و مطلق گويي ها فاصله گرفت و ملموس تر شد. اين مساله در دهه 70 بيشتر رخ نمود.
وي تصريح كرد : وقتي از جهاني شدن شعر صحبت مي شود هم شعر كهن و هم شعر مدرن به ميان مي آيد ولي من ترجيح مي دهم به شعر مدرن بپردازم چرا كه وضعيت ادبيات كلاسيك ما در دنيا روشن است. آيا جهاني شدن يعني اين كه شعر شاعر يك سرزمين به سرزمين ديگر صادر شود؟ قضيه آن قدرها هم ساده نيست. بوف كور اثري جهاني است اما آثار نيما با وجود ترجمه هاي متعدد باز هم جهاني به شمار نمي رود.
باباچاهي تاكيد كرد : نيما شاعري جهاني نيست اما چگونه است كه شعر شاعر پيچيده نويسي مثل مالارمه به ايران مي آيد و ترجمه مي شود؟ من فكر مي كنم بخشي از اين تناقض را بايد به حساب وضع نامناسب ترجمه در ايران گذاشت. وقتي شعري در كشور مبدا در سطح جهان مطرح شود مي تواند بر بخش كوچكي از جهان شعرپذير تاثير بگذارد. شعر كاري فردي و خلاقه است و ضوابط و قواعدي جهاني كه شاعر حتما منطبق با آن بسرايد تا جهاني شود وجود ندارد. اين خلاقيت همان چيزي است كه شعر مالارمه را به ايران مي آورد.
وي در ادامه صحبت هاي خود به عوامل موفقيت شعر، دوري از تنگ نظري ها، راهيابي به محافل ادبي جهان و تامين معيشتي مترجمان نيز اشاره هايي داشت.
سپس دكتر محمود فتوحي استاد دانشگاه تربيت معلم گفت : همچنان معتقدم كه شعر ترجمه ناپذير است چرا كه تجربه هاي مختلف اين را اثبات كرده است. شعر البته در همه جاي دنيا ترجمه مي شود اما بسياري از عناصر ذاتي آن محو مي شود. عواطف ملل به غير از عواطف عام بشري در ميان جوامع متفوات است. كنايات و استعارات و وقايعي نيز كه در اشعار مي آيد خاص هر اقليم است ولي با همه اينها تبادل شعري همواره وجود داشته است.
وي تصريح كرد : شعر به اين معني كه توده مردم جهان خواننده اش باشند جهاني نمي شود. عمدتا دادوستدهاي شعري در سطح نخبگان بوده است. خيامي كه خارجي ها مي خوانند خيام ايراني نيست و تنها كساني مثل فيتز جرالد آن را درست مي خوانند. اين تبادل در سطح شاعران و نخبگان آن هم براي الهام گيري صورت مي گيرد.
محمود فتوحي اضافه كرد : آنچه معمولا شاعران را جهاني مي كند پايگاهي است كه شاعر در ملك خود به دست مي آورد. اين كه در محافل و مجموعه هاي بين المللي نام شاعر ايراني وجود ندارد به فقدان پايگاه لازم در كشور خود ما بازمي گردد. مطبوعات، دانشگاه ها، مراكز فرهنگي و .... هر يك ديدگاه مجزايي درباره شعر امروز داشته اند و اين امر همواره معرفي شعر ما را به تاخير انداخته است.
وي با اشاره به نگاه اغلب ايدئولوژيك مسئولان فرهنگي ايران در خارج از كشور تاكيد كرد: در دوره اي طولاني بخش عظيمي از نقد و تفسيرهاي شعر ما ايدئولوژيك بوده است. بوف كور، برخي شعرهاي شاملو و ... هميشه با نقدهايي عمدتا سياسي يا اجتماعي همراه بوده اند در حالي كه شايد ذات آثار فاقد جنبه هايي از اين دست بوده اند. در نقد ما غلبه با سياست زدگي است و هميشه عنصر شب در شعر معادل اختناق بوده است. اين روند در بعد از انقلاب هم به گزينش ايدئولوژيك شعر براي صدور آن به ساير كشورها منجر شده است.
وي در پايان نظريه زدگي در شعر ايراني و برداشت هاي ناقص از اين نظريات را عاملي ديگر در ركود و عدم پيشرفت شعر معاصر دانست.
به گزارش مهر، در نشست جهاني شدن شعر معاصر فارسي دكتر علي موسوي گرمارودي، دكتر ابراهيم خدايار و دانشجويان خارجي شركت كننده در دوره جديد دانش افزايي زبان و ادبيات فارسي نيز حضور داشتند. اين نشست از جانب انجمن شاعران پارسي گوي فراهم شد.
نظر شما