۱۶ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۴۵

گفتگوی مهر با محمدحسین لطیفی-۱

موافق تعریف سینمای دفاع‌مقدس ذیل مقاومت نیستم/ فقط شعار می‌دهیم

موافق تعریف سینمای دفاع‌مقدس ذیل مقاومت نیستم/ فقط شعار می‌دهیم

محمدحسین لطیفی نویسنده و کارگردان تاکید دارد که مفهوم دفاع مقدس باید استقلال خود را در سینمای ایران حفظ کند و ممزوج کردن آن با مفهوم مقاومت باعث می‌شود در حق آن اجحاف شود.

خبرگزاری مهر- گروه هنر: رسیدن به باور و درک مشترک از یک اتفاق و مفهوم در گستره جمعی کار آسانی نیست و حتی می‌توان مدعی شد سال‌های سال طول می‌کشد تا افراد یک جامعه نسبت به یک مفهوم و یا یک اتفاق دارای احساس مشترک شوند.

در کشور ما هم نسبت به برخی از مفاهیم و اتفاق‌ها وفاق ملی وجود دارد که با اطمینان می‌توان گفت ۸ سال دفاع مقدس در تقویم قلبی ملت ایران به ثبت رسیده و فارغ از جناح‌های سیاسی  باورهای مذهبی مردم کشورمان نسبت به این مفهوم و مردان و زنانی که برای دفاع از خاک میهن از جان مایه گذاشتند اتفاق نظر دارند.

محمدحسین لطیفی کارگردانی است که سابقه فعالیت در حوزه دفاع مقدس و مقاومت را دارد و ذهن او هنوز در کوچه پس کوچه های خرمشهر باقی مانده است، درد جنگ را دارد و از اینکه هنوز هیچ کارگردانی به فاجعه شلیک به هواپیمای ایرباس که در روزهای ملتهب پس از جنگ رخ داد، نپرداخته ناراحت است.

لطیفی امتحان هایش را در پشت خاکریزهای فرهنگ پس داده و «روز سوم» یادگار دغدغه های او در همین حوزه است، اما با این حال معتقد است نباید مفهوم دفاع مقدس و مقاومت با یکدیگر ممزوج شوند، زیرا در این صورت از هر ۲ مفهوم غفلت می شود.

به مناسبت هفته دفاع مقدس با محمدحسین لطیفی گفتگویی داشته‌ایم که با ما در بخش نخست آن همراه می‌شوید:

*با فاصله گرفتن از دوران دفاع مقدس کم کم مفهوم گسترده‌تری به نام مقاومت در ادبیات رایج کشورمان مورد استفاده قرار گرفت که همین نگاه وارد تولیدات سینمایی هم شد. یعنی عده‌ای گفتند موضوع جنگ ۸ ساله عراق علیه ایران دیگر ظرفیت پرداخت سینمایی ندارد و ما باید دایره معنا را گسترده کرده و ذیل عنوان مقاومت به تولید محتوا بپردازیم.

- مفهوم مقاومت و هر چیزی که ما را به کلیت برساند و باعث شود دامنه مفاهیم گسترده‌تر شود خوب است، اما این وسعت دامنه نباید باعث شود اتفاقات مربوط به دفاع مقدس کمتر مورد توجه قرار گیرد و زیر عناوین کلی‌تر گم شود. من به شخصه معتقد نیستم که مقوله دفاع مقدس را باید وسعت دهیم بلکه می توانیم چیزی در کنار آن داشته باشیم مثلا در کنار آن مفهوم، موضوعی همچون مقاومت را مطرح کنیم.

برای مثال من یک سالی سریالی با عنوان «وفا» ساختم که همه فکر می‌کردند فقط یک سریال عاشقانه است در صورتی که کاملا مفهوم مقاومت را هم می رساند. آن سریال سفارشی بود ولی من نمی‌خواستم آن را مانند دیگر آثار سفارشی بسازم و دائم به این فکر می کردم که مخاطب من چه می شود؟ جا دارد همین جا بگویم یک بار من را به شبکه سحر دعوت کردند و از من پرسیدند شما نمی خواهید برای مقاومت و مردم فلسطین فیلمی بسازید؟ لبخندی زدم و گفتم من قبلا ساخته ام اما شبکه شما پخش نکرده، این در حالی است که شبکه های مختلف «وفا» را پخش کرده اند. این را گفتم زیرا هنوز برایم این سوال مطرح است که آن روز در مدیران شبکه سحر چه شجاعتی نبود یا چه ملاحظاتی بود که ترجیح دادند این سریال از شبکه های ماهواره ای پخش نشود؟

مشکلی که در آن زمان وجود داشت این بود که خیلی ها فکر می کردند اگر قرار است درباره مفهوم مقاومت اثری ساخته شود باید به صورت خیلی خشک به تولید اثر بپردازیم. برای مثال فکر می کردند باید در آثار چند خاخام یهودی و صهیونیستی حضور داشته باشند که در خلال فیلم بگویند فلانی را ترور کنید. تصور آنها از ساخت آثار مقاومت همین بود البته بعدها وضعیت تغییر کرد.

*شما علاقمند هستید در تعریفی که خودتان از مفهوم و پرداخت هنری از مقاومت دارید باز هم اثری بسازید؟ این سوال را از این جهت می‌پرسم که از آثاری چون «روز سوم» و «وفا» آنقدر زمان گذشته است که این پرسش به ذهن متبادر شود که چرا محمدحسین لطیفی فضای فیلمسازی خود را عوض کرده است.

-بله. من هم به عنوان یک انسان دغدغه‌مند علاقمندم درباره اینکه چرا مجموعه تفکری به نام صهیونیست باید بتواند سال های سال در دنیا به همه زور بگوید، کار کنم.

اما برمی‌گردم به پرسش اول شما درباره اینکه مفهوم دفاع مقدس را بسط داده و به مساله مقاومت برسیم. در این باره باید بگویم حرف من این است که این ۲ مفهوم یعنی مقاومت و دفاع مقدس با یکدیگر متفاوت هستند و نباید آنها را با هم قاطی کرد. وقتی این کار را می کنیم تصور می کنیم کار بزرگی کرده ایم اما در اصل از مفهوم دفاع مقدس کم کرده ایم و از بسیاری از مفاهیم مربوط به هشت سال دفاع مقدسی که عرق وطنی و حس ناسیونالیستی و اسلامی دارد، غافل شده‌ایم. به هرحال ما ایرانی های مسلمانی هستیم که در آن جنگ نابرابر در برابر یک فرد دیگری با نام صدام که ادعای مسلمانی داشت، ایستادیم. هر چند ما رابطه خوبی با مردم عراق داشته و داریم، اما بحث من درباره دولت ها و حکومت ها است.

اگر ما بخواهیم مفهوم دفاع مقدس را ذیل عنوان مقاومت تعریف کنیم اتفاق خوبی نمی افتد یعنی در عین حال که یک موضوع فراموش می شود برای آن دیگری هم اتفاق خاصی نمی افتد.

* به هر حال ما امروز با مساله مقاومت در کشورهای منطقه مواجه هستیم که حتی ایران هم در این جریان مبارزه مردم منطقه به آنها یاری می‌رساند. در چنین شرایطی تکلیف سینما چیست؟

- در ساخت چنین آثاری توسط ایرانی هایی که فضای سوریه و یا فلسطین را لمس نکرده اند، مشکلاتی وجود دارد. وقتی می خواهیم فیلمی درباره غزه بسازیم باید به این فکر کنیم که ما تاکنون چند روز در غزه زندگی کرده ایم که بتوانیم از عهده این کار بربیاییم؟ گاهی اوقات این اتفاق پیش می آید که یک مجموعه ای به ما امکانات می دهد تا چند روزی به غزه سفر و در آنجا زندگی کنیم و هنگام بازگشت فیلمنامه ای بنویسیم، اما آیا به راستی آن فیلمنامه درست و جامع است؟ قطعا اینطور نیست. به نظر من اگر ما بودجه ای در اختیار داریم بهتر است آن را به یک فیلمساز فلسطینی بدهیم تا فیلمی درباره غزه بسازد. ما در بخش نظامی به آنها کمک می کنیم چه ایرادی دارد در این بخش هم آنها را یاری دهیم؟ بنابراین اگر به من بگویند لطیفی تو در این باره فیلمی بساز، من می گویم نمی توانم و برای این کار باید ابتدا در آنجا زندگی کنم. اگر نتوانم ۶ ماه در سوریه و یا غزه زندگی کنم، پس نمی توانم فیلم درستی هم درباره آنها بسازم.

