خبرگزاری مهر – گروه استانها - ساره نوری: پیرمرد با قدی خمیده در حالی که سر تا پا مشکی پوشیده در حال آب دادن به کسانی است که شاید مسیری دور را پیموده تا خود را به حسینیه اعظم بَرغان برسانند حسینیهای که محلیها به آن «تکیه بالا محله» میگویند و یکی از تکیههای مشهور ایران لقب گرفته است.
پیرمرد کیسهای پر از لیوانهای یک بار مصرف دور کمر خود بسته در دستش تُنگ آبی بزرگ است به آرامی در حسینه قدم میزند و با محبت به میهمانان آب تعارف میکند.
حاج آقا رمضانعلی واحدی سقای حسینیه اعظم روستای بَرغان، ۸۰ سال سن دارد و بیش از ۵۰ سال میشود که سقای این حسینیه است.
تعریف از حال و هوای حسینیه با اشکهای پیرمرد همراه میشود همانطور که اشک میریزد از حاجت روا شدن بسیاری از مردم میگوید حاج آقا رمضانعلی خاطرات خوبی از حسینیه اعظم بَرغان دارد خاطراتی که با حضور زائران حسینی پیوندی دیرینه دارد.
اعزام سقای حسینیه اعظم بَرغان به کربلا
حاج رمضانعلی در ادامه به روزی اشاره میکند که در حسینیه برای اعزام چند نفر به کربلا قرعه کشی شده در حالی که بغض راه گلویش را بسته است میگوید دخترم یکی از خاطرات خوب من مربوط به اعزامم به کربلاست آن روز که نامم میان اسامی اعزامی به کربلا بود را فراموش نمیکنم.
وی در حالی که با ما صحبت میکند به کار سقایی هم ادامه میدهد هر کسی که از آن نزدیکی عبور میکند با چهره پر مهر و محبت حاج آقا رمضانعلی مواجه میشود و لحظهای برای خوردن یک لیوان آب میایستد.
پیرمرد سقا میگوید: از کار سقایی راضی ام از خدا خواسته ام که سقا باشم.
در همین حین جمعیت زیادی در حال ورود به حسینیه هستند از ما میخواهد که به استقبال زائران تازه وارد برود خداحافظی میکند و به میان جمع میرود.
صدای شمشیرها در حسینیه اعظم بَرغان می پیچد
امروز دهم محرم سال یکهزار و چهارصد و سی هشت هجری قمری است اینجا روستای بَرغان واقع در شهرستان ساوجبلاغ است، حسینیه اعظم بَرغان سه طبقه دارد دو طبقه بالا مختص بانوان است و طبقه پایین که تعزیه در آنجا برگزار میشود مختص آقایان، بانوان از پشت دیوارههای مشبک چوبی تعزیه را میبینند، اولیا و اشقیا خوانان در حال آماده شدن برای اجرای تعزیه هستند بی تابی در چهره حضار نمایان است صدای بهم خوردن شمشیرها شنیده میشود همزمان با صدای طبل تعزیه آغاز میشود.
شمشیر بالای سر طفلان مسلم بالا میرود، لحظهای به تصویر کشیدن شهادت این دو طفل همراه با نالههای عزاداران حسینی شوری دیگر به حسینیه برغان میدهد لحظهای که اشقیای سرخ پوش طفلان مسلم را کشان کشان به کنار آب میبرد تا قربانی کنند صدای زجههای مردم به آسمان میرود.
وقتی شمر شمشیر به دست در میان میدان نعره میکشد آه از نهانها بلند میشود زن و مرد پیر و جوان اشک میریزند گویی صحنه عاشورا پیش چشمانشان زنده شده است اشقیا و اولیا به نوبت اجرا میکنند اشقیا خوان نقش شمر پایین صحنه نشسته است و اولیا خوانان در حال اجرای نقش، در این فرصت با وی گپ و گفتی کوتاه میکنیم.
اجرای تعزیه در نیویورک
حاج حسن برکتی ۴۹ سال سن دارد و ۳۰ سال است که تعزیه اجرا میکند اشقیا خوان است روی صحنه که میرود با شقاوت هر چه تمام تر جملات را به زبان میراند در این حین توهین هم میشنود ولی معتقد است باید نقش شمر با شقاوت اجرا شود زیرا در هنر تعزیه اگر نقش منفی قوی نباید نقش مثبت دیده نمیشود.
