به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشت حجت الاسلام سید منذر حکیم به ترجمه عباس جلالی در خصوص امام حسن مجتبی(ع) است که از نظر می گذرد.
در این یادداشت مروری خواهیم داشت بر زندگانی امام حسن مجتبی(ع) پس از امضای قرارداد صلح با معاویه که حضرت به مدینة النبی(ص) بازگشتند و تا شهادت در این شهر زندگی کردند.
امام حسن(ع) پس از قرارداد صلح پس از چند روز اقامت در کوفه تصمیم گرفت عراق را به قصد مدینه جدش رسول خدا(ص) ترک گوید و یارانش را از تصمیم و قصد خود آگاه ساخت. وقتی این خبر همه جا پیچید، مسیب بن نجبه فزاری و ظیبان بن عماره تمیمی برای خداحافظی حضور آن بزرگوار شرفیاب شدند.
امام(ع) رو به آنان کرد و فرمود: سپاس خدایی را که فرمانش چیره است، اگر همه مردم بخواهند قضای او را دگرگون سازند، بر این کار قادر نخواهند بود ... به خدا سوگند! با تمام توان می کوشند تا دوستی ما را به خود جلب کنند. مسیب و ظیبان از امام درخواست کردند در کوفه بماند، حضرت درخواست آنان را پذیرا نشده و فرمود: راهی برای این کار وجود ندارد. آنگاه که امام به اتفاق خانواده اش رهسپار مدینه جدش رسول خدا(ص) بود کلیه اقشار مردم، گروهی گریه کنان و دسته ای با تأسف، در مراسم تودیع و خداحافظی آن بزرگوار حضور یافتند.
کاروان امام به حرکت درآمد ولی هنوز از کوفه فاصله نگرفته بود که فرستاده معاویه به آن حضرت رسید تا او را به کوفه بازگرداند و با گروهی از خوارج که بر او شوریده بودند بجنگد، امام از بازگشت امتناع ورزید و به معاویه نوشت: اگر ترجیح می دادم با مسلمانی بستیزم، از تو شروع می کردم اینکه می بینی دست از تو برداشته ام به جهت مصلحت مسلمانان و جلوگیری از ریختن خون آنان است.[۱]
کاروان امام به مدینه رسید. وقتی مردم از تشریف فرمایی امام آگاه شدند، همه به استقبال آن حضرت شتافتند و بدین وسیله خیر و برکت به آنان روآورد، دیارشان را سعادت و رحمت فراگرفت و خیر و برکاتی که از هنگام شهادت جانسوز امیرمؤمنان(ع) از آنان قطع شده بود، یکبار دیگر به آنان بازگشت. امام حسن(ع) همراه با برادران و خانواده خویش وارد مدینه شد و ۱۰ سال در آن سامان اقامت گزید و جای جای آن دیار را از الطاف و مراحم و مهر و محبت و بردباری سرشار ساخت که به برخی از آن امور نگاهی گذرا خواهیم داشت:
مرجعیت علمی و دینی
مرجعیت علمی و دینی امام مجتبی(ع) در تربیت جمع زیادی از دانشوران تجسم یافت و با انحرافات دینی که دین و آئین الهی را دستخوش تغییر و دگرگونی ساخته بود، به مخالفت برخاست و از توطئه دگرگون ساختن سنت شریف نبی اکرم(ص) که معاویه از طریق فعال نمودن گردونه جعل روایات و جلوگیری از تدوین احادیث رسول خدا(ص) برای آن طرح و برنامه ریخته بود، جلوگیری به عمل آورد.
مکتب امام و فعالیت علمی
امام حسن(ع) در مدینه دست به ایجاد مکتب بزرگ خویش زد و در نشر فرهنگ معارف اسلام در جامعه اسلامی، فوق العاده به تلاش پرداخت. بسیاری از دانشمندان بزرگ و محدثان و روایان برجسته، به این مکتب گرایش یافتند و امام آنان را برای انجام رسالت اصلاحگرانه جاوید خود که عقل و خرد جامعه را تبلور می بخشید و از غفلت و بی روحی بیدار می ساخت، بهترین یار و یاور به شمار آورد که مورخان نام برخی از شاگردان و راویان حدیث آن بزرگوار را یادآور شده اند از جمله: فرزندش حسن مثنی، مسیب بن نجبه، سوید بن غفله، علا بن عبدالرحمن، شعبی، مبیره بن بربکم، اصبغ بن نباته، جابر بن خلد، ابو الجوزا، عیسی بن مأمون، بن زراره، نفاله بن مأموم، ابویحیی عمیر بن سعید نخعی، ابومریم قیس ثقفی، طحرب عجلی، اسحاق بن یار پدر محمد بن اسحاق، عبدالرحمن بن عوف، سفین بن لیل و عمرو بن قیس را که همه کوفی بودند می توان نام برد.[۲] شهر مدینه به فروغ وجود این اختران علم و دانش و راوویان می درخشد و در علم و دانش و ادب و فرهنگ و معارف، بارورترین شهرهای اسلام به شمار می آمد.
