خبرگزاری مهر – گروه استان ها - حسن عبدالهی: آغازین ساعات صبح در پیچ و خم خیابان های همیشه گره خورده با ترافیک تبریز که تردد می کنی، ذهن و فکرت تنها به دنبال یافتن کوتاهترین مسیر است تا از این همه گره کناره بگیری و فارغ از عجله های معمول زندگی شهری، با خیالی آسوده و بی دغدغه بر حجره و دفتر و کارگاه و خانه ات وارد شوی که ناگهان مردی چهره سوخته از آفتاب با لباسی به رنگ سبز و پرچمی قرمز بدست در میان این همه هیاهوی مرکب های آهنی و درست وسط خیابان، این رویای شیرین دست نیافتنی را در ذهنت پخش و پلا می کند.
کمی که به اوضاع مسلط می شوی و پس از شنیدن چندین و چند بوق ممتد و الفاظ کاملاً مهربانانه! از همشهریان اتومبیل سوار بغل دستی و جلویی و عقبی، تازه متوجه می شوی نیروهای زحمت کش خدمات شهری در کنار جدول های میانی مسیر، آن هم در اوج ترافیک، مشغول انجام وظایف خطیری چون رنگ آمیزی جداول یا آب کشی آنها و یا هرس شاخ و برگ های تکیده و باریک اندام درختان وسط خیابان هستند و تو هم بوقی می زنی و تنها به نشانه احترام! با دست تکان دادنی رد می شوی و تازه آن موقع با خود فکر می کنی که حتماً وسط این ترافیک، فرض و اجباری بر این کار بوده که دوستان چنین مسیر پرترددی را برای چنین امور خطیری بند آورده اند!
از قضا چند روز بعد وقتی از همان مسیر و البته در جهت عکس که بر می گردی، موسیقی رعد و برق خبر از آغاز سمفونی قطره های زندگی بخش باران می دهد اما ذهن تو خبر از فاجعه ای بس هولناک و چند لحظه ای از آغاز نم نم باران و هجوم افکار اعصاب خردکن تکراری به مخیله ات نمی گذرد که تمام پیش بینی ها به حقیقت می پیوندد! درست در جایی که انتظارش را داری، همشهریان اتومبیل سوار که گویا خیلی هاشان هم حال و حوصله خوشی ندارند، پشت سر هم صف کشیده اند و منتظرند.
احتمالاً اگر غریبه ای وارد شهرمان شده و با این صحنه روبرو شود، گمان خواهد کرد که شهروندان شهر ما بواسطه روح و طبع لطیفشان، در وسط معابر و خیابان های اصلی آن هم در این تعداد بیشمار توقف کرده اند تا از زیبایی بارش باران و نزول رحمات الهی لذت ببرند اما همشهریان من خود به خوبی می دانند که در چنین مواقعی کوچه و خیابان های شهرمان با کوچکترین بارش ها و بدلیل نبود سامانه مناسب هدایت آب های سطحی، تبدیل به استخری می شوند که اتومبیل ها و رهگذران را مبهوت خود می سازد.
و درست در همین احوالات یاد همان مرد چهره سوخته از آفتاب با لباسی به رنگ سبز و پرچمی قرمز بدست می افتی که چند روز قبل در اوج ترافیک و وسط خیابان روبروی مردم را با همان پرچم قرمز به این طرف و آن طرف تار و مار می کرد و دنبالش می گردی که شاید به همراه دیگر همکارانش راه را برای تردد شهروندان درمانده باز کنند اما هر چه چشم می گردانی نیست که نیست و با خود می گویی حتماً این دوستان برای انجام وظایف خطیرتری به جاهای دیگری اعزام شده اند که پیدایشان نیست ...
این شرح حال، تنها گوشه ای از حکایت این روزهای تبریزی است که متولیان مدیریت شهری آن مدعی کلان شهری و جهان شهری هستند و در هر برنامه و مراسمی سخن از اقدامات و اصلاحات بی همتای خود می رانند اما آنچه شهروندان در واقعیت و زندگی روزمره خود با آن مواجهند، تصویری از تبریزی است آشفته و با پروژه های عموماً غیرضروری در نقاط برخوردار شهر و چهره به هم ریخته و ناهمگون در مناطق محروم و نابسامان ماندن معضلاتی چون حاشیه نشینی و به بن بست کشیده شدن شهر در کوچکترین مواقع بحرانی همانند بارش برف و باران.
به نظر می رسد متولیان مدیریت شهری تبریز تکالیف خود را پاک فراموش کرده اند و کارشان شده زیر و روگذر کشیدن در خیابان ها و یا برج و بارو هوا کردن و تبلیغات برای کارهای انجام نشده ای مثل متروی تبریز، مسیرگشایی نقاط در بن بست شهر و تبریز ۲۰۱۸.
با تمام این تفاسیر شهروندان شهرمان همچنان منتظرند بجای انجام اقدامات غیرضروری و دست و پاگیر در سطح شهر، باری از دوش مشکلات شهری تبریز در حوزه هایی چون مسیرگشایی های ضروری در نقاط بحرانی شهر، سامان دهی حاشیه نشینی و نظایر آن بدست متولیان این حوزه برداشته شود تا شاید تبریز بجای برنامه های تبلیغی و نمایشی، در عمل نیز تبدیل به یکی از توسعه یافته ترین شهرهای ایران شود و میزبانی شایسته برای گردشگران ۲۰۱۸ جهان اسلام در شهری توسعه یافته و لایق عنوان کلانشهری باشد.
نظر شما