*ممکن است بحث مالی هم دخیل باشد.

-بله. موضوع دیگری که وجود دارد این است که در حال حاضر پول در ساخت چنین آثاری است. متاسفانه می‌بینیم در شرایطی که کسی روی سینمای دفاع مقدس مانوری نمی دهد افرادی که سابقه فیلمسازی مشخصی هم ندارند ساخت آثاری در کشورهای منطقه را می پذیرند. چنین کارگردانی حدود ۱۰ روز در سوریه به فیلمبرداری می پردازد و بقیه را در بیابان های کشورمان بازسازی می کند.

راه‌حل من برای چنین شرایطی این است که یک کارگردان ایرانی در کنار یک کارگردان فلسطینی یا سوریه ای به کار بپردازد و فکر می‌کنم نتیجه بهتری در پی خواهد داشت.

باز هم می‌گویم ما سال ها است با کمبود آثار دفاع مقدسی که بتوان به آنها استناد کرد مواجه هستیم، زیرا بچه های ما شخصیت های جنگ را آنچنان که باید نمی شناسند. پس در این شرایط هنوز هم سینمای ما به مفهوم دفاع مقدس دین دارد و این جوان هایی که در سینمای امروز به میدان می آیند خوب است از جنگ ۸ ساله عراق علیه ایران غافل نشوند.

به نظر من این فیلمسازان جوان، کار حرفه ای را بلدند و به عنوان یک کارگردان اعتراف می کنم از ۱۰ نفر فیلمساز جوانی که به سینمای ایران وارد شده اند سه نفر از آنها قابل اعتنا هستند. آنها می توانند شانه به شانه ما کار کنند و موفق باشند. بنابراین ما باید در کنار جوانان کار کنیم و مسئولان هم باید کار هدایت آنها را انجام دهند.

به عنوان یک کارگردان اعتراف می کنم از ۱۰ نفر فیلمساز جوانی که به سینمای ایران وارد شده اند، ۳ نفر از آنها قابل اعتنا هستند. آنها می توانند شانه به شانه ما کار کنند و موفق باشند. بنابراین ما باید در کنار جوانان کار کنیم و مسئولان هم باید کار هدایت آنها را انجام دهند*عده ای می گویند سوژه های دفاع مقدسی تمام شده است پس بهتر است آن را در مفهوم کلی‌تر به نام مقاومت بسط دهیم. با این موضوع موافق هستید؟

- من قول می دهم اگر ما از امروز شروع کنیم و سالی ۱۰ فیلم دفاع مقدسی هدفمند بسازیم تا ۸۰ سال آینده هم موضوع برای کار کردن خواهیم داشت. به هر حال قصه های عاطفی و انسانی زیادی در این جنگ وجود داشته است و دارد، اما موضوع اینجا است که وقتی به یک کارگردان جوان ۳۰ ساله می گوییم آیا حاضر به ساخت فیلم دفاع مقدسی هستی، ابتدا در ذهنش سکانس های مربوط به انفجار و توپ و تانک در ذهنش متصور می شود، این در حالی است که اگر در فیلمش قصه ای در کرمان امروز را روایت کند و آن را در بستر جنگ رقم بزند، خیلی بهتر است و می تواند جای کار بیشتری داشته باشد.

