به گزارش خبرگزاری مهر، در بخش اول نشست، هادی باباییفلاح به ارائه توضیحاتی در مورد محتوای پژوهش خود در مورد «سینمای اسلامی در گستره ملی: فرصتها و چالشها» پرداخت و گفت: به خاطر فضایی که بعد از انقلاب اسلامی ایجاد شد، موضوع سینمای اسلامی به یک آرمان تبدیل شد، آرمانی که بنا داشتیم به آن برسیم و سینمای مبتذل قبل از انقلاب را پشت سر بگذاریم. در این پژوهش سعی بر بررسی مساله ای به اسم سینمای اسلامی به عنوان یک هنر نوظهور بود که ببینیم قابلیت آن را دارد تا زیرمجموعه هنر اسلامی قرار گیرد یا خیر. بحثهایی که تاکنون در مورد هنر اسلامی انجام شده است، بحثهای صرفا فسلفی بوده است که بدون اشاره به مصادیق وارد گود شدهاند و عموما توسط فلاسفه و روحانیون انجام شده است.
شهاب اسفندیاری مدیر گروه سینمای دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر در ادامه بیان کرد: اول تعجب خودم از برگزاری چنین نشستی با موضوع سینمای اسلامی را ابراز میکنم چون به نظر میرسید چنین موضوعی نهایتا در دهه ۷۰ فراموش شده است و حالا انگار صحبت از سینمای اسلامی در غرب راحتتر از کشور خودمان است و خارجیها سادهتر به این مقوله ورود میکنند. حتی متاسفانه در گفتمانهای نقد فیلم و گفتمانهای آکادمیک ما، نوعی سرکوب سیستماتیک مطالعات و ادبیات دینی را شاهد هستیم.
وی ادامه داد: با وجود تاکید به اسلامی بودن همه چیز در اوایل انقلاب، اما از دورهای سیاستگذاریهای سینما همیشه در فرار از مفهوم سینمای اسلامی به سمت دیگر مسائل بوده است، زمانی به سمت سینمای عرفانی، دورهای سینمای معناگرا، ملی، مشرقزمین، سعادت و انواع دیگر عناوین و اسامی که گویا نشاندهنده هراس ما از واژه سینمای اسلامی است. رفته رفته هم سینماگران و هم پژوهشگرانی که میخواستند سینمای اسلامی را مورد بررسی قرار دهند به نوعی خجالت میکشیدند و همین منجر به محاق رفتن اصل قضیه در این دو دهه بود. یک سری افراد با نگاه دینی معتقد بودند که ذات سینما سکولار و شیطانی است و اساسا با دین و اسلام هیچ نسبتی ندارد و عدهای هم از منظر برون دینی معتقد بودند که سینما پدیدهای مدرن است که نمیتوان اسلام را به آن ربط داد. از فضلای حوزه علمیه ما چند نفر در مورد سینما کتاب نوشتهاند؟ چند نفر تحقیق و نظریه در مورد آن ارائه دادهاند؟ در غرب ما شاهد آن هستیم که تعداد بسیار زیادی از کسانی که در مورد سینما و دین کار کردهاند اساتید سینما نیستند بلکه در حوزه الهیات صاحب نظرند. من هم معتقدم که تعریف سینمای اسلامی در این سالها بین یک امر ایدهآل و یک امر مبتذل معلق مانده است. که یا تعریف خیلی سفت و سخت از آن داریم و یا از آن طرف سادهانگارانه در مورد آن اسیر تفریط هستیم.
اصغر فهیمیفر در ادامه این نشست بیان کرد: من هم از بحث در مورد سینمای دینی به مثابه یک رویکرد مطالعاتی استقبال میکنم و این کار هم البته فقط در دانشکدههای سینمایی و هنری امکانپذیر نیست چون سینما هنر جامعی است و ابعاد بسیار متفاوتی دارد.
فهیمیفر دو مقوله سینمای دینی و سینمای اسلامی را متفاوت از یکدیگر خواند و گفت: کمتر دیدهام که تمایز یا شباهت این دو تحقیق شده باشد. آثار دینی را میتوانیم حتی در بین فیلمسازان شمال اروپا هم ببینیم. البته نباید خودمان را خیلی درگیر ارائه یک تعریف از سینمای اسلامی کنیم. به عنوان مثال در مورد فلسفه هزاران تعریف ارائه شده است. هدف ما هم دادن یک تعریف دقیق از سینمای اسلامی نیست، بلکه احصای ویژگیها، قابلیتها و تواناییها و ویژگیهای زیباییشناختی این نوع سینما است وگرنه قطعا نمیتوانیم یک تعریف عامشمول که مورد قبول همه باشد ارائه دهیم.
فهیمی فر در پایان تاکید کرد: باید ببینیم ماهیت این سینما چیست و آن را به زبان سینما نشان دهیم. اگر بخواهیم به سوال اینکه سینمای اسلامی چیست بپردازیم باید ببینیم اساسا تلقی ما از اسلام چیست. وقتی با سینمای اسلامی مواجهیم، سینمایی روبهروی ما است که دارای یک کالبد و ویژگیهای زیباییشناختی است. یعنی بیان و صورت است. صورتی که ترجمان ساختارها و زیرساختارهای ایدئولوژیک و فرهنگی است. اما ما به این شکل با سینمای اسلامی برخورد نمیکنیم چون هنوز در مورد ریشههای فرهنگی نمیتوانیم بحث کنیم. حتی حین بحث در مورد سینمای دینی هم فقط به دو بعد اخلاقی و فقهی آن میپردازیم که از نظر من هیچ سینمایی که فقط قائل به رعایت چنین چیزهایی مثل حجاب زن و حفظ شئونات بین زن و مرد باشد سینمای دینی نمیشود.
در این نشست پژوهشی سعید پوراسماعیلی معاون اجرایی مدرسه ملی سینمای ایران، اعضای دپارتمانهای آموزشی مدرسه، امیر اسفندیاری، محمدحسین تمجیدی، اساتید و دانشجوهای دانشگاههای مختلف و سینماگرانی نظیر مسعود آبپرورحضور داشتند.
نظر شما