به گزارش خبرنگار مهر، هر ساله همزمان با آخرین روزهای اردیبهشت، دوستداران کتاب از برخی کشورها به ایران میآیند تا در نمایشگاه کتاب تهران شرکت کنند. امسال نیز مهمانانی از چهل کشور جهان خود را به تهران رساندند تا از آخرین تحولات حوزه نشر در بیست و نهمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران باخبر شوند.
از تاجیکستان نیز هیئتی ۹ نفره متشکل از استادان دانشگاه، نویسندگان، ادیبان تاجیک، روزنامهنگاران، ناشران و مسئولان فرهنگی این کشور، از سوی رایزنی فرهنگی و سفارت جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان به این نمایشگاه اعزام شدند. «توردی بای صالح زاد»، روزنامهنگار تاجیک، خاطرات خود را از این سفر و بازدید از بیست و نهمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران (اردیبهشت ۱۳۹۵) در هفتهنامۀ «فرژ» (شمارۀ ۳۱، صفحۀ ۱۳، تاریخ ۲۰۱۶/۰۷/۲۷) به چاپ رسانده است که برگردان آن به فارسی، از نظر میگذرد:
همراهان من نمایندگان فرهنگ تاجیکستان، به شمول ناشران، مسئولان کتابخانهها، عالمان و ادیبان، بارها از ایران بازدید نمودهاند و رها ره از دیده و شنیدههایشان نقل مینمودند و شوق بازدید مرا از دیار آرزوها، زادگاه ابوالقاسم فردوسی و عمر خیام، شیخ سعدی و حافظ و قدم جای کمال خجندی میافزود.
چون هواپیما در فرودگاه بینالمللی امام خمینی فرود آمد، منِ نوسفر احساس غریبی نداشتم. نهتنها به این خاطر که ما را کارمندان سفارتخانه تاجیکستان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جمهوری اسلامی ایران پذیرایی نمودند، بلکه همه چهرهها گوئیا شناس مینمودند و من بارها اینجا بودهام. این دم به همسفران حکایت پیرانسال ازبک را که سالهای نودم به نیت حج مستقل عازم عربستان سعودی شده است، نقل نمودم. آن نفر شبانه به شهر تهران میرسد و در خیابانی حیران و لال میماند، بعدِ مدتی توقف و توجه، لحن شناس ماند و سخنان دوستان تاجیکش به گوشش میرسد، به خود میآید و به نفری با تاجیکی شکسته هدفش را میفهماند. مثل تاجیکانِ خودمان حرف میزدند، به یاد میآورد حاجی بعد بازگشت از مکه.
بلی، اینجا برای ما مشکل زبانی وجود ندارد. با زبان معمولی ادبی تاجیکی سخن گویید، در همه گوشه ایران شما را میفهمند، به سؤالتان با لطف پاسخ میگویند. در خیابان ولیعصر تهران، در مهمانسرای «ایران» ما را با لطف و مهربانی پذیرایی نمودند و صبح روز دیگر به نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران که هدف سفرمان بود، رهسپار شدیم. در دویست و بیست و شش هکتار، دامن پهن کرده است این نمایشگاه.
در بیست و پنج هکتارش در دوطبقه تالار بزرگ بنیاد کردهاند و آنجا از همه نشریات ایران و ۳۸ دولت دنیا ادبیات گوناگون را به نمایش و فروش گذاشتهاند. احداث قسمتهای دیگر نمایشگاه ادامه داشت و از این خاطر، در میدان بزرگی خیمههای عظیمی را استوار کردهاند. آنجا نیز پُر از کتاب. مهمتر از این نمایشگاه بزرگ، از صبح صادق تا غروب پُر از انبوه آدمان است. به مشاهده گرفتم؛ هر نفری که ازاینجا خارج میشد، در دست بستهای از کتاب داشت.
