علی الله بداشتی، استاد دانشگاه قم در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد کرامت انسانی گفت: «کرامت» در لغت به معنای ارزشمندی هست، کلمه «کرامت» ریشه عربی دارد و معادل فارسی آن ارزشمند، باارزش، گرانبها و ... است. در زبان عربی از کلمه «کریم» بسیار استفاده می شود، حتی به سنگهای قیمتی می گویند «احجارالکریمة»، به همین ترتیب زنان باحیا، بزرگوار و با شخصیت را «نِساء الکُرما» می گویند. انسان با شخصیت و با ارزش را «رَجُلُ الکریم» می نامند. یکی از اسمای الهی هم کریم بودن است.
وی با بیان اینکه صدر و معدن کرامت، خداوند سبحان است که بر این اساس یکی از اوصاف الهی، کریم بودن است، افزود: یکی از القاب قرآن هم کریم بودن است، می گوئیم قرآن الکریم یعنی قرآن باارزش و باعظمت. کلا در عالم هستی وجود، باارزش و عدم بی ارزش است. از نظر فلاسفه اسلامی خودِ وجود، دارای کرامت است، به قول ملاهادی سبزواری وجود، منبع هر ارزشمندی و هر شرافتی است. عدم و پوچی، بیارزشی است. انسان هم فطرتا موجود کریمی هست، نسبتا باارزش هست.
این محقق و نویسنده کشورمان در ادامه سخنانش تصریح کرد: خدای سبحان می فرماید: «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ» یعنی ما به بنی آدم یعنی نوع انسان، کرامت بخشیدیم. در ادامه می فرماید: «وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا» یعنی انسان هم دارای کرامت است، هم نسبت به بسیاری از موجودات دارای فضیلت است. کرامت مربوط به اصل ذات انسان و اصل وجود انسان است. هر انسانی از حیث انسان بودنش دارای ارزش است. این نوع کرامت، کرامت ذاتی انسان نامیده می شود. در همه ادیان الهی از این نوع کرامت سخن گفته شده است. در واقع اعلامیه حقوق بشر می گوید: همه انسانها دارای کرامت و شرافت هستند. مراد اعلامیه حقوق بشر از کرامت و شرافت هم کرامت اولیه و ذاتی همه انسانهاست.
الله بداشتی در ادامه سخنانش با اشاره به اینکه در اسلام انسان علاوه بر کرامت ذاتی اولیه، بر اثر تقوا، ایمان و عمل صالح دارای کرامتهای اکتسابی هم می شود، گفت: چون ایمان عمل اکتسابی است. تقوا، عمل اکتسابی انسان است. عمل صالح، انجام دادن کار خوب، انجام کار نیکو و احسان کردن و ... اعمال صالح انسانی هستند، به این اعتبار کرامتها درجه بندی می شود. قرآن کریم در این ارتباط می فرماید: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ» یعنی انسانها براساس میزان و درجه تقوایی که دارند درجه و رتبه دارند. تقوا هم به معنای حفظ و خودنگهداری از آلودگیها و پستیها و گناهها است. به همان اندازه که انسان می تواند خود را از آلودگیها حفظ کند به همان اندازه دارای کرامت می شود، چون انسانها از این جهت دارای مراتب مختلفی هستند؛ عده ای در حد عصمت هستند مثل انبیاء(ع)، ائمه(ع) و اولیای الهی که در اعلی مرتبه کرامت هستند چون در اعلی مرتبه تقوا هستند.
این استاد حوزه و دانشگاه در ادامه سخنانش با بیان اینکه بر این اساس حداقل و کف کرامت وجود دارد که همان کرامت ذاتی انسان است که برای همه انسانها از هر دین و مذهب و آئینی که هستند، به یک اندازه است، اظهار داشت: به همین جهت یکی از القاب پیامبر گرامی اسلام(ص)، رسول اکرم(ص) است، شهرت رسول الله(ص)، اکرم است؛ اکرم یعنی بسیار با ارزش و بالامقام. براساس کرامت اکتسابی، انسانها دارای مراتب مختلفی می شوند، چون تقوا که علت این کرامت است، دارای مراتب مختلفی است. هر قدر انسان از اعمال پست و اعمالی که در شرع و قانون نهی شده است خودداری و دوری کند و به اعمال صالح روی بیاورد به همان اندازه دارای کرامت بیشتری می شود. به هر حال خداوند انسانها را فطرتا باکرامت و باارزش آفرید. سپس براساس اعمال صالح، ایمان و تقوا این کرامت بیشتر و در واقع کریم تر می شود.