اگر ما موضوعات را به‌روز کنیم در این صورت قصه های انسانی به میان می آید و همه با آن ارتباط برقرار می کنند. برای مثال ما در «روز سوم» اشاره مستقیمی به نوع جنگ نکردیم بلکه روایتگر قصه آدم ها و غیرت ها بودیم. ما فقط ۲ سکانس جدی جنگ داشتیم و باقی آن روایت آدم ها بود. پس ما باید در آثار به بحث انسانی بپردازیم. باید در نظر بگیریم که در آن زمان سالی ۱۰۰ اتفاق عجیب و غریب در این مرز عجیب و غریب ایران و عراق افتاده، پس این بیهوده گویی است که بگوییم سوژه ای برای ساخت وجود ندارد. به نظرم عینک ما کدر شده است به همین دلیل اینطور می بینیم. ممزوج کردن اتفاقات اجتماعی با وقایع جنگ راه خوبی برای فیلمسازی درباره جنگ است.

* این نگاهی که شما به سینمای جنگ دارید از سوی برخی مورد انتقاد قرار می‌گیرد و حتی آن را «ضد جنگ» می‌دانند. با چنین دیدگاهی افرادی مثل محمدعلی باشه‌آهنگر مورد نقد قرار می‌گیرد و دایره افراد بسته می‌شود.

- به طور قطع می گویم کسی که چنین حرفی را می زند باشه آهنگر را نمی شناسد و نمی داند که او چه کسی است. باشه آهنگر با تمام درد خود فیلم می سازد. او در آثارش می گوید جنگ بد است ولی دفاع خوب است. همه ما این موضوع را قبول داریم که جنگ خانمان سوز است ولی وقتی در زمان جنگ دزفول مورد هجوم قرار گرفت چه باید می کردیم؟ در آن زمان باید می ایستادیم و این ایستادگی به معنای دفاع بود. من می خواهم بدانم کجای فیلم باشه آهنگر این نکته بیان شد که ما باید اجازه می دادیم دشمن به داخل کشور بیاید؟ من فکر می کنم اگر قرار است در سال ۲ فیلم دفاع مقدسی ساخته شود که یکی از آنها مفهوم ضدجنگی دارد و دیگری مفهوم دفاع و هر دوی آنها باید اکران شود. در این تقابل‌ها، اتفاقات خوبی می افتد در غیر این صورت همه فکر می کنند که همه چیز سانسور شده و هر کسی که قرار است فیلم بسازد باید اثری درباره متن جنگ تولید کند. این در حالی است که همه حتی سیاستمداران می دانند که جنگ بد است.

اگر ما می گوییم جنگ نعمت است به این معنا نیست که خود اتفاقِ جنگ نعمت است بلکه آثار و نتایجی چون ایجاد اتحاد و همدلی و رشد علم و تکنولوژی و دستاوردهایی چون اینها برای ما نعمت است. در اصل ما از اتفاقات جنگ استفاده کردیم و نعمتی به دست آوردیم. جنگ نعمت نیست اما برای کشوری که انسجام نداشت، انسجام ایجاد کرد. بنابراین انسجام که زاده جنگ بود، نعمت است.

*درباره همکاری با فیلمسازان کشورهای جنگ زده گفتید. فکر نمی کنید که سینمای ایران ظرفیت تحمل این موضوع را ندارد و آیا در این صورت جنگی بین سینماگران ما رخ می دهد و می گویند که اگر پول هست چرا به خودمان نمی‌دهید.

- بین آنها جنگ شود، چه اهمیتی دارد؟ مدیر فرهنگی باید بگوید که تشخیص من این است و می توانم ۱۰ نمونه فیلم را به عنوان سند در اختیار شما قرار دهم و بگویم که شما نتوانستید از عهده آن بر بیایید. برای مثال جالب است بگویم هنگامی که یکی از فیلم های سینمای ما در بیروت اکران شد من هم حضور داشتم و با مردم فیلم را دیدم. مردم بیروت هنگام تماشای آن فیلم می خندیدند و می گفتند این فیلم روایتگر نحوه زندگی ما نیست. این در حالی است  که آن اثر در ایران مورد مدح و ثنا واقع شده بود. پس اگر قرار است کسی درباره مقاومت فیلم بسازد باید اقتضائات آن کشورها را بداند و اثرش را به گونه‌ای بسازد که در جهان اسلام مورد پسند قرار گیرد. این را هم باید بگویم که برخی در این حوزه به دنبال پول هستند به همین دلیل ساخت آثاری این چنینی را قبول می کنند.

