ما اززبان براي مقاصد مختلفي همچون : بيان واقعيات، پرسيدن پرسشها، گفتن بعضي چيزها به برخي از افراد، توهين، ارزيابي، خواندن شعر، سوگند خوردن، گفتن داستان، آوازخواندن، پاسخ دادن به پرسشها، و ... استفاده مي كنيم . اين جستار به يكي ازاين افعال گفتاري (speech acts) ، يعني استدلال (reasoning) اختصاص دارد . استدلالها ابزارهاي مورد استفاده ما در قانع سازي عقلاني مخاطب هستند . هنگامي كه مي خواهيم فردي را به بررسي دقيق ، يا اصلاح مدعاي مورد نظر خود متقاعد كنيم، از استدلال براي جلب توجه او استفاده مي كنيم . ما همچنين از استدلالها براي بيان دلايل خود ، حتي هنگامي كه ارتباطي به متقاعد ساختن مخاطب ندارد استفاده مي كنيم . ناگفته نماند كه براي اقناع مخاطب ازروش ها و شيوه هاي مختلفي همچون فريب دادن، خطابه، توسل به شهرت، تهديد، تطميع ، روان گرداني و ... نيزاستفاده مي شود ، اما اين جستار فقط به يكي از روشهاي اقناع سازي مخاطب، يعني استدلال ( اقناع سازي عقلاني) ، و از ميان كارهاي متفاوتي كه مي توان بر روي استدلالها انجام داد ، يعني تحليل(analysis)، بازسازي (reconstruction) ، و نقد وارزيابي (evaluating) استدلال ، فقط به شناسايي استدلال مي پردازد .
(1) استدلال چيست ؟
ازاستدلال تعاريف مختلفي وجود دارد : « استدلال، مجموعه اي از گزاره ها (propositions) است كه يكي از آنها نتيجه ( conclusion) و به بقيه آنها كه به حمايت از نتيجه مي پردازند مقدمه (premise) گفته مي شود » . « استدلال، يعني ساختن يك ادعا( claim) و نشان دادن ديگر ادعاها به عنوان دليل براي پذيرش آن ادعاي اوليه . بنابراين ، استدلال، مجموعه اي از ادعاها است كه يكي از آنها توسط ديگر ادعاها حمايت مي شود » . نتيجه، يعني ادعايي كه توسط دلايل نشان داده شده در استدلال حمايت شده اند . مقدمه نيز ادعايي است كه پيش از نتيجه ، به عنوان دليل براي نتيجه به كار مي رود . با استفاده از اين واژگان ( مقدمه، نتيجه) ما مي توانيم بگوييم كه استدلال مجموعه اي از ادعاها است كه مي تواند به نتيجه، و يك يا چند مقدمه تقسيم بشود . به بيان ديگر، استدلال = نتيجه + مقدمه يا مقدمات . حركت ازمقدمه يا مقدمات به سوي نتيجه نيز استنتاج (inference) ناميده مي شود .
(2) سه نكته عمومي
(1-2) طول استدلال . تعريفي كه ازاستدلال ارئه شد به استدلالهاي كوتاه اختصاص داشت، يعني استدلالي كه داراي يك يا چند مقدمه و يك نتيجه نهايي (final conclusion ) است ، اما استدلال ممكن است طولاني و پيچيده (complex) نيزباشد . در استدلالهاي طولاني و پيچيده ، استدلال داراي نتايج مياني (intermediate conclution) نيز است ، يعني ممكن است پس ازيك يا چند مقدمه نتيجه اي از آن گرفته شود و سپس آن نتيجه ، خود به عنوان مقدمه اي در نظر گرفته شود ؛ اما، تمامي مقدمات و نتيجه / نتايج مياني بايد به نتيجه نهايي كه در پايان استدلال آورده مي شود منجر شوند . در برخي از كتابها توجه بيشتري به ارائه جزئيات استدلال براي ( يك) نتيجه نشان داده مي شود . استدلالها ممكن است در هر متني وجود داشته باشند و شامل هر موضوعي بشوند . استدلالها در رساله هاي رياضي ، سرمقاله روزنامه ها، مجلات جامعه شناسي، فلسفي ، يا ادبي ، گفت و گوهاي خانوادگي درباره استفاده ازدرآمد و هزينه كردن آن ، و ديگر وضعيت هاي روزمره يافت مي شوند . موضوع هايي كه براي آنها استدلال انجام مي شود مي توانند كم اهميت ، يا بسيار مهم باشند .
