به گزارش خبرنگار مهر، چاپ جدید رمان «مردگان باغ سبز» نوشته محمدرضا بایرامی به تازگی توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. این رمان پیش از این توسط انتشارات سوره مهر تا ۵ نوبت چاپ شده بود و چاپ ششمش توسط افق وارد بازار نشر شده است.
اولین چاپ این کتاب در سال ۸۹ وارد بازار شد. «مردگان باغ سبز» به عنوان صدوبیستمین «رمان» نشر افق چاپ شده است.
«مردگان باغ سبز» در بستری تاریخی، مبارزه بین قشون شاه و حزب توده را سر مساله آذربایجان و انتخابات پانزدهمین دوره مجلس روایت می کند. ترجمه روسی این رمان، برنده جایزه اوراسیا شده است. همچنین یکی از ۱۰ اثر برگزیده بیست و هفتمین نمایشگاه بین المللی کتاب مسکو بوده است.
قرار است ترجمه آذری این رمان نیز چاپ شود.
بایرامی پیش از شروع متن رمان نوشته است: این داستان همان قدر به واقعیت نزدیک است که پلنگ سر کوه به ماه. بنابراین، همه حوادث، اماکن، اسامی و شخصیت های آن خیالی اند، هرچند واقعی به نظر برسند و یا تاریخ هم از آن ها به همین شکل نام برده و یاد کرده باشد.
در قسمتی از این رمان می خوانیم:
مثل از اسب افتادن نبود یا مثل افتادنی نبود که ممکن است برای کسی پیش بیاید که تیر می خورد به جاییش، مثلا راست سینه اش و او همان طور که سرخ شده یعنی همان طور که داغش کرده اند و یا همان طور که می سوزد، سینه خیز خودش را می کشد به طرفِ... نه این طوری نبود. یک جور افتادن بود که درش با اینکه پایین می رفتی اما انگار بالا می رفتی و پرواز می کردی، پروازی که درش گذشتن باد را هم از کنار بدنت احساس می کردی، که نوازشگر بود و هیجان داشت و از این جور چیزها.
گاهی وقت ها صاحبخانه ای صدای پامان را می شنید _ بی آنکه دیده باشدمان _ و داد می زد: «آن بالا چی کار می کنی سگ پدر؟!» و من به طور طبیعی آرشام را نگاه می کردم، چرا که فقط او پدر داشت و می شد درباره اش قضاوت کرد، خوب یا بد!
گاهی هم یکی نامردی می کرد و یواشکی می آمد و مچ مان را می گرفت یا چوبی، سنگی حواله مان می کرد، از لب بام. که سخت بود فرار کردن از جلوش یا زیرش. اما هیچ کدام از این ها باعث نمی شد که از خیر امتحان کردن بام های بلند و بلندتر بگذریم. مثل دزدها راه می افتادیم و در روز روشن بام ها را شناسایی می کردیم برای وقتش و بی آنکه بی کسی بگوییم. و گمانم همین راز بود که من و امیر را به هم نزدیک کرد، یعنی نزدیک تر کرد، به خصوص بعد از آنکه مچ پای من در رفت و وانمود کردیم که در صحرا این طوری شده تا میران کتکم نزند...
این کتاب با ۳۷۶ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۲۰۰ هزار ریال منتشر شده است.
نظر شما