یک نسخه دیگر هم که بدان اعتقاد دارم این است که بعضی وقت ها می شود درباره مقاومت فیلم ساخت اما به شرط اینکه به موضوع زیاد نزدیک نشویم. برای مثال ما هنگام ساخت «وفا» به موضوع مقاومت زیاد نزدیک نشدیم. من معتقدم اگر می خواهیم مفهوم مقاومت را به تصویر بکشیم باید آن را لمس و با آن زندگی کرده باشیم در غیر این صورت خروجی اثرمان قابل قبول نخواهد شد.

*به نظر شما اگر وقت بیشتری در اختیار یک فیلمساز ایرانی قرار دهیم که بتواند در مناطق جنگ زده زندگی کند، آیا باز هم نمی تواند فیلمی درباره مقاومت بسازد؟

- باید دید که این موضوع چقدر برای یک سینماگر دغدغه است. برای مثال در مورد من اگر در ایران شرایط و بودجه ساخت یک اثر دفاع مقدسی فراهم شود ترجیح می دهم در داخل ایران فیلمی درباره دفاع مقدس بسازم. اگر سه برابر دستمزدم هم به من بدهند در شرایط فعلی انتخابم این است که داخل کشورم فیلم بسازم زیرا من در داخل کشور هنوز همه حرف‌هایم را نزده‌ام. برای مثال من می توانم در داخل کشور اثری جهانی بسازم که آن کارگردان فلسطینی و سوریه ای که در ساخت آثار مقاومتی تبحر دارد، هم با تماشای آن الگو بگیرد. در این جا بحث الگوگیری مطرح است پس ربطی ندارد که یک موضوع جنگی در حلب روایت شود یا در خرمشهر. اگر دغدغه ما بحث الگودهی است، می‌توانیم در آثار خودمان و با موضوعات خودمان این کار را انجام دهیم. البته من درباره ساخت مستند صحبت نمی کنم، زیرا همه می توانند مستند بسازند. برای مثال با ۲ ماه زندگی کردن در سوریه و یا عراق می توانیم مستندی بسازیم، اما در سینمای داستانی یا آثار تلویزیونی به این شکل نیست و باید آدم ها و فرهنگ یک کشور را شناخت. برای مثال وقتی من به اردوگاه صبرا و شتیلا رفتم متوجه شدم که آب و برق قطع شده است و خانه ها به گونه ای خراب هستند که مأمن‌گاه گربه ها شده اند. در این شرایط زنی را دیدم که در آن خرابه و در آن خاک یک آهنگی در خانه اش پخش می شد، و او همزمان آن آهنگ را همخوانی می کرد. می توانم بگویم اگر این موضوع در سینمای ما به تصویر کشیده شود ایرانی ها آن را باور نمی کنند زیرا ما معتقدیم که در چنین شرایطی باید حال آن شخص بد باشد در صورتی که باید بپذیریم فرهنگ های ما با هم متفاوت هستند. ما باید این فرهنگ را چه در شرایط جنگ چه در شرایط صلح بشناسیم. طبیعتا نگاه فردی که در بیروت زندگی می کند با نگاه فردی که ساکن سوئد است، به زندگی متفاوت است. شناخت این نگاه ها فیلم ما را می‌سازد.

در سینمای جهان به ویژه هالیوود وقتی جنگی رخ می دهد بلافاصله تبدیل به یک اثر سینمایی می شود. ما چطور می توانیم به الگویی برسیم که روایت خودمان را با ابزار سینما از مهمترین جنگ های منطقه در سطح جهان داشته باشیم؟

- متاسفانه ما هنوز به این نتیجه نرسیده ایم که در بخش فرهنگی می توانیم پیشرو باشیم. مسئولان ما به این باور رسیده اند که ما نمی توانیم! ما فقط می توانیم خوب شعار دهیم. در شرایطی که هیتلر با یک فیلم فرانسه و لهستان را فتح کرد، ما هنوز به این باور نرسیده ایم. به هر حال غربی ها به این نتیجه رسیده اند که می توانند با یک فیلم به اهداف خود برسند. آنها راه و روش این موضوع را بلدند و طبق آن عمل می کنند. برای مثال در جنگ هایی که مقصر آن هستند نحوه کشته شدن نیروهای خود را به گونه ای به تصویر می کشند که مخاطب فکر می کند چه بزرگمردانی کشته شده اند.