از لحظاتی میگوید که به قتلگاه میرود به گفته خودش زبانش به تندی باز میشود ولی تک تک سلولهای وجودش یا حسین میگویند دوست دارد عزاداری کند ولی اشقیا خوانی به وی اجازه نمیدهد در حین اجرای تعزیه عزاداری کند.
برکتی که نقش شمر تعزیه حسینیه اعظم روستای بَرغان را اجرا میکند به اجرای تعزیه در کشورهای آمریکا، انگلیس، ایتالیا و فرانسه اشاره میکند و میگوید: بعد از حادثه یازده سپتامبر که ورود مسلمانان به آمریکا با مشکل مواجه بود در جشنوارهای که توسط شهرداری نیویورک اجرا شد شرکت کرده و در آنجا تعزیه اجرا کردیم.
وی به اجرای ۲۰ روزه تعزیه در فرانسه اشاره میکند و میگوید: بنا بود در فرانسه اجرای ۲۰ روزه داشته باشیم ولی این اجرا به ۵۰ روز رسید در این سفر که مرحوم عباس کیارستمی نیز حضور داشت ما به گمانمان کیارستمی را میشناختیم این در حالی بود که وی را در سفر به فرانسه شناختیم چرا که میدیدیم خارجیها چگونه به هنر ایران علاقه نشان میدهند و هنرمند ایرانی را میشناسند.
وقتی نام حسین (ع) در روزنامههای فرانسوی نوشته میشود
شمر تعزیه حسینیه اعظم بَرغان به حضور بانوی فرانسوی اشاره میکند که هر روز به دیدن تعزیه می آمده است، میگوید از مترجم پرسیدیم این بانو هر روز به دیدن تعزیه میآید و گریه میکند پس از پرس و جو متوجه شدیم که این بانوی فرانسوی تاریخ اسلام را مطالعه کرده است.
این بانوی فرانسوی به ما گفت؛ حسین (ع) پسر دختر پیغمبر اسلام است این قوم چرا با پسر پیغمبر چنین کرده اند طفل شش ماهه و زنان و کودکان بیگناه بوده اند برکتی میگوید: این بانوی فرانسوی به ما گفت؛ حسین (ع) پسر دختر پیغمبر اسلام است این قوم چرا با پسر پیغمبر چنین کرده اند طفل شش ماهه و زنان و کودکان بیگناه بوده اند.
وی در ادامه میگوید: فردای روزی که آن بانوی فرانسوی از تعزیه دیدن کرد روزنامه «لموند» فرانسه یک صفحه را به تعزیه اختصاص داد و در تیتری بزرگ نوشت «حسین کیست» همین برای ما کافی بود که نام حسین (ع) در قلب اروپا طنین انداز شود.
شمر تعزیه حسینیه اعظم بَرغان به فرهنگ سازی واقعه عاشورا در جامعه تاکید میکند و میگوید: از بچههای کوچک روستای بَرغان اگر بپرسید مسلم کیست برای شما توضیح میدهند که مسلم سفیر امام حسین (ع) بود به کوفه آمد و هانی با وی بیعت کرد اما کوفیان از وی حمایت نکردند هانی ابن عروه جانش را برای مهمانش داد.
شلیک گلوله به سوی شمر
به گفته برکتی تعزیه یک هنر سمعی و بصری است و عشق به امام حسین (ع) باعث میشود مردم بیش از چهار ساعت بنشینند و تعزیه ببینند بی آنکه خسته شوند.
شمر تعزیه حسینیه اعظم بَرغان از توهینهای مردم به شمر میگوید از ۱۸ سال پیش حکایتی تعریف میکند روزی که در شهرکرد به دلیل ازدحام جمعیت مجبور میشوند تعزیه را در فضای باز اجرا کنند روزی که یکی از خوانین شهرکردی با اسب و لباس محلی و تفنگی دو لول بر دوش برای اجرای تعزیه میآید و پس از دیدن شقاوت شمر بی اختیار تفنگ را به سمت شمر نشانه میگیرد و گلولهای شلیک میکند.
