به گزارش خبرنگار مهر، آیت الله سید محمد قائم مقامی، اندیشمند، پژوهشگر و محقق علوم دینی در گفتوگو با خبرنگار مهر به تبیین دیدگاهش درباره شکلهای گوناگون رنج بشری و علت دوام و بقای آن پرداخته است که در ادامه میآید؛
*مقام معظم رهبری چندی پیش در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی فرمودند: رنج های عمده بشر که در طول تاریخ ادامه داشته است و امروز هم این رنجها به شکلهای گوناگون ادامه دارد، بندگی غیر خدا، استقرار ظلم و بیعدالتی، شکاف میان طبقات مردم، رنجهای فرودستان و زورگویی زورگویان است؛ اینها رنجهای همیشه بشر است. لطفا در مورد رنج همیشگی بشر و علت ایجاد شونده و علت دوام و بقای آن توضیح دهید؟
در ابتدای کلام به نکته وجود انسان اشاره میکنم که شاید عاملی برای شناخت رنجها و دردهای انسان باشد. اولاً اینطور نیست که رنج و تعب و درد جزء ذاتی اصول آفرینش باشد و قابل زدودن و از بین بردن نباشد، بلکه منشأ ذاتی و قرآن کریم تصریح میکند که انسان در تعب آفریده شده و تعب هم از درد و رنج است اما این بدینگونه نیست که زدودنی نباشد و سرنوشت مختوم و غیرقابل تغییر انسان و آفرینش باشد. عجالتاً به این نکته اشاره میکنم که اصولا درد و رنج و اموری از این قبیل برآمده از ناسازگاری، شکاف و تضاد است.
زمانی که فاصله و تضاد وجود داشته باشد این ناسازگاری به صورت رنج و درد آشکار میشود. حال سوال اینجاست که در وجود طبیعت انسان درد و رنج چه وقت حاصل می شود؟ زمانی است که در وضعیت طبیعی سیستم بدنی انسان اختلال ایجاد شود یک ناسازگاری و یک عامل در ناسازگاری در وجود انسان ایجاد میشود که به صورت یک میکروب یا ویروس و یا چیزهای دیگر وضعیت طبیعی را مختل میکند و درد ایجاد میشود. بنابراین میتوان گفت: هر عاملی که وضعیت طبیعی جهان را تغییر دهد و در روند طبیعی آفرینش اختلال ایجاد کند رنج و تعب به وجود میآورد. در نتیجه برای از بین بردن رنجهای انسان چارهای نیست جز ایجاد سازگاری انسان با قوانین آفرینش و سنت وجودی و الهی.
در واقع دین و وحی الهی هم تمام کارکردش این است که انسان به یک قواعد و راهنمایی و دستورات کلی برسد تا انسان را به راه، سازگاری آسان با آفرینش و با سنتهای الهی وجود و طبیعت هدایت کند. رنجها و دردها عمدتاً ناشی از تصرف ناشیانهای است که انسان به طبیعت میکند و اختلالی است که در روند طبیعی، طبیعت صورت میپذیرد. اگر انسان در ارتباطش با دیگران و سایر انسانها و کشورها در روابطشان، شهروندان با یکدیگر، انسان با طبیعت و کلیه پدیدههای هستی یک تعامل اصولی به این معنا که تعامل منطبق با اقتضائات وجود، منطبق با حق یا به سمت شناختن حق آگاه باشد و رعایت کند بسیاری از رنجهای ساختهی دست بشر از بین خواهد رفت.
البته منظور از طرف مقابل؛ صرفاً فقط انسان نیست. در روابط انسانی با انسانها، با طبیعت و با سایر پدیدهها هم باید انسان حق آنها را ادا کند و حق ندارد که استفاده متجاوزانه و استعمالی از طبیعت داشته باشد و طبیعت را از مسیر طبیعی خود خارج کند. پس اگر ما میخواهیم رنجها و دردهای انسانها را کم کنیم چارهای نداریم جز اینکه به سوی قوانین و سنت های الهی حرکت کنیم. منظور سنتهای نهفته در متن آفرینش این است که خودمان را با آن سازگار کنیم و به میزان سازگار بودن ما از رنجهایمان نیز کاسته میشود و به رضایت و سعادت دست پیدا میکنیم. حال سازگاری با طبیعت و سنتهای وجود یعنی چی؟ یعنی حق هر پدیده را به جای خود و متناسب با شأن آن پدیده با او برخورد کند و ارتباطش با سایرین و پدیدههای هستی و طبیعت بر مبنای تضییع حق و ظلم نباشد.
