پیام‌نما

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ * * * هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی‌رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می‌کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست. * * * لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ / آنچه داری دوست یعنی ده بر او

۳۱ مرداد ۱۳۸۵، ۱۰:۵۵

به مناسبت بعثت پيامبر(ص)- 11

مبعث؛ شكوهمندترين لحظه تاريخ

مبعث؛ شكوهمندترين لحظه تاريخ

خبرگزاري مهر- گروه دين و انديشه: بي ترديد رسالت پيامبر اكرم (ص) بزرگترين، عميقترين و جاودانه ترين حادثه تاريخ حيات بشر بوده و همچنان تا كرانه هاى زمان خواهد ماند. انوار تابناك رستاخيزى كه محمد (ص) بنيان نهاد، اگر چه از جزيرة العرب سرچشمه داشت، ولى شعاع فروزانش همه گيتى را دربرگرفت و تا هميشه روزگار نيز پرتو افشانى خواهد داشت.

به گزارش خبرگزاري "مهر"، مبعث، روز بيدارى عاطفه هايى است كه در خواب عظيم غفلت انسانيت آرميده بودند. روز شكوفايى ارزش هايى است كه قرن ها در خاك تيره جهل مدفون مى شد. روز برانگيختن خردهايى است كه  در كابوس  دهشتناك هوس پرستى ها، خرافه گرايى ها و جهل پيشگى ها پريشان گشته بود.

آن هنگام كه پيامبر آخرين در بيست وهفتمين روز رجب به نجات انسان ها شتافت، گلهاى عاطفه از سرزمين دل ها روييد، بذر ارزش ها در دشت تفتيده جانها پاشيده شد و خردهاى خفته، با بانگ بيدار باش محمد، طلوعى تازه گرفت.
 
«بعثت» نعمت خدا بر بشريت است و منت آفريدگار بر انسان. «حرا» مكاني بود كه جلوه گاه نور خدا گشت و پيام نو در رواق هستى طنين انداز شد. بعثت طلوعى بود كه خورشيد حق را از خاور تاريخ تاباند.

27 رجب، از جلوه هاى بى پايانى است كه شعاع آن تا كرانه هاى ناپيداى زمان گسترش يافت. مبعث، فصلى بهارى در پهنه قرون بود كه خداوند، محمد را چون گلى زيبا بر دامن رسالت نهاد و سرزمين بطحا را با فروغ چهره اين خورشيد، تابان كرد.

محمد آمد تا ظلمت جاهليت را زدايد، فطرتها را برانگيزد و بشريت را به كمال رساند. دامنه بعثت آن مبعوث خاتم تا هميشه روزگار گسترده است و پرچم نامش، بربام بلند گيتى در اهتزاز ابدى است.

خدا خواست چهره آفرينش را روشن كند، «محمد» را آفريد. خواست بر آدميان منت نهد و تاريخ شان را به طراوت بهار مبدل سازد و شب كائنات را به روز روشنايى و فروغ وحى بيارايد، «مصطفى» را برگزيد. «آمنه» مادرى بود كه به اين فرزند كرامت يافت. مكه شهرى بود كه به اين مولود مفتخر شد و «حرا» مكاني بود كه جلوه گاه نور خدا گشت. محمد ديباچه زرين كتابى بود كه كلماتش جوشيده از وحى و فرود آمده از عرش و نازل شده از ملكوت بود.

بعثت محمد از الطاف بى پايان خداوندى بود كه جلوه هاى شكوهمند آن تا كرانه هاى ناپيداى زمان امتداد يافت، در آن روز عشق، مهر ورزيدن و مهربان زيستن بر كوير تفتيده دل ها باريد.

محمد امين، شبان گله هاى مردم مكه، به روال همه وقتهايى كه دور از غوغاى شهر براى مناجات با خدا به دل كوه پناه مى برد، در گوشه غار به افق هاى دور دست چشم داشت.

آن شب، شب 27 رجب بود و محمد غرق در انديشه، كه ناگاه صدايى گيرا و گرم در فضا پيچيد: بخوان، محمد در هراس وهم آلود به اطراف نگريست.

صدا دوباره گفت: بخوان. اين بار محمد با بيم و ترديد گفت: من خواندن نمى دانم. صدا پاسخ داد: بخوان به نام پروردگارت كه بيافريد آدمى را از لخته خونى.

بخوان و پروردگار تو ارج مندترين است؛ همو كه با قلم آموخت و به آدمى آن چه را نمى دانست، بياموخت. و او هر چه را كه فرشته وحى فرو خوانده بود باز خواند. اين اولين گل واژه وحى بود كه بر آخرين پيامبر خدا فرود آمد.

