به گزارش خبرنگار مهر، نشست تخصصی بررسی مسائل ادبیات و نشر ایران با موضوع ممیزی در ادبیات داستانی عصر امروز با حضور احمد شاکری و مهدی یزدانی خرم در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار شد.
در این نشست احمد شاکری در سخنانی عنوان داشت: حضور من در این جلسه به این معنی نیست که من موافق مطلق ممیزی و فرآیند آن در دولت ها هستم و مجموعه عملکردهای ناظر به آن را می پسندم. فکر نمی کنم در میان اهالی قلم کسی باشد که موافق صددرصد ممیزی باشد. به هر حال مشکل خطای بشری و مشکلات سخت افزاری و تفسیر قانون در این زمینه همیشه هست اما من با اصل ممیزی موافق هستم البته تاکید می کنم به عنوان نماینده دولت در اینجا حضور ندارم و اتفاقا به سیاست های دولت قبل و فعلی و تسامح و تساهل بی قاعده آنها هم منتقدیم و آن را منجر به ولنگاری فرهنگی می دانیم.
وی ادامه داد: مساله ممیزی در کشور ما به عنوان یک اصل، دارای مبانی فقهی، عرفی و عقلی است. به نظر من در میان مجموعه کارهای کم فایده و بی فایده بنیاد ادبیات داستانی به ویژه برگزاری جشنواره هایی که هیچ فایده ای برای ادبیات داستانی ندارد توجه به پژوهش و باز کردن باب چنین بحثی مفید است. اگر ما ندانیم مساله مان چیست به تدریج شبه مسائل جایگزین مسائل اصلی می شود و راه را برای سیاست گذاری های غلط باز می کند؛ سیاست گذاری های جشنواره ای که نشان از درک نادرست ما از ادبیات دارد.
نویسنده رمان «انجمن مخفی» در ادامه با اشاره به اینکه بحث خود را بیشتر در مورد مساله مندی ممیزی ادامه می دهد، گفت: مشخص نیست که اولی ترین مساله ما در نشر چیست جریانی وجود دارد که ممیزی را مساله اصلی نشر ما می داند اما به نظر م اینگونه نیست ممیزی حتی اولویت یک جریان هم در ادبیات ما نیست بلکه به نظر من امری است محفلی که کارکرد سیاسی دارد و به اندازه ای بزرگ شده که حتی نامزدهای انتخاب های ریاست جمهوری هم در زمین آن بازی می کنند.
شاکری ادامه داد: نگاه من به مساله ممیزی یک نگاه جریانی است من در اینجا نظر شخصی ام را ارائه نمی کنم و مساله ممیزی را هم مساله یک فرد نمی دانم بلکه به باور من جریان شبه روشنفکری پس از انقلاب اسلامی مهمترین منتقدان، مخالفان و معارضان را در زمینه ممیزی در خود جای داد. البته اذعان دارم که همه اهل قلم هم به نوعی با مساله ممیزی مشکل دارند خود من کسی هستم که نخستین رمانم ممیزی شده با این حال خودم را از مدافعان این مساله می دانم .
این نویسنده در ادامه با اشاره به اینکه ممیزی مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی است فلذا اصل آن مفروغ عنه است گفت: ریشه همه مخالفات ممیزی به اصل آن بازمی گردد و مخالفت با اصل آن در نهایت به جریان سکولاریسم بازمی گردد. اگر این جریان روزی سویدای دل خود را بازگو کند به اینجا می رسیم در مقابل اما ما معتقدیم قوانین اسلامی ما از شرع استخراج شده است فلذا هر نظری درباره آن نیازمند بحث های فقهی و شرعی است.
شاکری ادامه داد: مساله امروز جریان روشنفکری اصل ممیزی است در حالی که این اصل اگر طبق قانون فهم شود بسیاری از این مسائل قابل حل است جالب اینکه جریان شبه روشنفکر هیچ گاه در جایگاه دفاع از ممیزی دولت ها را مسئول جلوگیری از انتشار آثار خلاف عفت عمومی، سیاه نما و معارض ندانسته و برعکس خودش نوعی منتشر کننده و تولیدکننده این دست آثار است. این جریان چون می داند اصل ممیزی را نمی شود کاری کرد سعی کرده به مسائل حاشیه ای متمرکز شود و به نوعی این مساله را کم اهمیت کند به همین خاطر است که ندای واویلا سر دادند که ممیزی، ادبیات را راکد و شکست خورده کرده است و حتی به این سوال جواب نمی دهند که آثار منتشر شده از ادبیات ما در دیگر کشورها آن هم بدون ممیزی چقدر به تعالی ادبیات داستانی کمک کرده است.
این منتقد ادامه داد: سوال من این است که آیا جریان روشنفکری به دنبال مبارزه با حداقل ها در ممیزی است یا به دنبال تامین حداکثرهای خود است آیا این جریان به دنبال ادبیات داستانی اسلامی هست؟ آیا ممیزی را عاملی می داند که ادبیات ما را از رسیدن به مراتب عرفانی بازداشته است؟ آیا به این فکر کرده است که می شود در مورد معصومین، شهدا و یا تثبیت اخلاق و عفت عمومی هم نوشت بدون آنکه مساله ممیزی پیش آید؟ جواب مسلم است آنها دنبال تقدس زدایی هستند مسیر آرمانی آنها از نفی می گذرد و ممیزی در همین جاست که توانسته جلوی سیاه نمایی را بگیرد.