الله بداشتی در مورد آفت کرامت هم گفت: سلسله اموری هم هست که آفت کرامت نامیده می شود، یعنی بعضی از اعمال و گناهان کبیره هست که اصل حیات انسان را هم زیر سؤال می برد، مثلا انسانی که از روی عمد و از روی ظلم فرد بی گناهی را بکشد. مرد قدرتمندی مرد ضعیفی را بکشد، این فرد قاتل کرامت خودش را از دست داده است، چون ظلم بزرگی مرتکب شده است و اینجاست که خداوند می فرماید: «وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ» انسانی که آدم کش است، ارزش ماندن ندارد.
برخی از گناهان از نظر اجتماعی مهم هستند و ارزش انسان را از بین می برند، حیات چنین انسانی در اجتماعی به مثابه سم مهلک است که ارزش ماندن ندارد. به همین خاطر قصاص قتل، قتل است. یک سری امور هستند که به شخص انسان مربوط می شود به معنویت گناهان شخصی انسان مربوط می شود اینها هم به همان میزانی که انسان از تقوا فاصله بگیرد به گناه متوقف و آلوده به گناه شود از کرامت اکتسابی فاصله می گیرد و در دام پستی ها می افتد. پس در مقابل کرامت، بی ارزشی است که برای کسی که نفس خود را به آلودگی ها عادت داده و از فضیلتها فاصله گرفته و به جای اینکه عقل بر وجود حاکم باشد هوای نفس بر وجود او حاکم شده است. کفر، شرک و... از گناهان کبیره ای هستند که کرامت انسانی را لگدمال می کنند.
الله بداشتی در بخش دیگری از سخنانس در مورد رابطه بین کرامت انسانی و اعلامیه حقوق بشر گفت: اعلامیه حقوق بشر حاصل تفکر جمعی پنجاه و یک کشور است که گرد هم آمدند، در این کشورها، کشورهای مسلمان و مسیحی هم بودند مثل کشور شوروی سابق و چین هم بودند که به هیچ دین و مذهبی معتقد نبودند. این کشورها هم حضور داشتند، کشورهای مسلمان هم حضور داشتند. بنابراین باید متن به گونه ای بود که مورد توافق هر دو کشور قرار می گرفت. پیشنهاد اولیه مسلمانان برای اعلامیه حقوق بشر این بود که «خداوند انسان را با کرامت آفرید»، شوروی اعتراض کرد و گفت ما که خدا را قبول نداریم. بنابراین دیگر این اعلامیه جهانی نمی شود، بنابراین کلمه خدا را برداشتند و جمله این گونه تغییر کرد که «انسان با کرامت آفریده شده است.» پس اصل مطلب در واقع یک چیز است، منتها ما که دارای ایدئولوژی اسلامی هستیم براساس اعتقادات اسلامی مان، می گوئیم خداوند انسان را باکرامت و کریم آفرید.
وی در مورد علت نوشتن اعلامیه جهانی حقوق بشر هم افزود: اعلامیه جهانی حقوق بشر بعد از جنگ جهانی نوشته شد. در آن زمان یک سری مسائل مانند حقوق اسیران جنگی مطرح شده بود. یک سری حقوقی را برای انسان برشمردند که براساس آن گفتند اصول اولیه ای برای هر انسانی وجود دارد و هر انسانی دارای کرامت هست؛ خواه دوست، خواه دشمن باشد یا خواه در جبهه جنگ اسیر شده باشد. بر این اساس یک سری اصول مشترکی را برای همه انسانها در نظر گرفتند که عقلای عالم همه قبولش دارند بر این اساس که بر مبنای عقل انسانی، انسان قادر به تشخیص حُسن و قبح براساس عقل خود است و همه باید آنها را رعایت کنیم.
عضو هیئت علمی دانشگاه قم در مورد معنای حُسن و قبح عقلی گفت: اصطلاحی در اخلاق عملی و فلسفه و کلام اسلامی بنام بحث حسن و قبح عقلی داریم. یک سری امور وجود دارد که عقل آدمی می تواند تشخیص دهد این کار خوب است یا نه؟! یک سری اموری هست که عقل آدمی توان تشخیص آنرا دارد. جدا از اینکه شریعتی آمده باشد یا شریعتی نیامده باشد. می گوئیم عقل، پیامبر درونی انسان است. عقل آدمی حکم می کند که اینها خوب است. احساس به والدین خوب است. هر انسان چه مشرک، چه مسیحی یا مسلمان و حتی بودایی باشد می گوید احساس به والدین خوب است. احسان به کودکان و فرزند خوب است. اینها را حُسن و قبح عقلی می گویند یعنی عقل عملی انسان حکم می کند که بعضی از امور شایسته است. بحث کرامت ذاتی انسان هم حکم عقل عملی انسان است. نمایندگان کشورهای مختلف جدا از معتقدات مذهبی شان در نگارش اعلامیه جهانی حقوق بشر این امر را پذیرفتند که انسان دارای کرامت و ارزش است.
نظر شما