به گزارش خبرنگار مهر، مجموعه داستان «پایکوبی» نوشته محمد کشاورز به تازگی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب، اولین اثری است که از محمد کشاورز منتشر شده است. این کتاب برای اولین بار در سال ۷۴ به چاپ رسید و حالا به عنوان صد و سی و پنجمین کتاب مجموعه «جهان تازه داستان» چشمه به چاپ رسیده است.
این کتاب ۱۱ داستان کوتاه را از این نویسنده شامل میشود و در داستان هایش میتوان لایههایی از طنز را مشاهده کرد. این طنز موجب شده، داستانهای این اثر، نقدی بر برخی از مفاهیم اجتماعی باشند. آدمهای داستانهای این کتاب، شخصیت هایی هستند که پیشامدهای عجیب و غیرعجیب، آنها را درگیر میکند.
در داستانهای «پایکوبی» میتوان به هم خوردن ناگهانی آرامش شخصیتها، فعالیت صدا و نور و حضور اشیا را دید. تکانههای مضطرب روح انسان در داستان های این کتاب، از زمانه ای می آید که روند اتفاقها بیش از همه سرعت گرفته بود.
عناوین داستانهای این کتاب به ترتیب عبارت است از: شهود، آخرین تصویر، طعمه، دل گم شده، تیغ و آینه، پرنده روشن، سرگیجه، آب و آتش، شب شغال، پایکوبی، مثل شبهای دیگر.
در قسمتی از داستان «طعمه» از این کتاب میخوانیم:
از شیب ماسهای ساحل که کشیدند بالا، پشت سرشان شیون مرغان دریایی بلند شد. آن کوه مه که با سر زدن سپیده از دل دریا سر برآورده بود، داشت بال میگشود روی شهر و پیشاپیش آن ها کوچه و خانهها را پر می کرد. و بندر شناور در مه ساکت و مرموز و هولآور مینمود. قصاب و پسرش با دستهای زخمی مه را پس میزدند و سرگشته میدویدند. صدای خش خش آشنای بلندگوی مسجد مه را شکافت و پشت بندش موذن الله اکبر خواند.
قصاب اندیشید پیش از آن که مردم برخاسته برای نماز صبح آن دو را زخمی و سرگردان در کوچه ببینند، باید خودشان را با بندبند اذان صبح به خانه برسانند. ناگهان رو در روی شان از دل مه سگ سیاه بزرگی بیرون آمد که سر گاو را به دندان گرفته بود و می دوید. پابه پایش چند سگ دیگر با دهان خونی میدویدند. قصاب و پسرش وحشت زده پشت به دیوار چسباندند و گذر سگهای شناور در مه را نگاه کردند. اذان تمام شد. صدای موذن ادامه یافت.
«ای مسلمونها عموبخشو علمداری دیشب به رحمت خدا رفته. خدا بیامرزدش! کس و کاری نداشت، برادر دینی ما بود. آفتاب دراومد جمع بشین جلو مسجد تا ببریم بسپاریمش به خاک.»...
این کتاب با ۱۰۸ صفحه و شمارگان هزار نسخه و قیمت ۸۵ هزار ریال منتشر شده است.
نظر شما