به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از پایگاه اطلاع رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، در روزهای پایانی خرداد ۱۳۶۰، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) با صدور بیانیهای رسما اعلام کرد که وارد فاز مسلحانه و جنگهای خیابانی علیه جمهوری اسلامی شده است و پس از آن، ترور جمعی از مهمترین نیروهای انقلاب اسلامی را کلید زد؛ اما با مروری بر رخدادهای سال ۶۰ و تاثیر عوامل نفوذی و ایجاد شبکه نفوذ در ترورها میتوان دریافت که سازمان منافقین پیش از آنکه اعلامیه جنگ مسلحانه با نظام نوپای جمهوری اسلامی را صادر کند طی برنامهریزی گسترده زمینههای آن را فراهم کرده بود؛ یکی از آن اتفاقات انفجار دفتر نخست وزیری و ترور محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر بود.
آیتالله مهدوی کنی که در آن زمان وزیر کشور بود درمورد نحوه نفوذ عوامل مخرب میگوید: «متاسفانه در اوایل انقلاب بر اثر نبود تجربه کافی، گروهکهای ضد انقلاب در نهادها و در نیروهای امنیتی و انقلابی نفوذ کرده بودند. از جمله آنان کشمیری در نخستوزیری و کلاهی در حزب جمهوری بودند. اصلا دقت و احتیاط نمیشد. هرکسی که به انقلابی بودن تظاهر میکرد به او اعتماد میکردند ... کلاهی و کشمیری هم از این راه وارد شدند»
حجتالاسلام علیاکبر ناطقنوری نیز در خاطرات خود درباره کشمیری میگوید: «[در جلسه روز ۸ شهریور] آقای کشمیری هم دبیر این جلسه بود که او هم از عوامل نفوذی بود معالاسف حتی شهید رجایی هم به ایشان اعتماد پیدا کرده بود». هرچند کشمیری بالاترین نفوذی سازمان منافقین در جریان انفجار دفتر نخستوزیری بود اما نمیتوان کشمیری را حلقه آخر نفوذ در دفتر نخست وزیری دانست و او تنها یک حلقه از عملیات نفوذ در دستگاههای امنیتی بود.
نحوه نفوذ کشمیری
روز یکشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۶۰، دادستان کل کشور اعلام کرد که عامل انفجار ساختمان نخست وزیری «مسعود کشمیری» بود که از نخستین ساعات پس از انفجار به عنوان یکی از شهدای این فاجعه نام برده شده بود. آیتالله ربانی املشی همچنین گفته بود: «انفجارها توسط عوامل نفوذی که توانسته اند نفاق به خرج بدهند و چهره کریه و ضدانسانی خود را در پس چهره نفاق مخفی بدارند و در سازمان های دولتی و انقلابی نفوذ کرده اند و به موقع این اعمال از آنها سر می زند ... راجع به انفجار دفتر نخست وزیری، تقریبا همان روز اول معلوم شد که عامل انفجار چه کسی بوده است و ما این مطلب را می دانستیم و کمابیش بعضی ها هم حرف میزدند و البته این اولین باری است که یک مقام مسئول این مطلب را افشا می کند»
البته همانطور که گفته میشود نفوذ مسعود کشمیری به دفتر نخستوزیری به یکباره صورت نگرفت بلکه روند نفوذ وی پلهپله بود. مهمترین قسمتهایی که کشمیری موفق به نفوذ در آن شد عبارت بودند از «کمیته اطلاعات اداره دوم ارتش، ستاد خنثی سازی کودتای نقاب (نوژه) و دفتر نخستوزیری»
۱- نفوذ در اداره دوم ضد اطلاعات ارتش از طریق رئیس دفتر دولت بازرگان