شاکری با اشاره به اینکه به نظر من این یک نگاه کاریکاتوری است که برخی مسئولان ما در سخنان خود چنین اشاره هایی به ممیزی دارند ، گفت: ما فراموش کرده ایم که ممیزی از میان ۱۲ مقوله ادبیات زیر مجموعه مقوله نشر است و جریان روشنفکر هم فراموش کرده که ادبیات غیر از این زیرمجموعه مسائل دیگری هم مانند نظریه پردازی، آموزش و ... دارد که هیچ گاه مورد توجه آنها نبوده و حتی یک کتاب هم درباره آن ننوشته اند.
ممیزی چیزی جز هزینه برای ما نداشته است
در ادامه این نشست مهدی یزدانی خرم نویسنده و منتقد در سخنانی عنوان کرد: من از شما میخواهم به آرشیو روزنامهها و اسناد در سالهای ابتدایی انقلاب نگاه کنید، قرار شد در کشور ما نویسنده آزاد بیندیشد، بنویسد و زندگی کند.
نویسنده رمان «سرخ سفید» در ادامه گفت: سیاستگذاریهای ما در دهه ۶۰ و اختلافات درونی که از همان زمان به دلیل آنها حتی در میان جبهه نویسندگان منتسب به انقلاب شکل گرفت نشان داد ادبیات فرمایشی نمیتواند محقق شود و اگر هم بشود، مخاطبی ندارد. به باور من همین اتفاق باعث شده تا نهادهای انقلابی به تدریج به سراغ خاطرهنگاری بروند که بسیار هم امر پسندیدهای است و اتفاقا در آن هم موفق شدهاند. این اثبات این ماجراست که ادبیات فرمایشی در هیچ جای عالم از زمان خلق رمان تاکنون اقبالی نداشته است.
یزدانی خرم در ادامه با اشاره به اینکه سانسور در ایران بیشترین صدمه را بعد از انقلاب به جریان فرهنگی کشور وارد کرده است، گفت: من به آزادی مطلق اعتقاد ندارم و پیرو نگاه هانا آرنت به آزادی مثبت و منفی اعتقاد دارم. در موضع ممیزی هم بحثم معرفتشناسی است و به همین خاطر میگویم که سانسور باید از ساختار فکری کشور ما خارج شود چرا که چیزی جز هزینه برای ما نداشته است.
وی در همین زمینه گفت: نویسنده جز با توجه به واقعیتهای اجتماعی و تاریخی پیرامون خود نمینویسد. سوال من این است که چه کسی میتواند به خودش اجازه دهد با ورود به ساحت فکری او، اندیشهاش را به سمتی سوق دهد و برایش باید و نباید تعیین کند. این مسئله ناشی از نگاه ایدئولوژیک است و در نهایت میتواند یکی از جریانهای ادبی ما باشد، اما همه آن نیست.ما به ادبیات فارسی اعتقاد داریم. به باور ما ادبیات، ادبیات است و نویسنده هر کسی میتواند باشد و نظارت بر حاصل کار او بزرگترین آفت کارش و بزرگترین ضربه بر امر خلاقه اوست.
یزدانی خرم ادامه داد: مهمترین اتفاقات نظری ادبیات ما را نویسندگان مستقل و روشنفکر انجام دادند. از سوی دیگر دوستان میگویند که کاری در حوزه نظریهپردازی انجام نشده است. بله ما چیزی به عنوان نظریه بومی ادبیات نداریم، چرا؟ چون رئالیزم، رئالیزم است، ساخته غرب است و در همه جای دنیا یک معنی میدهد. حالا اگر در ایران کسی یا جریانی میخواهد آن را برای خودش تئوریزه کند، بحث دیگری است.
سردبیر ماهنامه تجربه در ادامه گفت: سانسور در این سالهای گذشته نویسندگان بسیاری را خانهنشین کرد. شما میگویید چرا آثار این نویسندگان در خارج از کشور جریانساز نشد، پاسخش این است که آنها در بستر زبانی خود خلق نشدهاند.
وی در همین زمینه گفت: ادبیات یک جریان است، یک تک کتاب نیست، ممیزی هم همین طور، امری نیست که به چند کلمه برگردد. تاریخ کشور را که نمیتوانیم طبقهبندی کنیم و بگوییم آقای نویسنده درباره فلان بخشش آن هم به فلان شکل بنویس.
یزدانی خرم همچنین سانسور را نشانه ای دانست که به تدریج در حال حذف شدن است و گفت: میشود مثل همه جای جهان اگر کسی به کتابی اعتراضی داشت برایش دادگاهی تشکیل داد و نظرات را شنید. انگار یادمان رفته که حتی بسیاری از بهترین رمانهای انقلاب اسلامی را هم نویسندگانی نوشتهاند که جزو جریان ادبیات انقلاب اسلامی نیستند.
این نویسنده با اشاره به اینکه حس میکند دولت در امر ممیزی به نوعی بلاتکلیفی رسیده است، گفت: شکل زیست مردم عوض شده و دیگر نمیشود سانسور را برای آنها اعمال کرد. و همین مسئله و وجود نداشتن چنین راهی است که به نظر من به زودی این مسئله را فرو خواهد ریخت. برای ادبیات نمیشود باید و نباید تعیین کرد، این مسئلهای است که در حال پذیرفته شدن است.
وی همچنین گفت: مصوبه موجود در مورد ممیزی قانون نیست، بلکه به عنوان قانون جا زده شده است. این بخشنامه بیشتر برای حوزه ادبیات کودک و نوجوان موضوعیت دارد و اگر قانون بود وزارت ارشاد به عنوان نهاد اعمال آن جرات میکرد و برای ابلاغ ممیزیهایش آنها را به روی سربرگ خود درج میکرد که سند قانونی باشد نه اینکه بر روی یک تکه کاغذ بینشان تحویلش دهد.
نظر شما