به گفته مسئولان، طول ۱۰ روز از پنج هزار غرفه کتاب نمایشگاه بیش از پنج میلیون نفر بازدید نمودهاند و کتاب خریداری کردهاند! از «سرمایه» مارکس تا ادبیات اطفال، ادیبان گذشته و حاضره فارس و تاجیک و جهان، در همه بخشها دریافت مینمایید. تنها از تهران بیش از دو هزار و سیصد انتشارات اینجا کتاب به نمایش گذاشتهاند. واقعاً، در طبع و نشر کتاب ایران در زمره سهگانه ممالک پیشرفته جهان است.
همراه همکلاس دانشگاهیام، استاد دانشگاه ملی تاجیکستان بدرالدین مقصوداف از قفسههای بیآخر کتاب شهر آفتاب بازدید نموده، در سراغ ادبیات ضروری بارها رهگم هم زدیم. ضمناً، در نمایشگاه بیش از هزار نفر اختیاریان [داوطلب] را با لباسهای خاصه به یاری بازدیدکنندگان گذاشتهاند و آنها به هر سؤال شما پاسخ میگویند، به غرفههای ضروری کتاب، نشریات رهنمایی میکنند.
در یک هفته نتوانستیم از همه گوشه و غرفههای نمایشگاه بازدید نماییم. اینجا از یک مطلبم که با نام «افسانه نمیدانیم، افسانه نمیخوانیم» در روزنامه «جمهوریت» به نشر رسیده بود، یاد میآورم. آنجا از یک شهر باستانی و فرهنگی ما سخن میرود که کلاً یک مغازه کتاب دارد و ماهی به ۵-۶ هزار سامانی (واحد پول تاجیکستان) کتاب میفروشند. هر نفر ساکن شهر، ماهی به ۲۱ درم کتاب میخرد، دیگر همه خرج صرف غذای جسم.
شهر آفتاب تنها نمایشگاه و فروشگاه بزرگ کتاب نیست. در تالارهای خاصه کوچک و بزرگ اینجا هر روز در سخنرانیهای گوناگون با شرکت عالمان، ادیبان، ناشران، همه خواهشمندان دهها نشستهای علمی و ادبی دایر میشدند. هیئت تاجیکستان روز نخست در نشستی در موضوع «رودکی؛ آغازگر زبان فارسی و پیامدگان» شرکت نمود. رئیس ریاست روابط بینالمللی وزارت فرهنگ ادیب و روزنامهنگار عبدالغفار عبدالجباراف، عالمان ادبیاتشناس بدرالدین مقصوداف و مدیر شعبه اتحاد نویسندگان مبشر اکبرزاد همراه دوستان ایرانی آن را برای حاضرین مطرح نمودند. قرائت اشعار استاد رودکی از جانب هنرمند معروف آرتق قادر همه را به وجد آورد.
همینگونه، هیئت تاجیکستان در چندین نشستها شرکت داشت. همراه سرور کتابخانه لاهوتی، روزنامهنگار ورزیده عبدالقادر عبدالقهار توسط مترو از چند موضع شهر تهران بازدید نمودیم. روز جمعه است و شهر کم آدم، مغازهها بسته، همه به عبادت رفتهاند. در هر جا از شیوه گفتارمان درک مینمایند که تاجیک هستیم. برای اکثر کل مصاحبان، تاجیک یعنی ایرانی، فارس است. با احترام خاصه، با مهر نسبت ملت ما، تاجیکستان سخن میگویند، آگاهان از رشد آن اظهار شادمانی هم میکنند.
هفت روز سفر که آغاز ماه صورت میگرفت، ما را کارمندان مسئول وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آقای نظری و خانم فاطمه کتابی با لطف و مهربانی راهبلدی میکردند. سفیر جمهوری تاجیکستان در جمهوری اسلامی ایران، جناب نعمتالله امامزاده همهروزه با ما ارتباط داشت و با مصلحت او برنامه جالب بازدید از جایهای دیدنی تهران، شهری که بیش از چهارده میلیون نفوس دارد و صدها موضعهای جالب، تهیه گردید. بهراستی، جناب سفیر بادانش فراخ معامله و مناسبت نیک، سابقه غنی فعالیت دیپلماتی تاجیکستان را آنجا ارزنده نمایندگی و معرفی مینماید.