مسعود کشمیری در نخستین ماههای پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت کمیته مستقر در اداره دوم ارتش درآمد. شواهد حاکی از آن است که نفوذ کشمیری در اداره دوم ضد اطلاعات ارتش از کانال رئیس دفتر مهدی بازرگان، صورت گرفت. سرهنگ محمدمهدی کتیبه، رئیس وقت اداره دوم ارتش، در خصوص چگونگی نفوذ کشمیری از طریق «ابراهیم حکیمی»، رئیس دفتر بازرگان میگوید: «از طرف نخستوزیری عدهای را برای حفظ اسناد و مدارک سری و طبقهبندی شده در ارتش مأمور کردند. از جمله این افراد آقای کشمیری بود ... بدین ترتیب وی (کشمیری) کلیه اسناد سری و طبقهبندی شده نیروی هوایی، ضد اطلاعات و حفاظت اطلاعات آن نیرو را در اختیار گرفت. او تا کمی قبل از انفجار دفتر نخستوزیری در نیروی هوایی بود و با آقای محمد رضوی [رئیس کمیته اداره دوم ارتش] و آقای [حبیبالله] داداشی که آنها هم از نخست وزیری معرفینامه داشتند و در ستاد مشترک فعالیت اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی انجام میدادند، همکاری داشت»
در نامه معرفی مسعود کشمیری به نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی آمده بود: «بدین وسیله آقای مسعود کشمیری از دفتر نخستوزیری برای بررسی اسناد و مدارک طبقهبندی شده تا رده به کلی سری تعیین شدهاند به آن نیرو معرفی میشوند. دستور فرمایید مسئولین امر در این زمینه، تسهیلات لازم معمول و همکاری بایسته به عمل آید»
آیتالله ریشهری در خاطرات خود درمورد نفوذ کشمیری به کمیته اطلاعات اداره دوم ارتش میگوید: «... مسئله خطرناکتر، نفوذ آنان (منافقین) در این مجموعه (یعنی کمیته اطلاعات اداره دوم ارتش) بود. در این مجموعه که از نیروهای انقلابی تشکیل میشد منافقین دست کم ۲ نفوذی داشتند: یکی همین شخص یعنی کشمیری و دیگری جواد قدیری، که بعد از انفجار نخست وزیری به خارج گریختند»
بدین ترتیب مسعود کشمیری به واسطه حکمی که از سوی دفتر دولت موقت در ۹ تیرماه ۵۸ برای دسترسی به اسناد تا رده به کلی سری نیروهای مسلح به وی داده شده بود، از اختیارات ویژهای در محل بایگانی اسناد طبقهبندی شده برخوردار بود؛ گفتنی است که پروندههای سری مربوط به پروژههای حساس آمریکا در نیروی هوایی زمان محمدرضا پهلوی مانند پروژه HB یا IBEX نیز در همین مقطع مورد دستبرد واقع شد و پس از انفجار دفتر نخست وزیری، برخی از این اسناد و نقشهها به همراه یک دستگاه رمزکننده تلفن از خانه کشمیری کشف شد.
۲- نفوذ کشمیری در ستاد خنثیسازی کودتای نقاب
مسعود کشمیری به دلیل سابقهای که در کمیته مستقر در اداره دوم ارتش داشت، همزمان با کشف کودتای ۱۸ تیر ۵۹، وارد ستاد خنثیسازی کودتا شد. گفته میشود در شب اول کودتا قرار بود بنیعامری، اصلیترین عامل اجرایی کودتا، توسط کشمیری دستگیر شود و وی برای دستگیری میرود ولی اعلام میکند که او از دست ما فرار کرد.
محمد رضوی درباره حضور کشمیری در ستاد خنثیسازی کودتا و زمینهسازیهای او به منظور نفوذ به نخستوزیری میگوید: «مسعود کشمیری یکی از تشکیل دهندگان اولیه ستاد خنثیسازی کودتا بود و جریان نیروی هوایی را به کمیته اداره دوم و سپاه وصل کرده بود. در اواخر سال ۵۹ برای مقابله با جریانات ذکر شده، تغییراتی در شکل ستاد انجام شد و کشمیری اظهار کرد که کار او در ستاد بازدهی ندارد و درخواست انتقال به نخست وزیری را داد و با درخواست او مخالفت شد و در نتیجه در ستاد خنثی سازی به کار خود ادامه داد. در اوایل فروردین ۶۰ مسائلی در ستاد خنثی سازی به وجود آمد که موجب از هم پاشیدگی نسبی این ستاد شد»
۳- نفوذ کشمیری در نخست وزیری
کشمیری پس از نفوذ در کمیته اطلاعات اداره دوم ارتش، موفق شد تا به نخستوزیری نیز نفوذ کند. وی در اوایل سال ۶۰ از طریق «علیاکبر تهرانی» به دفتر محسن سازگارا، معاونت سیاسی و اجتماعی بهزاد نبوی رفت و در واحد تحت مسئولیت «محسن سازگارا» به فعالیتهای خود ادامه داد.
