به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «عشق الهی، سیر به سوی خدا در متون اسلامی» نوشته ویلیام چیتیک ترجمه و منتشر شد.
کتاب عشق الهی، سیر به سوی خدا در متون اسلامی نوشته ویلیام چیتیک و مقدمه دکتر سیدحسین نصر توسط سیدامیرحسین اصغری ترجمه و توسط شرکت انتشارات علمی و فرهنگی به بهای ۲۵۰۰۰ تومان منتشر شده است.
این اثر در سه بخش تنظیم شده است. قبل از بخش اول سخن مترجم و پیش درآمد دکتر سید حسین نصر، مقدمه مؤلف آمده است.
الهیات، روایت عشق و علم النفس روحانی عناوین بخش اول این اثر است. بخش دوم در ادامه مباحث گذشته به موضوعاتی مانند طلب، راه و منازل السالکین تقسیم شده است. در بخش سوم نیز موضوعات مهمی مانند حقیقت عشق، رنج عشق و تحقق توحید مورد بحث و بررسی مؤلف قرار گرفته است.
فهرست منابع و نمایه هم دیگر قسمتهای این کتاب را تشکیل می دهد.
در بخشی از سخن مترجم این اثر که دانشجوی دکترای مطالعات اسلامی دانشگاه ایندیانا است، آمده است: نوشتن چنین کتابی، آن هم در آکادمی غربی، علتی نخواهد داشت جز آنکه آدمی پرسش نخستین مقدمه دکتر نصر را مرور کند: «آنی را که از عشق بهره نباشد، آیا توان نبشتن از عشق هست؟» این جمله را می توان با کلام مؤلف تکمیل کرد که کتاب را برای عاشقان نوشته است. این همان رسمی است که مؤلفان سنت عقلی و عرفانی اسلام در طول قرنهای گذشته بدان پای بند بوده اند و آن را فقط برای دست گیری از طالبان عشق و معرفت نگاشته اند. با این حال کتاب روش و منش محققانه ای دارد و حق تحقیق در آن رعایت شده و وجوه جدیدی از سنت عرفان اسلامی در آن آشکار شده است.
در بخشهایی از پیش درآمد این اثر نوشته دکتر سیدحسین نصر می خوانیم: آنی را که از عشق بهره نباشد، آیا توان از عشق هست؟ با این سؤال می توان پاسخ داد: «آیا کسی هست که عاشقی نکرده باشد؟» بی بهره از عشق را توان خلق اثر عاشقانه نیست، اما برای نگارشی که قوت تبیین حقیقت عشق در آن باشد، کسی را باید یافت که از منزل نخستین عشق، یعنی عشق به خود، پا فراتر نهاده باشد.
آدمیان تا خود را فارغ از غیر بشناسند، عاشق خود می شوند، حتی مردان و زنانی که از خود متنفرند، به هر دلیلی، بسته و عاشق آن صفت خودند که «متنفر از خود» است؛ هر چند برای انسان روحانی این خودناپسندی یا به بیان دقیق تر، نفس گریزی گام نخست در مسیر عشق فراتر از خود و در نهایت عشق خداست که از ازل ساکن قلب مخلوقات خود است، چه بدانند و چه ندانند، فرآیند تحقق و تبدیل در معنویت اسلامی بسته به خودآگاهی از دایره هر چه فراتر رونده عشق آدمی است که شعاعش تا آنجا می گسترد که به ساحل الوهیت می رسد و آدمی عشق الهی را در می یابد و بر وی محقق می شود که فقط این عشق حقیقی است و همه عشق های دیگر مجازی و سایه اس از آنند که به تعبیر دانته در کمدی الهی، «خورشید و ستارگان را به گردش در می آورد».
الزاما همه آنان که عشقشان به ساحل وجود رسیده و محبت خداوند را احساس کرده اند، درباره آن تجربه ها اثری نیافریده اند، اما دیگرانی که چنین کرده اند، بهانه شان عشق به مخلوقاتی بوده که خداوند هم عاشق آنان است. نوشتن از این عشق برتر برای این مؤلفان نه برای نیل به هدف دنیایی، بلکه وظیفه ای است برای هدایت دیگران به سرمنزل محبوب و چون اصولا، چنان که در مستوای آدمی عشق و جمال در هم آمیخته اند، شر عشق ایشان نیز چه در شعر و چه در نثر با زیبایی فوق العاده ای توأمان است.
ویلیان چیتیک در مقدمه این اثر می نویسد: از گفت و گو با دوستی که استاد مطالعات دین و متخصص هندوئیم است دیر زمانی نمی گذرد و چون فهمید در کار کتاب عشق هستم، پرسید: آیا بار دیگر بر آثار مولانا مشغولی!؟ این پرسش استادی با سالها سابقه تدریس بود که با شنیدن عنوان عشق در اسلام گمان می برد که محقق باید درباره مولانا کار کند. ناآشنایان با سابقه تاریخی مولانا یا کسانی که از راه ترجمه های عامه پسند با وی مواجه شده اند، با اطلاع از مسلمانی وی، در شگفت می شوند. غرض آنکه افراد کمی در غرب عشق و اسلام را قرین هم می دانند.
در مقابل آشنایا با تاریخ و متون اسلامی می دانند که عشق شرط اولیه سلوک هزاران محقق و عارف مسلمان بوده است. عشق در اخلاق دینی نقطه کانونی است و یگانه کلمه ای است که می تواند معنویت اسلامی، یعنی قلب پیام قرآن را به اختصار تبیین کند. نخست گمان می بردم که این شایستگی از آن معفت است و فرانز روزنتال شرق شناس در نامگذاری کتابش به غلبه معرفت محق بوده است. اکنون بر آنم که عشق از پس انتقال ماهیت خداجویی موجود در قلب سنت بهتر بر می آید.
چیتیک در بخش دیگری از مقدمه می نویسد: نگارش این کتاب را با طبقه بندی منسجم بیش از هزار صفحه از متون تازه ترجمه شده درباره موضوع آغاز کردم. کم کم بر من روشن شد که نویسندگان به سه پرسش اساسی پاسخ داده اند: عشق از کجاست؟ آدمی چگونه می تواند در زندگی روزمره عاشقانه بزید؟ آدمی را عشق به کجا می رساند؟ بنابراین منتخبات را زیر سه عنوان اصلی قرار دادم: سرچشمه عشق، حیات عشق و هدف عشق. با انتخاب نهایی از میان این که کدام متن را برگزینم و کدام را واگذارم، مصمم به ارائه زمینه ضروری الهیاتی شدم. در هیچ جا سعی در تعریف عشق نداشته ام، زیرا نویسندگان هم، حتی اگر عوارض عشق را شرح دادنی بدانند، آن را نه تعریف پذیر دانسته اند و نه بیان کردنی. حقیقت عشق فقط با در آغوش گرفتن و زیستن با آن درک می شود.
نظر شما