امام حسن(ع) همان گونه که مسئولیت نشر علم و دانش را در مدینه به عهده داشت، مردم را به فضایل اخلاقی و انجام کارهای نیک و آراسته شدن به سنت نبی اکرم(ص) فرامی خواند. این امام همام مشعل فروزان اخلاق پسندیده ای که جد بزرگوارش رسول خدا برای اصلاح و تهذیب جامعه به ارمغان آورده بود، پر فروغ نگاه داشت. فضایل بلند اخلاقی امام مجتبی(ع) به گونه ای بود که حتی نسبت به دشمنان و مخالفان خویش نیز، نیکی و احسان روامی داشت.
وقتی اطلاع یافت ولید بن عقبه مبتلا به بیماری شده با این که ولید به کینه توزی و بغض اهل بیت معروف بود، امام به عیادت وی رفت. وقتی امام(ع) در جای خود قرار گرفت ولید در مقابل او به پاخاست و گفت: من از اموری که بین خود و تمام مردم وجود داشته به پیشگاه خدا توبه می کنم جز آنچه بین من و پدرت بوده که از آن توبه نخواهم کرد.[۳] امام از وی روگرداند و با وی مقابله به مثل نکرد، بلکه هدایایی نیز برایش فرستاد.[۴]
مرجعیت اجتماعی
مرجعیت اجتماعی امام مجتبی(ع) در مهربانی و احسان و نیکی و به مستمندان و پناه دادن به پناه جویان، برای رهایی از چنگال ظلم و ستم و آزار و اذیت امویان تجلی یافت. امام حسن(ع) نسبت به فقرا و تهیدستان فوق العاده نیکی و احسان می نمود آنچه را داشت به آنان می بخشید و با نیکی و احسان خویش دلشان را سرشار از سرور و شادی می کرد، در مورد کرم و بخشش امام حسن(ع) آمده است که: نیازمندی به ایشان مراجعه کرد، حضرت به او فرمود: نیاز خود را در نامه ای بنویس و به ما بده. آن شخص چنین کرد و حضرت دستور داد دو برابر آنچه را خواسته بود به او بدهند. امام مجتبی(ع) حامی مستمندان و محرومان، پناه زنان بی سرپرست و یتیمان بود. امام حسن(ع) در مدینه مرکز رسالت جدش رسول خدا(ص) برای پناه جویان به آن حضرت، دژی استوار و پناهگاهی شکست ناپذیر تلقی می شد. اوقات شریف خود را به برآوردن نیاز مردم و برداشتن ستم و ظلم و بیداد از آنان مصروف می داشت.
مرجعیت سیاسی
امام حسن(ع) از موضع قدرت با معاویه از در صلح درآمد چنانکه در متن قرارداد صلح به صراحت آمده که خلافت پس از معاویه به امام حسن(ع) می رسد و نباید درباره امام حادثه ناگواری به بار آورد و مکر و حیله ای به کار ببرد. بنابراین طبیعی بود که امام محور مخالف و قدرتی به شمار آید که حکومت بنی امیه و معاویه را در کامشان تلخ و زندگی آنها را تیره و تار سازد. به همین دلیل در دعاها و دیدارهای امام با حکام و اطرافیان آنها و در نامه ها و خطابه های آن حضرت تلاش سیاسی روشنی می بینیم که در امور ذیل متبلور است.
الف ـ حضرت بر اوضاع و رخدادها مراقبت و آنها را پی می گرفت و رفتار حکام و کارگزاران آنان را زیر نظر داشت، آنها را امر به معروف و نهی از منکر می نمود، چنان که در نامه اش به زیاد از او خواست، دست از تعقیب سعید بن ابی سرح بردارد و در هنگام طواف، حبیب بن مسلمه را در مورد فرمانبرداری اش از معاویه مورد نکوهش قرار داد.[۵]
امام مجتبی(ع) از فعالیتهای سیاسی منظمی برخوردار بود که در استقبال از هیئتهای نمایندگی مخالفان و توجیه و راهنمایی آنان و دعوت آنها به صبر و بردباری و تصمیم گیری و انتظار صدور فرمان امام در وقت مناسب، تجسم می یافت. چنانکه همواره بر نقش رهبری اهل بیت(ع) و شایستگی خلافت و پیشوایی آنان نیز تأکید داشت. دکتر طه حسین بر این باور است که امام حسن(ع) در مدت اقامت خویش در مدینه دست به تشکیل حزب سیاسی زده و شخصا ریاست آنر برعهده داشته و به تناسب شرایط آن زمان، آن را جهت داده است.
با اینکه نظام حاکم، سعی در جلب رضایت امام و یا سرپوش نهادت بر فعالیتهای وی و یا محکوم ساختن آنها داشت، حضرت هیچ گاه به ارکان آن نظام تمایل نشان نداد. این بخش از موضع گیری امام، زمانی تبلور یافت که حضرت به خویشاوندی سببی امویان تن در نداد و طرح و نقشه های آنان را فاش ساخت و واقعیت انحرافی آنان و بی لیاقتی معاویه را به خلافت، آشکارا بیان داشت و این حقیقت به روشنی در مناظرات حضرت با معاویه و اطرافیانش در مدینه و دمشق به طور یکسان جلوه گر شده است.
نظر شما