محسن سازگارا ضمن اعتراف به قصور خود در باز گذاشتن راه نفوذ، درباره نفوذ کشمیری به نخستوزیری میگوید: «مسعود کشمیری کارمندی بود که از ستاد خنثیسازی کودتا و بنا به نیاز یکی از واحدهای معاونت سیاسی اجتماعی که بنده مسئول آن بودم به دفتر سیستان و بلوچستان آمد و مدتی در معاونت این دفتر و قسمت برنامهریزی و تشکیلات و سازماندهی کار کرد ... بعد هم با توجه به نیازی که معاونت تحقیقات و اطلاعات نخستوزیری به وجود دبیر برای شورای امنیت داشت و تمایلی که خود کشمیری نشان داد موافقت کردم و او به آن واحد رفت»
بدین ترتیب زمینههای نفوذ کشمیری در نخستوزیری مهیا شد و وی با موافقت «بهزاد نبوی» و «کامبیز قنبری» معروف به خسرو تهرانی به دفتر اطلاعات و تحقیقات نخست وزیری منتقل شد و همزمان با تشکیل شورای امنیت کشور در خرداد ۶۰، با حکم خسرو تهرانی به عنوان جانشین دبیر شورای امنیت کشور معرفی شد.
آیتالله مهدویکنی درباره چگونگی نفوذ مسعود کشمیری در نخستوزیری میگوید: «کشمیری هم مدتی بود که توسط آقای بهزاد نبوی و آقای قنبری [معروف به خسرو تهرانی، رئیس اداره اطلاعات نخست وزیری] به عنوان منشی و دبیر جلسه معرفی شده بود. من اطلاع از سابقه ایشان نداشتم، ولی بعدها گفتند که او از توابین است و قبلا از اعضای منافقین بوده و توبه کرده و بعد هم در گزینش نیروی هوایی مشغول به کار شده و از او تعریف میکردند»
به علاوه براساس خاطرات آیتالله مهدویکنی، بهزاد نبوی در جلسه شورای امنیت ملی که در روز یکشنبه ۸ شهریور برگزار شد شرکت نکرده بود.
خسارتهای نفوذ کشمیری
نفوذ کشمیری که در نهایت به شهادت رئیس جمهور و نخستوزیر ایران ختم شد میتوانست خسارتهای بسیار سنگینتری را به نظام نوپای جمهوری اسلامی تحمیل کند؛ براساس شواهد موجود، نفوذی سازمان منافقین درصدد از بین بردن رهبر کبیر انقلاب اسلامی بوده است. چنانچه مرحوم حجتالاسلام احمد خمینی نقل کرده است: «آن شخص که با منافقین کار میکرد، یعنی کشمیری، بنا بود یک چمدان مواد منفجره را بیاورد و در کنار حضرت امام(ره) بگذارد؛ در زمانی که ریاست جمهور، رئیس مجلس و نخستوزیر و وزرا خدمت حضرت امام(ره) آمدند [از محل] سه راه بیت حضرت امام آمدند و گفتند آقای کشمیری با یک ساک هست که در آن ساک وسایل و چیزهایی که بناست یادداشت کنند قرار دارد؛ گفتم نه ما اجازه نمیدهیم. کشمیری از ترس اینکه نکند مسئله روشن شود به عنوان اعتراض همراه کیفش برگشت. همان کیف در نخستوزیری جلوی مرحوم رجایی و باهنر گذاشته شد و آنجا را منفجر کرد و این دو شهید بزرگوار را از دست ما گرفت»
بدین ترتیب هزینه این نفوذ میتوانست بسیار سنگینتر باشد چرا که فقدان امام خمینی(ره) در نخستین سالهای پیروزی انقلاب اسلامی میتوانست بزرگترین ضربه را به نظام وارد کند که البته با تیزهوشی مرحوم حاج احمد خمینی این خطر رفع شد.
نظر شما