دكتر جيمز مك كلنون استاد جامعه شناسي دانشگاه ملي اليزابت در نورث كارولينا ايالات متحده در گفتگو با خبرنگار مهر در رابطه با تعارض علم و دين اظهار داشت: در غرب تعارض اصلي ميان علم و دين در زيست شناسي و به طور خاص در نظريه تكامل داروين مطرح مي شود. بر اساس اظهارات بنيادگرايان مسيحي، خداوند جهان و موجودات زنده آن را طي 6 روز خلق كرد، در حالي كه نظريه داروين اظهار مي دارد كه اين خلقت طي ميليونها سال رخ داد. در حال حاضر بسياري از مسيحيان تلاش مي كنند دكترين هاي ديني را به عنوان نظريات علمي ارائه كنند و به دنبال آموزش آنها در مدارس هستند.
وي افزود: از تعارضات ديگري كه ميان علم و دين مطرح مي شود مي توان به تحقيقات بيولوژيكي ژنتيك و تحقيقات سلولهاي بنيادين اشاره كرد. مقامات دولتي ايالات متحده از استفاده كامل مواد ژنتيكي مختلف كه در داخل سلولهاي بنيادين انساني وجود دارد ممانعت به عمل مي آورند. اين امر بنا به استدلال برخي از مسيحيان مبني بر وجود حيات انساني در سلولهاي بنيادين صورت گرفته است. در شرايطي كه اين تحقيقات بر روي سلولهاي بنيادين صورت گيرد مي تواند در نهايت به كشف شيوه هايي براي معالجه افرادي منتهي شود كه از ناهنجاريهايي چون آسيبها ستون فقرات رنج مي برند.
دكتر مك كلنون با اشاره به تعارضي كه ميان روحانيون كليساي كاتوليك و گاليله طي قرون وسطي به وجود آمد، گفت: پيشتر تعارض علم و دين در عرصه نجوم مورد توجه قرار گرفته بود. گاليله دانشمند ايتاليايي در سال 1609 تلسكوپي ساخته و به واسطه آن حركتهاي سيارات، خورشيد، ماه و اقماري كه دور سياره كيوان (زحل) مي چرخيدند را رصد كرد. در نتيجه وي اين نظريه را ارائه كرد كه زمين و سيارات درست به مثابه چرخش اقمار به دور كيوان، به دور خورشيد مي چرخند. مقامات كاتوليك مسيحي در ايتاليا در آن زمان احساس كردند كه اين نظريه اعتقاد آنها را مبني بر اينكه زمان مركز جهان است نقض مي كند. آنها گاليله را محاكمه كرده او را گناهكار دانسته و وي را محكوم كردند.
وي با اشاره به تاريخ تعارض ميان علم و دين گفت: تاريخ اين تعارض نشان مي دهد كه مقامات ديني گاهي مي توانند پيشرفت علمي را به تعويق بيندازند، اما اين پيشرفت به رغم مخالفت ديني ادامه مي يابد. در حالي كه دانشمندان ايالات متحده به واسطه حكومتهاي دولتي محدود شده اند، اما دانشمندان ديگر محدود نيستند، اكتشافات علمي غير قابل اجتناب است.
استاد جامعه شناسي دانشگاه اليزابت سيتي در رابطه با اين پرسش كه آيا زبان علم و دين به نظامهاي مختلف فكري تعلق دارند گفت: علم و دين داراي شيوه ها و اهداف مختلفي هستند. اگر چه هر دو به دنبال حقيقت هستند، اما شيوه هاي آنها براي كشف حقيقت يكسان نيست. دين مي خواهد بر نيروهاي معنوي تأثير گذار بوده و راهنماي اخلاقي ارائه دهد، اما علم داراي چنين هدفي نيست.
وي همچنين تجارب ديني را بر اعتقادات فردي تأثيرگذار دانست و يادآور شد: علوم اجتماعي مي توانند اين تجارب را به واسطه سؤال كردن از مردم جوامع مختلف براي توصيف تجربه هاي نامتعارفي كه داشته اند، كسب كنند. من در اين عرصه تحقيقاتي انجام داده ام و توصيفات مردم را از تجربه هاي غير معمول آنها در ايالات متحده، ژاپن، چين و بسياري از ديگر كشورها جمع كرده و به اين نتيجه رسيده ام كه مردم سراسر دنيا در نوع تجارب خود مشترك هستند و اين امر باعث مي شود كه آنها به ارواح، زندگي پس از مرگ و قدرتهاي جادويي اعتقاد داشته باشند. تجارب نامتعارف دربرگيرنده توهم بصري، روياهاي فوق الطبيعه، ادراك فراحسي، تجارب خارج از جسم، شفاي معنوي، ارتباط با مردگان و جنبش فرا رواني ( حركت غير قابل توضيح اشياء) است. تفاسير مردم از اين تجارب براساس فرهنگ آنها شكل مي گيرد.
