پیام‌نما

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا * * * * قطعاً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، به زودی [خدای] رحمان برای آنان [در دل ها] محبتی قرار خواهد داد. * * مؤمنى را كه هست نيكوكار / بهر او مهر مى‌دهد دادار

۱۱ مرداد ۱۳۸۵، ۱۰:۰۵

/ گزارش مهر از نشست شبي با هزار و يك شب /

هزار و يكشب نمودي از تمدن و فرهنگ اسلامي است / هر قدر مدرن تر شويم اهميت هزار و يكشب برايمان بيشتر مي شود

هزار و يكشب نمودي از تمدن و فرهنگ اسلامي است / هر قدر مدرن تر شويم اهميت هزار و يكشب برايمان بيشتر مي شود

ما از يكسو به هزار و يكشب علاقه منديم و آن را متعلق به خود مي دانيم و از سوي ديگر آن را ترجمه كرده ايم. بدون شك هر قدر مدرن تر شويم اهميت هزار و يكشب برايمان بيشتر مي شود. تناقض ما در هزار و يكشب ناشي از مشكلي است كه با سنت هايمان داريم. اين قصه ها بعدها تاثير خود را خواهند گذاشت.

به گزارش خبرنگار فرهنگ و ادب مهر، كامران فاني كه در نشست هفتگي شهركتاب درباره داستان هاي هزار و يكشب سخن مي گفت، با بيان اين مطلب افزود : من هزار و يكشب شناس نيستم. آن را سي سال پيش خواندم و كتاب فريدون بدره اي را هم سه سال پيش. خورخه لوئيس بورخس گفته است " هيچ چيز مانند پرسش هايي كه يك ترجمه برمي انگيزد با ادبيات و پوشيدگي هاي محجوبانه آن هم جنس نيست و من گاهي وسوسه مي شوم كه هزار و يكشب را اثري اروپايي بدانم تا شرقي."

وي ادامه داد : با خواندن جمله هاي بورخس به اين فكر فرو رفتم كه ما سه نويسنده و متفكر مهم جهان اسلام و ايران را داشته ايم كه تا زماني كه توسط اروپايي ها كشف نشده بودند ما نيز به آنها اهميت نمي داديم. گويي نياز به ذهنيتي مدرن بود تا كشف شوند.

فاني نخستين متفكر ناشناخته اي را كه غرب زودتر از ايرانيان به او بها داد، خيام دانست و گفت : متفكرتر از او در ايران نداشته ايم. او بر غربيان بسيار تاثير گذاشت و هنوز هم هيچ شاعر و متفكر ايراني به اندازه او در دنيا مشهور نشده است. دومين اثر " مقدمه " ابن خلدون است كه به كل ناشناخته بوده و حتي در ايران نام آن را هم نشنيده بوديم. اين كتاب بنيان گذار فلسفه تاريخ و جامعه شناسي بوده است.

اين محقق ادبي اضافه كرد : سومين اثر هم هزار و يكشب است . نه نسخه خطي از آن كشف شده و نه در سوريه و مصر كه قصه ها شكل نهايي خود را گرفتند اثري از آن يافت مي شود. گويي در شرق توجهي به آن نشده است. برعكس " گالان " در 1717 م. هزار و يكشب را به فرانسه ترجمه كرد و چنان تاثيري بر هنر، تفكر و ادبيات غرب گذاشت كه واقعا جز كتب مقدس هيچ اثري به پاي آن نمي رسيد. هيچ كودكي در غرب نيست كه آن را نخوانده باشد چرا كه هزاران نوع چاپ از اين كتاب در آنجا شده است.

اين نويسنده و پژوهشگر تصريح كرد : چطور است اثري كه براي ما ناشناخته يا نازل تلقي مي شده، در جهان مدرن تا اين حد مورد توجه قرار گرفت؟ تصور مي كنم اين امر به مدرنيسم و ذهن مدرن مربوط مي شود. ذهن سنتي محال بوده كه ارزش آن سه متن و نحله را بداند. مدرنيته نگرش دگرگون به انسان و عالم است كه اساس آن بر فردگرايي و اومانيسم بنا شده است. انسان در چنين رويكردي مي خواهد خود را بشناسد و به همين منظور آن را در چنين آثاري مي جويد.

كامران فاني ادامه داد : در هزار و يكشب با قصه هايي تودرتو مواجهيم كه به قول تودوروف چارچوب منسجمي دارند. هر قهرمان هزار و يكشب با گفتن سرگذشتش خودش را مي شناسد و آن را به صورت داستان بيان مي كند. به اين ترتيب سرنوشتش را خودش تعيين مي كند و اين به همان جسارتي بازمي گردد كه در غرب انسان توانست بي پرده و صريح با خودش مواجه شود.