برکتی میگوید: در حال اجرای واقعه شهادت دوطفلان مسلم بودم سر اولین طفل را که بریدم ناگهان صدای شلیک گلوله شنیدم گلولهای که اگر مردم زیر دست خان شهرکردی نمیزند در سینه ام جای میگرفت وی میگوید بعد از اجرا آن خان به دیدنمان آمد ما را در آغوش کشید و گفت آنقدر نقش شمر را خوب اجرا کردی که برای لحظهای از خود بی خود شدم و دست به اسلحه بردم.
وی سخنان خود را با ذکر خاطرهای از المپیک تعزیه ایران به پایان میرساند چون تا دقایقی دیگر نوبتش میشود و باید روی صحنه برود میگوید: در المپیک تعزیه ایران شرکت کرده بودیم زمانی که شمر بر لبهای امام حسین (ع) چوب میزد مردی قوی هیکل به من حمله کرد ماموران نیروی انتظامی وی را کنترل کردند.
اجرای مراسم سیاه کوبی در روستای بَرغان
نوبتش میشود و به روی صحنه باز میگردد لباسهای قرمز رنگی به تن دارد و کلاهی آهنی بر سر، شمشیر را در هوا میچرخاند و دیالوگهای شمر را به صدای رعدآسا در هوا جاری میکند صدای زنان از پشت دیوارههای مشبک چوبی به گوش میرسد اشک میریزند و به آرامی چادر سیاه خود را روی سر می کشند.
بیرون از فضای حسینیه یکی از اعضای هیئت امنای حسینیه اعظم بَرغان در میان جمعی که مشخص است دانشجو هستند ایستاده و توضیحاتی ارائه میکند، به جمعشان محلق میشویم، از رسومی میگوید که در ماه محرم در این روستا اجرا میشود مراسمهای مختلفی از قبیل چادر زنی، فرش کوبی و سیاه کوبی، میگوید: در گذشته، چادری به مساحت یک هزار متر مربع روی دیوار حسینه اعظم پهن میشد که عزاداران به دور از برف و باران به عزاداری بپردازند ولی با قرار گرفتن چتر بالای حسینیه دیگر مراسم چادر زنی برگزار نمیشود.
به گفته محمدرضا رحیمی مراسم فرش کوبی یکی از اقدامات مردم برای استقبال از ماه محرم است به طوری که در سالهای گذشته مردم از یک ماه قبل از شروع محرم در مراسم فرش کوبی شرکت میکردند ولی این مراسم دیگر اجرا نمیشود.
وی میگوید: در حال حاضر مراسم سیاه کوبان در روستا اجرا میشود در این مراسم خانوادهها پارچههای سیاهی را تهیه میکنند و بر در و دیوار روستا میزنند، در گذشته نوشتههای روی پارچهها را با ابریشم میبافتند و وقتی پارچهها بر در و دیوار روستا نصب میشد خبر از فرا رسیدن ماه محرم میداد.
به گفته وی به لحاظ پایداری چادر زنی در حال فراموشی است و سیاه کوبی کاملاً زنده است و هر ساله مردم با شور حسینی این مراسم را برگزار میکنند.
به گزارش خبرنگار مهر، حسینیه اعظم بَرغان واقع در شهرستان ساوجبلاغ به تکیه محله بالا مشهور است در ضلع شمالی میدان (مزار قدیمی) برغان قرار گرفته که دارای سه طبقه است، طبقه همکف یا اول، دارای ۱۰ حجره و مخصوص عزاداران آقا است. شاه نشین (ضلع شمالی بنا نقطه مقابل در) فضای ورودی مردانه و زنانه، اتاق تعزیه خوانها، رخت کن، انبار، راه پلهها، تخت تعزیه خوانها و کف بنا نیز از دیگر فضاهای موجود در این بنای تاریخی است، طبقه اول ویژه مردان است و همچنین در طبقه دوم و سوم معجرها و راهروهایی وجود دارد که زنان در آن مکانها به مراسم مذهبی میپردازند ساختمان حسینه از تیرچوبی و دیوارها همه از خشت خام و کاهگل هستند و این مکان در سال ۱۳۸۲ با شماره ۱۰۸۲۴ در فهرست آثار ملی به ثبت رسید.
نظر شما