(2-2) استدلالها و مشاجرات . استدلال در معناي مورد نظر ما با جدل و مشاجره تفاوت دارد . مشاجرات (disputes) ممكن است به عنوان استدلال و سعي و تلاش براي جلب موافقت و قانع سازي مخاطب به كار برود ، اما با استدلال تفاوت دارد .
(3-2) استدلالها و استدلالهاي بد . استدلال ممكن است با هر تعدادي از دلايل مواجه شود . مقدمات آن ممكن است كاذب، يا نامربوط باشند ، و يا حمايت نامناسب و ناكافي اي از نتيجه داشته باشند . ما در اين جستار تنها بر اين نكته تاكيد كنيم : هر وقت كه مجموعه اي از ادعاها ارائه شدند ويكي از آنها توسط ديگر ادعاها حمايت شد استدلال ارائه شده است . اگر ادعاها نشان دادند كه حمايت كاذب است يا حمايت لازم و مورد نظر از نتيجه صورت نگرفته است آن استدلال، بد ناميده مي شود .
(3) شناسايي استدلال . در اين بخش ابتدا برخي از روشهاي سودمند براي تشخيص مقدمات و نتايج را بررسي مي كنيم . اين روشها در شناسايي، تحليل ، و نقد و ارزيابي استدلالها به ما كمك مي كنند . حالت عادي در هر استدلالي اين است كه ابتدا مقدمه/ مقدمات و سپس نتيجه استدلال ذكر شود . در زبانهاي گوناگون واژگاني وجود دارند كه معرف مقدمه و نتيجه هستند . براي مثال در زبان انگليسي واژه هاي " so ، thus، therfor، hence، we may conclu ، consequently " براي نتيجه ، و واژه هاي " since ، because، for وthereason is that " براي مقدمه به كار مي روند . در زبان فارسي نيز الفاظي مانند : بنابراين، لذا، پس، نتيجه مي شود كه ، و ... در ابتداي نتيجه استدلال بيان مي گردد . اما، گاهي نتيجه استدلال قبل از مقدمات آن ذكر مي گردد ، در اين حالت ، الفاظي مانند : زيرا، براي اين كه، چون، و ... بيانگر و نشانه مقدمات استدلال هستند .
" او مرد ثروتمندي است ، چون با اتومبيل گرانقيمتي رفت و آمد مي كند " .
در مثال فوق ، جزء دوم اين عبارت ، يعني : " چون با اتومبيل گران قيمتي رفت و آمد مي كند " مقدمه استدلال ، و قسمت اول آن ، يعني : " او مرد ثروتمندي است " ، نتيجه استدلال است .
در برخي از حالات ممكن است هيچ حرف يا لفظي دال بر نتيجه گيري استدلال وجود نداشته باشد . در اين موارد بايد با دقت فراوان ، و با ذوجه به معناي الفاظ و مفاهيم به كار رفته ، مقدمات را از نتيجه استدلال باز شناخت .
نكته قابل توجه در شناسايي استدلال اين است كه گاهي اوقات ممكن است مقدمه/ مقدمات يا نتيجه / نتايج استدلال به صورت آشكار و مصرح ذكر نشده باشد . در اين حالت بايد جزء مضمر و نامصرح به استدلال اضافه شود تا از وجود خطا و مغالطه جلوگيري شود . استدلالي كه مقدمات يا نتايج آن مضمر باشد برهان موجز، يا، قياس ضمني (enthymeme) ناميده مي شود .
منابع
1. critical thinking ، نوشته : تريسي بويل ، گري كمپ ، انتشارات راتلج 2002 .
2. the element of reasoning ، نوشته : ديويد كانوي ، رونالد مانسون، انتشارات ود ورث2000 .
3. تفكر نقدي، علي اصغر خندان، انتشارات طه و سمت 1379.
نظر شما