جيمز مك كلنون گفت: برخي از مردم اظهار داشته اند كه اين تجارب عرفاني آنها، دربرگيرنده تجربه كردن خداوند به صورت مستقيم بوده است، اما اين تجربه ها اغلب به فرهنگ فرد ارتباط دارد. به عنوان مثال مسيحيان اغلب در چنين تجاربي مسيح را ملاقات مي كنند.
اين استاد علوم اجتماعي دانشگاه اليزابت در رابطه با نياز جهان امروز به گفتگوي ژرف ميان علم و دين تصريح كرد: درباره امكان پذير بودن گفتگوي ژرف به معناي واقع كلمه ميان علم و دين ترديد دارم، چرا كه علم و دين داراي ارزشهاي مختلفي هستند. رهبران دو عرصه علم و دين مي توانند با يكديگر گفتگو كنند اما اين دو گروه شيوه اي براي حل اختلافات در اختيار ندارند. به طور خاص رهبران ديني با شيوه هاي علمي آشنايي چنداني ندارند. اگر با علم آشنا شوند درآن صورت مي توانند افكار خود را به نحوي تغيير دهند تا بتوانند به پيروان خود توصيه هاي بهتري ارائه دهند. تحقيقات علمي دانش ما را از چگونگي كار كردن ذهن و مغر افزايش داده بنابراين امروزه مي توانيم مشكلات روانشناختي مردم را بهتر درك كنيم.
وي افزود: استفاده از شيوه هاي علمي در درمان روانشناسي عرصه اي است كه گفتگوي علم و دين درباره آن مي تواند مؤثر باشد. دين براي كمك به انسانها در حل مشكلات روانشناختي آنها مؤثر است. توصيه هاي علمي نيز مي تواند در اين راستا تأثير گذار واقع شود. دانشمندان كار خود را بدون توجه به اعتقاد انجام مي دهند و شك گرايي بنياد علم است، اما اين امر بدان معنا نيست كه دانشمندان ديندار نيستند، بلكه دانشمند نمي تواند نظريه اي را بدون آزمايش آن بپذيرند. دانشمندان فرضيه هايي را ارائه مي دهند و آزمايشاتي براي ثابت كردن آن انجام مي دهند. اگر دانشمندان بدون آزمايش فرضيه هاي خود را نظريه مي دانستند علم كاربردي نداشت.
نويسنده كتاب "علم منحرف شده: موضوع فرا روانشناسي و رويدادهاي شگفت انگيز، بنيادهاي اعتقادات ديني" گفت: مسيحيان استدلال مي كنند كه دنيا طي 6 روز آفريده شده و اين امر يك نظريه علمي نيست چرا كه اين دكترين را نمي توان به واسطه تحقيق علمي ثابت كرد. اين اعتقاد كه خداوند وجود دارد نيز يك دكترين ديني است و اين دكترين را نمي توان به واسطه تحقيق علمي مورد آزمايش قرار داد. دانشمندان مي توانند با توجه به موضوعات و متغييرهاي بسياري تحقيقات خود را انجام دهند، اما دكترينهاي ديني خارج از دامنه علم است و اين امر به معناي آن نيست كه علم با دين منافات دارد و يا دانشمندان ديندار نيستند، بلكه اين امر صرفاً به معناي آن است كه علم به نحو درستي دربرگيرنده شك گرايي در دامنه اي است كه فعاليت مي كند. اعتقادات ديني نيازمند تفكر علمي نيستند. اعتقاد به خودي خود ارزشهايي دارد كه براي مؤمنان خود سودرسان تلقي مي شود.
وي ياد آور شد: در نتيجه ايمان و علم داراي دامنه هاي مختلف و دنياي فكري متفاوتي هستند. علم به خودي خود نمي تواند پاسخ گوي پرسشهايي باشد كه براي رفاه روانشناختي انسان حائز اهميت تلقي مي شود.
دكتر جيمز مك كلنون درباره ارزيابي ضعيت گفتگوي علم و دين در مقايسه با تعارض اين دو عرصه اظهار داشت: مطالعه علمي اديان در دنياي امروز در عرصه جامعه شناسي دين امكان پذير است. دانشمندان علوم اجتماعي يادآور شده اند كه همه جوامع به نوعي از دين دست يافته اند. ديگر دانشمندان دريافته اند كه برخي از ژن ها به تفكرات ديني ارتباط دارند. براي مثال دوقلوهاي يك تخمي حتي اگر به صورت جداگانه و دور از هم رشد كنند، از درجه دينداري يكساني برخوردار هستند. در نتيجه اين تحقيق، منطقي است كه استدلال كنيم انسانها فطرتاً ديندار هستند. اگر چه اين امر نيز صحت دارد كه تجارب يك فرد بر اعتقاد ديني وي از لحاظ تمايلات ژنتيك تأثير مي گذارد.
وي تصريح كرد: مطالعات علمي درباره مبناي ژنتيك اعتقادات ديني تا حد بسياري مرهون گفتگوي علم و دين است. اگر چه فيلسوفان و رهبران ديني راهي براي حل اختلاف عقايد خود ندارند، اما دانشمندان مي توانند تعارضات علمي خود را به واسطه تحقيق رفع كنند.
نظر شما