وي قصه ها را از اين جنبه به اتوبيوگرافي تشبيه كرد و افزود : در ادبيات ما معمولا جرات اتوبيوگرافي نوشتن وجود ندارد و هر كس به عنوان تيپ يا قالب مطرح است و نه فرد اما انسان غربي ناخودآگاه به اين جوهره هزار و يكشب پي مي برد. انسان در غرب جرات رفتن به سمت خود و ناخودآگاهش را مي يابد.

اين پژوهشگر ادبي با اشاره به تفاسير فرويدي از شهرزاد و شهريار در هزار و يكشب خاطرنشان كرد : در غرب كه از اسطوره افسون زدايي شده بود بازهم نوعي چرخش به همان فضاها ديده شد تا جايي كه با چنين قصه هايي خود را با غرايب مواجه كردند. فرهنگي كه كم كم تكنولوژي زده مي شد دوباره به جهان خيالي محتاج شد. هزار و يكشب اساسا با تخيل دوره كودكي همساني دارد اما مهمتر از همه ترجمه است. ترجمه بي ترديد فرهنگساز بوده است. آلماني ها در قرن هجده شروع به ترجمه و اهميت دادن به آثاري كه حاوي دنياهايي تازه بودند كردند. هر چه ترجمه غريب تر و غيربومي تر باشد بيشتر تاثير مي گذارد و اين كه مثلا بخواهيم ترجمه را بومي و ايرانيزه كنيم رودررويي ما با آن دنياي تازه دچار اخلال مي شود.

وي با اشاره به ترجمه هاي مختلف قصه ها به زبان هاي انگليسي اضافه كرد : بورخس ترجمه ريچارد برتون را شاهكار مي داند و از آن بسيار تاثير گرفته است چرا كه اين ترجمه غرابت لازم را حفظ كرده و آن دنياي متفاوت را در برابر تمدن جديد ارائه مي كند. اثر در ترجمه هر چه بومي تر و محسوس تر شده باشد خطر دوري از اصل آن بيشتر است. تاثير هزار و يكشب بر جهان و ذهنيت و خلاقيت غربي بخاطر حفظ غرابت آن است و اين انتقال است كه تمدن ساز مي شود.

فاني در پايان سير آشنايي ايرانيان با ترجمه هاي هزار و يكشب و تاثير آن بر نقاشي و موسيقي را مورد اشاره قرار داد.

در ادامه فريدون بدره اي درباره قصه هاي مزبور گفت : هزار و يكشب مثل هر داستان عاميانه ديگر فاقد آغاز و انجام است. يعني نمي توان گفت چگونه شروع شده و به كجا ختم شده است؟ چاپ هاي جديد آن هنوز با داستان هايي جديد همراه است و مدام بر آنها افزوده مي شود. محسن مهدي - استاد دانشگاه هاروارد - هزار و يكشب را به عنوان متني از يك نويسنده شناخته شده و اثري متعلق به قرن نهم دانسته و تدوين كرده است. با اين وجود هزار و يكشب او نواقصي دارد چرا كه خودش مجبور است از نسخه هاي ديگري كه قبول شان ندارد داستان هايي برگيرد و داستان هاي خود را تكميل كند.

وي ادامه داد : هزار و يكشب كتابي واحد نيست. اثري تركيبي و مجموعه اي از مجموعه داستان هايي با ساختارهاي صوري و معنوي است كه زير يك قالب كلي (داستان شهرزاد و شهريار) قرار گرفته است. كساني هم كه آنها را جمع آوري كرده اند هيچ يك آدم هاي بي سوادي نبوده و اغلب حتي داستان سرا بوده اند؛ چون در لابلاي آنها آثار و ردپاي اجراهاي شفاهي كاملا هويداست.

اين محقق ادبي اضافه كرد : در بسياري از نسخ عربي انواع " قال " را مي بينيم كه نشان دهنده مستمعاني براي داستان و نمايشگر صوت و اوج و فرودهاي شفاهي راوي بوده است كه آثارش در كتابت راوي بر جاي مانده است. اين داستان مقداري از هند، مقداري ايران، بغداد و ... است. ولي نطفه اوليه آن فارسي و اصليت آن ايراني است كه در قصه هاي اوليه با قصص هند آميخته شده است. اين عناصر متغير و تركيب شده، زير پوشش زبان عربي شكل واحد به خود گرفته و در داخل صورتي اسلامي دارد. پس هزار و يكشب نمودي از تمدن، فرهنگ و رسوم اسلامي است.

بدره اي تصريح كرد : در قرون گذشته نه تنها در ايران بلكه در كشورهاي عربي هم به اين قصه ها توجهي نشان نمي دادند و تا قرن بيستم آنها را قصه هايي عامه پسند و پيش پاافتاده تلقي مي كردند. همين اواخر هم چاپ جديد آن در مصر توقيف (بايكوت) شد چرا كه آن را فاقد ارزش محتوايي مي دانستند.

