به گزارش خبرنگار مهر، همايش "دين و مدرنيته" صبح پنج شنبه 26 مرداد با هدف بررسي مهمترين مسائل روشنفكران ايران يعني نسبت دين مدرنيته از سوي مؤسسه گفتگوي اديان در حسينيه ارشاد برگزار شد.
متوليان اين همايش از سخنرانان درخواست كرده بودند كه به طور مشخص به اين پرسشها كه آيا دين با مدرنيته و مدرنيزاسيون سازگار است؟ آيا سنتزي ميان اين دو را ممكن مي دانيد؟ مهمترين استلزاماتي كه مدرنيته و مدرنيزاسيون براي دين ايجاد مي كنند چيست؟ با نظريه جامعه شناسي سكولاريزاسيون چه نسبتي دارد؟ به ديگر سخن فكر مي كنيد در دوران مدرن چه بر سر دين مي آيد؟
كليه دوازده سخنران اين همايش يعني سعيد حجاريان، ژند شكيبي، علي رضا علوي تبار، محسن كديور، عبدالكريم سروش، سيد علي طالقاني، سعيد بيناي مطلق، محمد راسخ، محمود صدري، مراد فرهاد پور، علي رضا شجاعي زند، سارا شريعتي همگي تمام سعي خود را براي پاسخگويي به اين پرسشهاي محوري قرار داده بودند.
سمينار از سه بخش مجزا تشكيل شده بود كه در هر بخش چهار نفر سخنراني داشتند. دكتر علي رضا علوي تبار نخستين سخنراني بود كه به بحث "دين و مدرنيته: سطوح مختلف يك نسبت" پرداخت. علوي تبار بر اين باور است كه تحليل "نسبت دين و مدرنيته" كاملا وابسته است به اينكه چه رويكردي در تعريف مدرنيته و چه الگويي در شناخت دين انتخاب شوند.
علوي تبار در سخنراني اش سعي نمود كه با تشريح رويكردهاي نهادي و رويكردهاي نگرشي شناختي را تشريح كند. او پيشنهاد نمود كه در بررسي نسبت مدرنيته و دين رويكرد نگرشي و شناختي انتخاب شود.
دكتر سعيد حجاريان دومين سخنران اين نشست بود. او كه قادر به تكلم نبود مقاله اي را ارائه داد و نظرياتش را بر پايه اين مقاله استوار ساخته بود. حجاريان درمقاله اش به بحث مدرنيته و صور ديني بر پايه آراي دوركيم پرداخت. او معتقد است كه مدرنيته تمامي صور ديني را نابود كرده است.
حجاريان همچنين نسبت دين و مدرنيته موضوعي دانست كه در ايران هم مطرح شده اما در ايران منزلي به نام ايدئولوژي يافته كه اين منزل به واسطه آراي شريعتي طي شده است.
ژند شكيبي تنها مهمان خارجي اين همايش بود كه از روسيه دعوت شده بود. او اكنون استاد دانشگاه ال اس اي انگليس است. وي معتقد است كه به اين سوال كه آيا دين و مدرنيته با هم سازگار هستند يا نه، جوابي قطعي نمي توان داد. از يك نظر اين سوال نقصي اساسي و غيرقابل اصلاح دارد، زيرا بر اين فرض استوار است كه دين و مدرنيته معني و شكل ثابت و معيني دارد. اما تاريخ نشان مي دهد كه هميشه برداشت هاي متفاوتي هم از دين و هم از مدرنيته وجود داشته است.
شكيبي به بررسي سازگار بودن دين و مدرنيته از ديدگاهي تاريخي سياسي و با توجه ويژه به روسيه و شوروي پرداخت. روسيه اولين كشوري بود كه با مسئله سازگاري دين و مدرنيته و ترويج آداب و رسوم غربي و غرب گرايي به طور كلي روبه رو شد. بنابراين تحليل تاريخ سياسي روسيه و شوروي مروري بر تجربه اي چند صد ساله از تعامل بين دين و مدرنيته است. محبوبيت در حال افزايش دين در ميان مردم روسيه و نقش پررنگ تر آن در هويت سازي و سياست داخلي در كشوري كه بيش از هفتاد سال توسط حكومتي ضد ديني اداره مي شد تجربه روسيه را قابل توجه تر و آموزنده تر مي سازد.
آخرين سخنران بخش اول اين سمينار محسن كديور بود. وي با موضوع "داد و ستد اسلام و مدرنيته" سوال رابطه دين و مدرنيته را به رابطه اسلام و مدرنيته محدود كرد و افزود : همواره سه رويكرد در مواجهه اسلام و مدرنيته وجود داشته است."ناسازگاري اسلام و مدرنيته و بطلان مدرنيته (انديشه متشرعان سنتي و سنت گرايان)"، "ناسازگاري اسلام و مدرنيته و اعتبار بخشي به مدرنيته (ديدگاه لايست ها)"و "سازگاري اسلام و مدرنيته (ديدگاه نوانديشان و روشنفكران ديني).
وي سه تفسير "كساني كه معتقدند اسلام بايد با مدرنيته منطبق شود"، "مدرنيته با اسلام منطبق شود" و "تفسير مبتني بر تعامل و سازگاري و مبادله اين دو با هم" را از تفاسير محتمل دانست.
تمامي سخنراني كديور بر پايه پاسخ به اين دو سوال بود كه هر يك از معرفت ديني و مدرنيته در چه قلمروهايي تن به تغيير و تكميل و اصلاح مي دهند و ديگر آنكه با چه مبنايي اين گزينش بنيادي صورت مي گيرد.
حجت الاسلام سيدعلي طالقاني اولين سخنران بخش دوم اين همايش بود. او نسبت دين و مدرنيته را ناسازگار دانست. چرا كه تعاليم اسلامي انسان را خودبسنده و بي نياز از آسمان نمي داند و از اين رو با اومانيسم، سكولاريسم، راسيوناليسم، فردگرايي، آزادي و برابري موافقتي ندارد و ناسازگار است.
سعيد بيناي مطلق نيز معتقد است كه دين و مدرنيته به هيچ روي با يكديگر سازگار نيستند، چون گوهر دين اساسا مغاير و متضاد با ماهيت مدرنيته است. محور دين خداست، در حالي كه مدرنيته انسان محور است. بنابراين نه مي توان دين را مدرن كرد و نه مدرنيته را ديني و قدسي گردانيد. آميزش ميان دين و مدرنيته، نه تنها آميزشي اصيل و شريف و حتي كارآمد نيست، بلكه به قلب شدن دين مي انجامد.
او در بخشي از سخنانش پرسيد كه به لحاظ جايگاه دين در دنياي امروز اگر دين و مدرنيته با يكديگر ناسازگارند، پس موضع دين در جهان مدرن چه بايد باشد در پاسخ مي توان از وظيفه دوگانه دين ياد كرد: دين در جهان كنوني، از سويي بايد بيش از پيش متذكر به حقيقت قدسي خود باشد، بيش از پيش به اصل خود، كه همانا حكمت خالده است، اعتنا كند و از سوي ديگر از صور غيراصيل و منحط ديني، كه حاصل آميزش دين و مدرنيته است، اجتناب ورزد.
بخش دوم اين همايش مي بايست با حضور عبدالكريم سروش آغاز مي شد اما او به دلايلي شركت نكرد و مقاله او به واسطه فرزندش براي مخاطبان قرائت شد.
محمود صدري سخنراني اش را بر پايه نسبت دين و مدرنيته بر محوريت جامعه شناسي استوار ساخت. او با كنايه گفت كه ما جامعه شناسان كاري به بنياد و ماهيت و ذات اشياء نداريم بلكه امور موجود را بررسي مي كنيم لذا دين و مدرنيته هر دو امر موجود هستند. بنابراين تئوري هاي سكولاريسم و مدرنيسم نيازمند تجديد نظرند چون آنچه در ابتداي قرن بيستم پيشنهاد و پيش بيني كرده اند در انتهاي آن نادرست از آب درآمده است. نه تنها دين در بعد حيات فردي و فرهنگي تحليل نرفته و لذا فرض سكولاريسم ذهني را باطل كرده بلكه در حيات جمعي هم همه جا از لهستان تا برزيل رشد و بالندگي داشته است.