*آیا هدف بعثت انبیاء برطرف کردن همین رنج ها بوده است؟
بله! دقیقا و بدون تردید همینطور است، به همین جهت است که قرآن هم تصریح میکند که راه کمال آسان است و میفرماید: هدایت آسان است و راه هدایت حرکت در مسیر طبیعی آفرینش است. در نتیجه هر چیزی که به روند طبیعی خودش شکل بگیرد و یک روند متناسب با آفرینش باشد، حرکت طبیعی است و آن آسانتر است و حرکت غیرطبیعی آن است که همیشه ایجاد ناسازگاری، تضاد و چالش کند و آن خود ایجاد کننده رنج و درد و مشکل است. منتها ما خیلی وقتها به خاطر غفلت دچار این حرکت میشویم و به گمان اینکه میخواهیم از درد فرار کنیم و به آرامش برسیم، راه غیرطبیعی را انتخاب میکنیم؛ غافل از اینکه ما لحظه به لحظه داریم به صورت فزایندهای مشکلات و درد و رنجمان را اضافه میکنیم.
*آیا اینکه به تصریح قرآن، خلقت بشر همراه با سختی بوده ناظر به همین رنج هاست؟
بله! همین طور است، البته منظور این است که کمال انسان در انتخابگری اوست این خصوصیت انسان است. حال انتخابگری چه زمانی معنا پیدا میکند؟ زمانی که انسان در برابر گزینههای مختلف قرار بگیرد، یعنی چالش انتخاب داشته باشد. انسان زمانی میتواند به آرامش برسد و رنج و درد را از بین ببرد که بر این چالشها، تضادها، چندگانهها و دوگانگیها غلبه پیدا کند. حال چگونه؟ راه طبیعی را از غیر طبیعی بشناسد که این یک حرکت اختیاری است. خود این انتخاب رنج دارد. پس رنجی که در تصریح قرآن آمده رنج نهفته در انسان نیست، بلکه رنج انتخاب انسان است.
شکوفایی انسان به انتخابگری اوست. وقتی انسان در برابر گزینههای مختلف قرار بگیرد و راه درست را از نادرست انتخاب کند در آن لحظه است که به شکوفایی میرسد و این شکوفایی رنجی دارد و آن زحمت انتخاب است. پس انسانی که در چالش و زحمت انتخاب، به سنتهای آفرینش عمل میکند، زمانی که به انتخاب رسید، رفته رفته به آرامش ابدی و مستمر و پایدار میرسد.
اما فردی که شتابزده برخورد میکند و زحمت انتخاب و چالش را به خود نمیدهد و از انتخاب رویگردان است و به اصطلاح خودش به موارد ساده روی میآورد، به صورت مستمر مرتب دچار رنج و درد میشود و در نتیجه این مشکلات خود را به صورت یک بحران اجتماعی اقتصادی بروز می کند و دیگر نمیتواند خود را از این چالشها نجات دهد.
*آیا بشر از این رنج ها رهایی می یابد؟ کی و چگونه؟
اولا نمیتوانیم بگوییم این رنجها به طور کامل از بین میرود، مگر در صورتیکه اعتقاد داشته باشیم انتخابی نیز وجود ندارد. تا مادامی که اصل انتخاب در وجود انسان است و ذات انسان انتخابگر میباشد، اینگونه رنج و زحمت نیز هست.
ما با دو گونه رنج و درد مواجه هستیم، مثل زحمت کار کردن شما؛ زمانی که کار میکنید و رنج میکشید و بعد فارغ آمدن نتیجه کارتان را میگیرید به یک نوع آرامش میرسید، البته باید گفت، رنج با درد فرق میکند پس مادامی که انتخابگری است، رنج انتخاب هم هست. منتها به هر میزانی که انسان به رشد و کمال وجودی برسد نوعی ملکه انتخابگری در اون به وجود میآید و وقتی فضیلت یک اخلاق در انسان به وجود بیاید، طبیعتاً رنج انسان یا از بین می رود و یا کاسته میشود.
اما از طرف دیگر، چون این عالم برای انتخابگری به وجود آمده و جزء اعمال اراده انسانهاست پس در جهان طبیعت، همچنان پابرجا خواهد بود و فقط میتوان گفت، در قیامت و زندگی رستاخیزی است که انسان به آرامش ابدی میرسد.
نظر شما