وي با اشاره به استقلال هر يك از داستان هاي اين مجموعه خاطرنشان كرد : اولين كسي كه ساختار گردآوري شده و زنجيره به هم مرتبط قصه هاي آن را كشف كرد ريچارد برتون بود. او كتاب را با ايلياد و اوديسه هومر مقايسه كرده و مي گويد همان طور كه ايلياد و اوديسه از مجموعه اي از داستان ها و منظومه هايي كه پيشتر به صورت شفاهي وجود داشته تشكيل شده، هزار و يكشب هم از چنين ساختاري برخوردار است.

اين پژوهشگر ادبي به نظريات پراپ درباره قصه هاي عاميانه و تفسيرو تحليل آنها اشاره كرد و گفت : آنچه قصه ها را به هم پيوند مي دهد اين است كه همه آدم ها قصه مي گويند تا جاني را نجات دهند مثل داستان " بازرگان و عفريت " يا " شهرزاد و شهريار " . اين امر در همه داستان ها تا حدي وجود دارد و مي توان گفت قصه ها به قصه اصلي كه درباره جان بخشيدن و جان خريدن است ارتباط دارد.

فريدون برده اي نمونه هايي از قصه ها را براي حاضرين بازگو كرد و افزود : از خواندن اين داستان ها متوجه مي شويم برخي توصيف ها كوتاه و برخي بلند است. بعضي جاها حوادث پرتفصيل است و بعضي جاها كوتاه. در پاره اي نقاط براي ايجاد تعليق و رساندن داستان به نقطه اوج توصيفات طولاني بكار مي رود اما در برخي صحنه ها حوادث خيلي سريع رخ مي دهند. در واقع راوي توصيفات را در جاهاي مهم استفاده مي كند و بيهوده به ورطه توصيف نمي افتد.

وي تصريح كرد : هزار و يكشب قصه هاي عاميانه ساده نيست و هوز بطور شايسته اي مورد تحليل و تحقيق قرار نگرفته است. ما در اين قصه ها با يك جامعه در حال جوش و خروش مواجهيم؛ از پائين ترين طبقات تا بالاترين طبقات اجتماع در آن تصوير شده اند.

سپس دكتر طهمورث ساجدي ، ترجمه هاي صورت گرفته از هزار و يكشب را برشمرد و گفت : اصالت ايراني قصه ها نيم به نيم است؛ يعني نيمي ايراني و نيمي هندي است كه در برخي ترجمه ها اين امر تائيد شده است. از نظر علمي تا حال دليلي بر رد اصالت ايراني آن نيامده است.

وي اضافه كرد : يكي از مترجمان گالان است. او وقتي به قسطنطنيه رفت عربي بلد نبود و بعد از سي سال آن را ترجمه كرد و وقتي كه به كشورش بازگشت تقاضاي نسخه خطي كتاب را كرد. چرا كه اعراب آن را سخيف و مستهجن مي پنداشتند. او در زمان لويي چهاردهم كتاب را تذهيب و دستكاري كرد كه براي اين كار يك نفر همكار يا مشاور هم داشته است. 

وي در ادامه افزود : سپس كشيشي به نام ساويس همراه با كازوت " هزار و يك چرند و پرند " را مي نويسد و دو كار درخور توجه ارائه مي كند. شخص ديگري به اصفهان مي آيد و فارسي مي آموزد و وقتي بازمي گردد " هزار و يك روز " را منتشر مي كند. فرد ديگر لين بود كه با نام منصور افندي به عنوان محقق كتابي درباره آداب و رسوم مصري مي نويسد و بعد " جامعه عرب در سده هاي ميانه بر اساس هزار و يكشب " را به تقرير در مي آورد. لين معتقد بود كه هزار و يكشب در قرن هفده ميلادي نوشته شده ولي حرفي از اصالت آن به ميان نمي آورد.

اين استاد دانشگاه تصريح كرد : در دوره زماني بين لين و برتون چاپ كتاب را در ايران داريم. چاپ اول كلكته ناقص است اما مقدمه خوبي دارد كه هزار و يكشب را به سوريه منتسب كرده است. به تدريج ديگران مشتاق به چاپ كتاب مي شوند تا اين كه بهمن ميرزا شاهزاده قجري امر به ترجمه آن مي كند. بعد به چاپ برتون مي رسيم كه سنت ايراني و هندي كتاب را نتوانسته انكار كند.

دكتر ساجدي با اشاره به نسخه هاي جعلي و ساختگي هزار و يكشب يادآور شد : وقتي زوتنبرگ از اصالت ايراني قصه ها صحبت كرد كسي نتوانست آن ادعا را رد كند و برتون هم آن را پذيرفت. اما آيا واقعا قصه ها مشتمل بر هزار و يكشب مي شوند؟ شايد روزي همه آنها پيدا شود و تعداد واقعي مشخص شود.

وي در پايان به تاثيرپذيري نويسندگاني چون بورخس، ماركز، جويس، پروست و آلن پو و ... از هزار و يكشب و كم كاري محققان در اين زمينه اشاره كرد.

کد خبر 361629

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha