پیام‌نما

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ * * * و [نیز یاد کنید] هنگامی را که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاس گزاری کنید، قطعاً [نعمتِ] خود را بر شما می‌افزایم، و اگر ناسپاسی کنید، بی‌تردید عذابم سخت است. * * * گر سپاس خدا كنيد اكنون / نعمت خويش را كنيم افزون

۲۷ مرداد ۱۳۸۵، ۱۵:۱۶

/ تكرار / تقديم به خانواده مفقودالاثرها كه همچنان چشم انتظارند /

چشم‌هاي انتظار بر درهاي بي‌انتها

چشم‌هاي انتظار بر درهاي بي‌انتها

خبرگزاري مهر ـ گروه دفاع مقدس: چه لاله ها كه در خون خود بر خاك شدند؛ چه نو عروساني كه از بازگشت همسر جز بدنهاي تكه تكه چيزي نديدند؛ چه پدراني كه پس از سالها انتظار زير تابوتهاي سبك فرزند خميده شدند؛ چه كودكاني كه پدر را تنها قاب عكسي به آنها شناساند و چه مادراني كه آرزوي ديدار دوباره فرزند گرد پيري بر رخشان نشاند ...

به گزارش خبرگزاري مهر، مدتهاست كسي سراغ عارفان سلاح بر دوش جبهه ها را نمي گيرد، شانه هاي سترگشان در زير بار مشكلات خميده و گامهاي استوارشان ديگر آن صلابت گذشته را ندارد.ايثارگران در پيچ و خم زندگي روزمره ما به فراموشي سپرده شدند و بر روي خاطرات رشادتشان غبار خستگي نشسته است.

جنگ با تمامي تاثيرات سازنده، در حواشي خود مصائب ومشكلاتي نيزبه همراه داشت، از آن جمله اسارت عزيزاني بود كه بهترين سالهاي عمر خود را در زندانهاي تاريك و مخوف رژيم بعث عراق گذراندند. چه بسيار نوجوانان شانزده ساله اي كه آموختن را رها كردند تا از سرزمين خود دفاع كنند اما اسير كينه و قساوت بعثيان شدند و پس از سالها رنج دوري از وطن، با تني مجروح بازگشتند و از اين ميان عده اي نيز تنها پيكرهاي پاكشان نشانه پروازشان شد.

هر سال 26 مرداد ماه براي مردم ايران به خصوص خانواده ايثارگران و رزمندگان يادآور خاطرات زيبا و فراموش ناشدني است. اواخر مرداد 1369در هر نقطه اي از اين كشور پهناور پلاكاردهاي رنگارنگ در ميان رشته لامپ هاي زرد و سبز و قرمز بر فراز كوچه هاي آب و جارو شده نويد آمدن مسافري عزيز را مي داد. دوستان و بستگان و همسايه ها و حتي رهگذران با ديدن پارچه نوشته ها به سمت خانه اي كه با گلهاي ميخك و گلايور آذين شده بود مي رفتند تا دلاورمردي از اين سرزمين كه حالا « آزاده » نام گرفته بود، را پس از سالها دوري و اسارت ببينند. مردم با پخش شربت و شيريني و دود كردن اسفند در مسير حركت آزادگان از آنان با چشماني درخشان از اشك شوق استقبال مي كردند.

به گزارش "مهر" كساني كه سالها چشم انتظار ديدار عزيزي بودند با مطلع شدن از ورود اولين كاروان آزادگان به سمت شهر مرزي قصر شيرين حركت كردند. اسامي آزادگان از طريق راديو در ساعات مشخصي خوانده مي شد و گاهي با شنيدن نام آشنايي گوشهاي اعضاي آن خانه به صداي گوينده راديو تيز مي شد اما با شنيدن نام پدر آزاده به تشابه اسمي فرزند خود با آزاده اي ديگر پي مي بردند. خانواده هاي مفقود الاثرها با در دست داشتن عكس عزيزانشان به ديدار آزاده ها مي رفتند شايد فرزندشان همسفر روزهاي سخت آنان بوده باشد...

روزها از پي هم مي آمد و اسامي منتشر مي شد و كم كم با اتمام مراحل تبادل اسرا بين ايران و عراق و وقوع جنگ اول خليج فارس زمزمه اتمام اسراي ايراني به گوش مي رسيد اما در اين ميان چشمان منتظر خانواده مفقودين همچنان در لابه لاي تصاوير ورود آزادگان گم مي شد و گوش به زنگ بودند تا شايد گروهي ديگر آزاد شوند و يا پيكر يوسف گمگشته خويش را در ميان كاروان تشييع شهدا بيابند.

اما اين تنها روزنه اميد نيز با حمله آمريكا به عراق و سقوط صدام حسين خاموش شد چراكه اعلام شد« ديگر هيچ اسير ايراني در عراق نيست و خانواده مفقودين مي توانند براي فرزندشان مراسم يادبودي به عنوان "شهيد" برگزاركنند». برخي از خانواده مفقودين با انتخاب يكي از قبور شهداي گمنام نام فرزند خود را بر سنگ آن حك كردند شايد كه او همان فرزند بازگشته شان باشد، هرچند كه آنها هنوز منتظرند...

کد خبر 368390

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha