دكتر نصر الله حكمت استاد فلسفه دانشگاه شهيد بهشتي، در گفتگو با خبرنگار مهر در پاسخ به اين پرسش كه چرا فلسفه ابن سينا تا اين اندازه در كشور ما مورد غفلت قرار گرفته و توجه چنداني به اين فلسفه در مقابل فلسفه هاي صدرايي و اشراقي نمي شود گفت: ما در زماني زندگي مي كنيم كه اقتضائات زمانه و محيط جغرافيايي و دستاوردهاي معرفتي بشري ما را به سوي فلسفه هاي آميخته با عرفان و اشراق سوق داده است.
وي افزود: تقدير تاريخي ملت ما است كه بيش از آنكه به تعقل محض و عقلانيت فلسفي بينديشد به عرفان و اشراق تمايل دارد.
دكتر حكمت تصريح كرد: مقصود از تقدير تاريخي، جبر بدون آگاهي نيست بلكه مقصود انتخاب آگاهانه اي است كه ما را به سوي اين نوع از فلسفه سوق داده است. لذا ما در طول تاريخ فلسفه مي بينيم كه ابن رشد و ابن عربي هر دو در يك زمان مي زيستند اما فلسفه ابن رشد به سوي غرب جريان يافت و آراي ابن عربي به سوي شرق و در كشور ما نيز آراي ابن عربي با اقبال بسيار بالايي برخوردار شد.
دكتر حكمت با تأكيد بر اينكه كه روحيات و پيشينه فرهنگي ما به سمت و سوي عرفان و اشراق بيشتر گرايش دارد گفت : اين گرايش يك عدم آگاهي و غفلت نيست بلكه ضرورت تاريخي است. من وضعيت فلسفه موجود در ايران را آميخته با عرفان و اشراق مي بينم.
استاد فلسفه دانشگاه افزود: در اين وضعيت ديگر نمي توان سخني از احياء فلسفه ابن سينا گفت بلكه فقط مي توانيم ابن سينا را معرفي كنيم و اگر ما تاكنون توجهي هم به فلسفه ابن سينا كرده ايم فقط به خاطر گرايشها اشراقي و نوافلاطوني او بوده است. ما در معرفي ابن سينا بسيار دچار غفلت شده ايم. روح روزگار معاصر به سمتي گرايش دارد كه ما را به سوي عدم استقبال به فلسفه ابن سينا مي كشاند. و اين گرايش تحميلي نيست بلكه آگاهانه و انتخابي است.
وي همچنين تصريح كرد: ما درمعرفي فرهنگ و فلسفه خود به جهان غرب غفلت كرده ايم و پيشينه فلسفي خود را به درستي معرفي نكرده و از آن غافل بوده ايم. براي همين است كه اغلب فيلسوفان غرب ابن رشد را پايان فلسفه اسلامي مي دانند.
دكتر حكمت با اذعان به اينكه بر اين پايان گويي تعمدي نهفته است گفت : به نظر مي رسد كه غربيان قصد دارند بگويند فلسفه وامدار يونان و شرق است و عقلانيت و فلسفه براي غرب است. لذا اگر قرار بود با فلسفه اسلامي آشنا شوند مي توانستند آثار هانري كربن را بخوانند و از جريان حيات فلسفي در ايران آگاه شوند.
وي در ادامه با اشاره به اينكه حوزه فلسفه و دين بسيار آميخته به هم است و مرز اين دو مشخص نيست، گفت : مشكلي كه ما در فلسفه اسلامي داريم اين است كه فلسفه تبديل به دين و دينمان آميخته با فلسفه شده و به هر دو نيز آسيب جدي وارد شده است.
نظر شما