مراد فرهادپور ديگر سخنران نشست دوم ، پرسش دين و مدرنيته را كلي تر و انتزاعي تر از آن دانست كه بتواند به پاسخي حقيقي و انضمامي منجر شود. پرسش حقيقي همان رابطه اديان خاص با صور خاصي از تجربه زندگي مدرن است. از اين رو، تلاش فرهادپور اين بود كه با تكيه بر تجربه خود از جمهوري اسلامي و پرسش و پاسخ هاي بر آمده از آن، به برخي نكات در مورد رابطه اسلام و مدرنيته بپردازد. محور اصلي بحث او بررسي تعالي مطلق خداوند در اسلام، پيوند آن با عقلاني شدن جهان و افسون زدايي از آن و همچنين رابطه اسلام به مثابه شكلي از سازماندهي زندگي با خصلت آنوميك زندگي مدرن است.
سارا شريعتي از غايبين اين سمينار بود.
اين سمينار كه نخستين تجريه از برگزاري چنين موضوعي بود از جهاتي قابل تامل است. نخست آنكه برخلاف سمينارهاي قبلي كه نوعي فرمايشي و همدلي در آن موج مي زد اين سمينار تا حد مقدور از اين جنبه دور بود. اما اين سخنرانان به نوعي همگي دغدغه نسبت دين و مدرنيته را داشتند ولي همگي از يك طيف فكري نبودند. اين همايش به نوعي نه يك نشست روشنفكرانه بود و نه يك سمينار آكادميك. بلكه سعي متوليان ايجاد و فربه كردن ادبيات مربوط به دين و مدرنيته بود.
در فهرست سخنرانان، نويسندگان و مصاحبه شوندگان، نمايندگاني از سنت گرايان، سنتي ها، نوانديشان ديني، روشنفكران دين دار، روشنفكران لائيك، فيلسوفان با ذائقه تحليلي و قاره اي و انتقادي، جامعه شناسان دين منتقد نظريه كلاسيك سكولاريزاسيون و جامعه شناسان دين مدافع اين نظريه حضور داشتند.
اين سمينار مي تواند سرآغازي براي نشستها و موضوعاتي جزئي تر از نسبت دين و مدرنيته كه به نوعي يكي از وجوه آن مشخص شده باشد گردد.
پرسش كلي از دو مفهوم بنيادي كه حلقه نويني از پژوهشهاي جدي درباب دين و مدرنيته است يكي از مشكلات پيراموني اين همايش بود كه اكثر سخنرانان حتي به نقد پرسش اين همايش مي پرداختند. لذا جزيي تر شدن پرسش شايد مي توانست دستاورد جدي علمي را به همراه آورد.
اين همايش اگر چه در وهله نخست آغازگر مبحث نويني البته به صورت همايشي بود اما دغدغه بي تجربه اي در ايران نيست و از زمان مرحوم شريعتي و بازرگان به نوعي اين گونه مباحث در كشور جريان داشت. اما عدم دسته بندي جدي و سامان نيافتن بحث مشكلي بود كه از ديرباز گريبانگير مسائل پژوهشي و حتي اين سمينار بود.
تقسيم بندي نسبت دين و مدرنيته به سنت گرايان، سنتي ها، نوانديشان ديني، روشنفكران دين دار، روشنفكران لائيك، فيلسوفان با ذائقه تحليلي و قاره اي و انتقادي، جامعه شناسان دين منتقد نظريه كلاسيك سكولاريزاسيون و جامعه شناسان دين مي تواند يك تقسيم مناسبي باشد اما اين تقسيم بندي بر اساس آراي افراد موجود و به نوعي ترويج كنندگان اين باورها در ايران است لذا اينكه افرادي را از گرايشهاي مختلف در يك جا جمع كنيم و هركسي سخني از اين باب گويد اگر چه برخي از گفتن كنايه و طعنه به رقيبان خودداري نكردند هيچ ثمر علمي و آكادميكي به همراه نخواهد داشت.
سمينار از استقبال بسيار گسترده اي برخوردار بود به طوري كه طي اين چند سال اخير بي سابقه بود.
نظر شما