بازدید و ملاقات از سازمان اکو، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، آثارخانه سینمای ایران، کاخ نیاوران (سابق قرارگاه رضاشاه پهلوی) برج میلاد، فرهنگسرای ابنسینا، کتابخانه ملی ایران، برای منِ نوسفر و همراهان جهاندیدهام نیز تأثرات جالب باقی گذاشت.
روز ۱۲ می در دهکده دامن کوه شرق تهران که نام زیبای لواسان را دارد و منظرهاش دره ورزاب را میماند، آقای نظری ما را در بوستان سرایش پذیرایی نمود و روز «شش مقام» را بهگونهای تجلیل هم نمودیم. آرتق قادر شعر قرائت کرد و من بر متن غزل استاد لایق به شیوه کلاسیکی سرودم و از دامن کوه اطراف دیدن هم نمودیم. نهتنها زبان و فرهنگ، بلکه گل و گیاههایمان هم یکی است. دهها انواع گل و گیاه آنجا را با نام معمولی تاجیکی گفتم و خاصیت شفایی آن را یاد کردم. برای راهبلدمان، خانم فاطمه کتابی که شیفته تاجیکان و تاجیکستان است، اینهمه نو، برای من و همراهانمان عبرتآموز بود.
مشاهده دیگری که برایم جالب بود، با هر نفری صحبت داشتیم، سخن از مشترکات زبانی، فرهنگی، تاریخی میرفت، کسی تفرقه نمیجست، از مذهب، اعتقاد دینی حرفی به زبان نمیآورد. در فرهنگسرای ابنسینا بعدِ انجام نمایشنامهای در زمینه «شاهنامه» بیزوال سابق سفیر جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان علیاشرف شبستری، رئیس انجمن دوستی ایران و تاجیکستان و محقق گرانمایه «شاهنامه» فریدون جنیدی به اهل تالار که از دویست نفر بیشتر بودند، تأثرات و خاطراتشان را از تاجیکان و تاجیکستان با مهر و صمیمیت اظهار داشتند.
شیوه تاجیکی زبان فارسی تازه و بیآلایشتر است و بدانید که آنجا برادران همخون و همریشه ما زندگی میکنند. این مراجعت آقای شبستری به اهل تالار تابهحال به یادم میآید. اینجا میسزد باز گفتههای چند نفر شخصیتهای معروف ایرانی را که هنگام ملاقات و صحبتها نسبت تاجیکان و تاجیکستان بیان داشتند، اقتباس بیاورم.
دکتر منفرد، مشاور ارشد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی: ما و شما یک روح در دو تن هستیم.
آقای ایوبی، رئیس سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی: ارتباط ما عاطفی و فرهنگی است. از تاجیکان و تاجیکستان خیلی خوشم میآید. در دوشنبه وقتی برای نخست واژه آشیانه را شنیدم، بهراستی، صدقاً لذت بردم.
جابری انصاری، کارمند وزارت امور خارجۀ جمهوری اسلامی ایران: دل من به تاجیکستان پرپر میکند.
همینگونه، هنگام سفر با دهها نفری صحبت داشتیم که دلشان به تاجیکستان پرپر میزند. واقعاً، از آنگونه اشخاص، با ترغیب فراگیر طبیعت، یادگاریهای بینظیر دیارمان هزاران نفر ایرانیها را به سیاحت تاجیکستان جلب کرده، از این سود هم برداشتن ممکن است.
صبح روز ۱۵ می۲۰۱۶ جانب فرودگاه بینالمللی تهران راه پیش میگیریم. با دوستان ایرانی خداحافظی میکنیم. راهمان از پهلوی شهر آفتاب میگذرد. شهری که چون همه این دیار آرزوها با نور و ضیا، با مهر و صمیمیت ما را پذیرایی و بدرقه نمود.
نظر شما