بيست و هفتمين روز از ماه رجب، نخستين بارى بود كه غار حرا خلوتگاه هميشگى پيامبر (ص) چهره اى تازه به خود گرفته بود چرا كه انوار الهى و آيات آغاز دعوتى عظيم و بزرگ كه مى خواست جهان را فراگيرد جلوه اى خاص و درخشندگى خيره كننده اى به او بخشيده بود. اين بار پروردگار بزرگ، قلب خاضع محمد را برترين قلب ها و پرظرفيت ترين دل ها يافت و او را شايسته پيامبرى خود ديد.

محمد اولين نور، آخرين فرستاده، برترى انسان و گل سرسبد هستى بود. او برانگيخته شد تا تلاش همه انبياى الهى را فرجامى جاودانه باشد.

درك دقيق رخداد بعثت پيامبر و تأثير شگرف آن بر تاريخ جزيرة العرب و در مرتبه اى بالاتر بر حيات بشر، بدون شناخت فضاى عصر بعثت ممكن نيست. پژوهشگران تاريخ عرب جاهلى، تصويرى تيره از فضاى آن روزها ترسيم كرده اند. خرافه گرايى و افسانه پرستى، درنده خويى و وحشى گرى، پرستش بت هاى متعدد و هزاران نارواى شرم آور ديگر، بخشى از آيين زندگى عرب عصر جاهليت بوده است.

بعثت پيامبر اكرم (ص) و ظهور ايشان از سرزمين حجاز، از رويدادهايى بوده كه پيش از رخداد آن توسط پيامبران الهى، كتاب هاى آسمانى و گاه عالمان و دانايان راز بشارت داده شده بود.

قرآن مجيد در آيه 6 سوره صف، از زبان حضرت عيسى مى فرمايد: « به فرستاده اى كه پس از من مى آيد و نام او «احمد» است، بشارت گرم.»

حضرت خديجه همسر گرامى رسول خدا (ص) سال ها پيش از بعثت پيامبر (ص) از وقوع چنين رخدادى اطمينان داشت. در روزگار جوانى پيامبر (ص)، هنگامى كه ايشان عهده دار كاروان تجارتى خديجه (س) در سفر به شام بود، غلام حضرت خديجه در گزارش خود به آن حضرت چنين گفت: در بصرى، محمد امين به منظور استراحت، زير سايه درختى نشست.
در چنين هنگام، راهبى كه در آن صومعه بود، از من نام او را پرسيد، سپس چنين گفت: « اين مرد كه در زير سايه اين درخت نشسته است، همان پيامبرى است كه در تورات و انجيل درباره او بشارت هاى فراوان خوانده ام.»

فلسفه بعثت پيامبر خاتم (ص)

اميرمومنان على (ع) درباره فلسفه بعثت پيامبر خاتم (ص) چنين مى فرمايند:« خداى سبحان، براى وفاى به وعده خود و كامل گردانيدن دوران نبوت، حضرت محمد را مبعوث كرد، پيامبرى كه از همه پيامبران، پيمان پذيرش نبوت او را گرفته بود، نشانه هاى او شهرت داشت و تولدش بر همه مبارك بود.

در روزگارى كه مردم روى زمين داراى مذهب پراكنده، خواسته هاى مختلف و روش هاى متفاوت بودند، عده اى خدا را به پديده ها تشبيه كرده و گروهى نام هاى ارزشمند خدا را انكار و به بت ها نسبت مى دادند و برخى به غير خدا اشاره مى كردند.
پس خداى سبحان، مردم را به وسيله محمد (ص) از گمراهى نجات داد و هدايت كرد و از جهالت  رهايى بخشيد.»

وحدت مسلمانان دستاوردي براي بعثت 

براى اينكه انسجامى اساسى و ماندگار در ملتى شكل گيرد و همدلى ها پايدار بماند، نياز به مبنايى معقول و محكم دارد و پيامبر (ص) پس از بعثت منادى وحدتى بود كه نافى اختلاف طبقاتى و امتيازات نژادى، قومى، جنسى، صنفى و... بود، زيرا پيامبر افراد جامعه را به دندانه هاى شانه در برابرى تشبيه نموده و محور وحدت در جامعه اسلامى را نيز بر حول ريسمان الهى مى دانست (حبل الله)، كه از آن تفسير به كتاب و سنت شده است .

کد خبر 369671

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha