به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، فاجعه 11 سپتامبر كه ناشي از فروريزي دو ساختمان مركز تجارت جهاني در نيويورك و ويراني بناي پنتاگون بود تاثيرات زيادي در مفاهيم علوم سياسي، روابط بين الملل و حقوق بين الملل گذاشت كه در اين بحث به تغييرات اين پديده در حوزه روابط بين الملل اشاره مي كنيم.
در چارچوب معنايي ايالات متحده بعد از جنگ دوم جهاني، حضور دشمن، اصلي ضروري و معناساز بوده است؛ يعني اينكه آمريكا بدون حضور دشمن خيلي از وجوه رفتاري و معنايي خود را از دست مي داد. اتحاد جماهير شوروي با توجه به گستره و قدرت خود، جدي ترين دشمن و "دگر" واشنگتن بود. سقوط شوروي باعث از بين رفتن "دگر" آمريكا و به نوعي بحران معنا در ساختار وجودي آمريكا شد. بدين خاطر آمريكا پس از فروپاشي شوروي به دنبال دشمن سازي برآمده و دشمن خود را با توجه به تئوري برخورد تمدنهاي هانتينگتون در تمدن اسلامي و خاور ميانه جستجو مي كرد و به دنبال فرصتي براي پرورش دشمن خودساخته بود.
حادثه 11 سپتامبر در عين اينكه تهديدي براي آمريكا بود، فرصتي را براي ساختن و پرورش دادن دشمن فراهم كرد. واشنگتن بخوبي از شرايط پيش آمده استفاده كرد ودشمني به نام تروريسم را پرورش داد. ابهام، گستردگي و پراكندگي تروريسم، خصوصياتي بودند كه دست آمريكا را براي پياده كردن استراتژي و برنامه هايجهاني باز مي گذاشت.
اولين تغيير در روابط بين الملل پس از حادثه 11 سپتامبر تولد دگري متفاوت براي آمريكا به عنوان يكي از طرفهاي ساختار دو قطبي بود. كه وضعيت روابط بين الملل را به صورتي تك قطبي اما فعال تثبيت مي كرد. دومين تأثير ظهور پديده اي جهانگير ودغدغه آفرين به نام تروريسم بود. تروريسم چيز نوظهوري نبود اما نوع جديد آن تعريف وكاربرد متفاوتي داشت كه از پديده اي نو حكايت مي كرد.
آنچه تروريسم را خطر آفرين جلوه مي داد، عدم تعريف مشخص و نبود اجماع در مورد آن بود. دانشمندان علوم سياسي، روابط بين الملل ودست اندركاران سازمانهاي بين المللي نتوانسته اند تعريف جامع و مانعي از تروريسم ارائه دهند. تروريسم پديده اي است كه خصوصيات خاصي را دارد: نخست اينكه تروريسم عملي است از پيش طراحي شده و ناشي از فكر و تصميم عده اي كه مي خواهند آن را انجام دهند. دوم، اين كنش داراي جهت گيري سياسي است و با ديگر خشونتهاي برآمده از انگيزه هايي همچون انگيزه هاي مالي يا انتقام شخصي و ... فرقي دارد. مرتكبين اين اعمال انگيزه هايي كلان دارند و مي خواهند وضع موجود را تغيير دهند. مشخصه سوم مربوط به قربانيان تروريستها است كه شامل افرادي است كه توانايي دفاع از خود را ندارند وچهارمين مشخصه در ارتباط با مرتكبين اعمال تروريستي است كه از گروههاي فراملي يا عوامل سري هستند كه كارشان از عمليات نظامي دولتها و كاربرد آشكار نيروهاي نظامي بر ضد اهداف نظامي متمايز است.
تأثير بعدي 11سپتامبر، تحول مفهوم دفاع مشروع به عنوان يك قاعده آمره در روابط بين الملل و حقوق بين الملل است. تأثير حملات يازده سپتامبر بر حق دفاع مشروع نگران كننده است. تا پيش از اين حادثه شگرف، علي رغم مناقشات حقوقي چه در ميان دولتها و چه دربين محققان، تصوير حقوقي اين مفهوم به اندازه كافي روشن بود. در صورت حمله مسلحانه يك دولت بر دولتي ديگر ، قرباني مي تواند تا زماني كه سازمانهاي بين المللي بويژه شوراي امنيت پا به ميان گذارند به طور فردي بر اساس تناسب وضرورت از خود واكنش دفاعي نشان دهد. دولت مورد تجاوز مي تواند از ساير دولتها نيز تقاضاي كمك نمايد كه در اين صورت اقدام به شكل دفاع مشروع جمعي صورت مي گيرد.
اما حادثه 11 سپتامبر باعث گرديد كه دولتها مجاز باشند در قالب دفاع مشروع بدون تناسب و هر جا كه خواستند به اقدام نظامي متوسل شوند. چارچوب سنتي دفاع مشروع كه براساس حق دفاع از زمين وامنيت يك كشور در ساختار جغرافيايي خود بود به هم ريخت و دفاع در مقابل تروريسم به جنگ جهاني، مبهم، خطرناك، بي تناسب، سركوب گرانه، مداوم و بي حد و حصر تبديل شد كه ابزاري در خدمت قدرتمندان براي پياده كردن اهداف توسعه طلبانه بود.
تأثير بعدي حادثه 11 سپتامبر در روابط بين الملل، تغيير مفهوم امنيت است؛ به طوري كه مفهوم سنتي امنيت آن هم در قالب دولتها، جاي خود را به شرايط جديدي داد كه عامل اصلي ضد امنيت در آن تروريسم است. تاثيرات 11 سپتامبر بسيار زيادتر از آن است كه بخواهيم همه آنها را در اين مقال بياوريم فقط بايد گفت كه 11 سپتامبر فضاي روابط بين الملل را دگرگون ساخت و خيلي از مفاهيم و مقولات مانند امنيت، دفاع مشروع، جنگ و صلح را تغيير كرد.
نظر شما