دل من از این غصه‌ها پر است. بزرگترین فاجعه جنگی یعنی شلیک به ایرباس و کشته شدن چند صد سرنشین بی‌گناه آن متعلق به کشور ما است، اما چه کسی تاکنون این موضوع را به تصویر کشیده است؟دل من از این غصه‌ها پر است. بزرگترین فاجعه جنگی یعنی شلیک به ایرباس و کشته شدن چند صد سرنشین بی‌گناه آن متعلق به کشور ما است، اما چه کسی تاکنون این موضوع را به تصویر کشیده است؟ هنوز ساده ترین کار را هم در این زمینه در سینمایمان انجام نداده ایم. چرا این مظلومیت را به تصویر نکشیده ایم؟ در حالی که ده ها بار مدیران، گروه های فیلمساز را به بندرعباس برده و برای تماشای محل وقوع حادثه  آنها را سوار کشتی کرده اند.

به یاد دارم در یکی از سفرهای این چنینی تمام فیلمسازان با هم عهد بستند که فیلمی در رابطه با این موضوع بسازند، اما هیچ نتیجه‌ای در بر نداشت. تمام این کارها فقط برای شعار دادن بود، زیرا با دادن این شعارها بودجه‌ای برای برخی فراهم می‌شود در حالی که آن بودجه صرف ساخت آثاری با محوریت انفجار ایرباس نمی شود. بنابراین مدیریت فرهنگی خودش باید چنین موضوعاتی را پیش ببرد و تا پایان هم بر آن نظارت و مدیریت کند. برای مثال اگر به من بگویند که در این رابطه فیلمی بساز ابتدا می گویم باید تحقیقاتی انجام دهم و به تحقیقات دیگران کاری ندارم، همین کار خودش سه ماه زمان می برد. در چنین شرایطی مدیران باید به گونه ای عمل کنند که یک گروه خوب و حرفه ای در اختیار من قرار دهند به طوری که بتوانم با افراد و بازماندگان حادثه به گفتگو بپردازم. یک سال تمام باید برای آن فیلمنامه وقت گذاشت، فیلمنامه ای که در نهایت همه را تکان دهد. ممکن است این فیلمنامه هزینه ای بالغ بر ۴۰۰ میلیون تومان داشته باشد. سوال من این است که آیا این پول آنقدر زیاد است که کاری در این حوزه نمی کنیم؟ پس وقتی فیلمنامه کامل شد باید تیمی متشکل از چند کارگردان دیگر در اختیار من گذاشته شود تا به من مشاوره دهند اما در نهایت باید تنها یک کارگردان سر صحنه باشد. اگر ما ساخت چنین فیلمی را از همین الان آغاز کنیم ۲ سال دیگر نتیجه می دهد اما مشکل اینجا است که در کشور ما برای ۵ ماه آینده برنامه ریزی می کنند اگر هم می بینیم که انجام یک پروژه سینمایی ۱۰ سال به طول انجامیده است، مطمئن باشید که از سر برنامه‌ریزی نبوده بلکه اتفاقاتی در این میان افتاده که باعث شده است آن پروژه ۱۰ سال طول بکشد. این را هم باید بگویم که متاسفانه سینمای ما به گونه ای شده که هر کسی صادق‌تر است در عقب میدان قرار می گیرد.

ادامه دارد...

کد خبر 3771104

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • رضا سبحانی ۱۳:۵۶ - ۱۳۹۵/۰۷/۱۷
      0 0
      دبیر فرهنگی مهر بی سواده