۱ آبان ۱۳۹۵، ۸:۴۱

در سالگرد مرگ دیکتاتور لیبی منتشر شد؛

نوشته اینستاگرامی جابری انصاری برای قذافی، رهبر سر به هوای لیبی

نوشته اینستاگرامی جابری انصاری برای قذافی، رهبر سر به هوای لیبی

معاون عربی و آفریقای وزارت امور خارجه ایران در یادداشتی نوشت: رهبر سر به هوای لیبی با امید مردمانش بر سر کار آمد، اما طغیان کرد و با بدنامی و نفرت از خاکستان زمین رفت.

به گزارش خبرگزاری مهر، حسین جابری‌انصاری معاون عربی و آفریقای وزارت امور خارجه ایران در صفحه اینستاگرام خود در پنجمین سالگرد مرگ قذافی نوشت: «معمر قذافی رهبر سر به هوای لیبی، زاده هفت ژوئن ۱۹۴۲ و کشته شده به تاریخ ۲۰ اکتبر ۲۰۱۱ در شهر سرت لیبی. در اول سپتامبر هزار و نهصد و شصت و نه در یک کودتای نظامی رهبری لیبی را بر عهده گرفت و تا ۲۰۱۱ که جوانان خشمگین او را اسیر و بر خلاف همه اصول انسانی به بدترین شکل کشتند، به مدت ۴۲ سال لیبی را به مزرعه شخصی خود تبدیل و یک تنه بر آن حکم راند. افسر جوانی که متاثر از جنبش ناسیونالیسم عربی به رهبری جمال عبدالناصر، نظام پادشاهی سنوسی در لیبی را سرنگون و با شعار عدالت و آزادی، ملت لیبی را بیش از چهار دهه در بند یک نظام منحصر به فرد گرفتار کرد و آن هنگام که در اثر تحولات تونس و مصر، زمینه‌ای برای تغییر در لیبی فراهم شد؛ نظام قائم به شخصی که بنا نهاده بود یکباره فروپاشید و لیبی به عرصه ترک‌تازی و رویارویی جنگ‌سالاران و حاکمان جدید تبدیل شد.

جابری‌انصاری در ادامه می‌افزاید: قذافی جوان که سودای رهایی لیبی از ارتجاع داخلی و امپریالیسم خارجی را داشت، به مرور و در طول چهار دهه حکومت؛ با طغیان بر خلق و خالق، به دیکتاتوری خودخواه و خودفریفته و سلطان سلاطین آفریقا تبدیل شد که در غالب عکس‌های بزرگ نصب شده‌اش در مناطق مختلف لیبی به بالا نگاه می‌کرد، گویی فرعون یک بار دیگر سر از تاریخ برآورده و در لباس او ندای «انا ربکم الاعلی» (من خدای خدایان شمایم) سر داده بود. چهار سال و چهار ماه از دوران خدمتم در وزارت امور خارجه از اردیبهشت هشتاد و چهار لغایت مرداد هشتاد و هشت بعنوان سفیر ایران در لیبی سپری شد. دورانی همراه با خاطرات و عبرت های آموختنی. من البته دو سال پیش از سرنگونی قذافی لیبی را در پایان ماموریتم ترک کردم، اما مدتی پیش از سقوط وی شبی در عالم رویا، خود را در راهرو ساختمانی در لیبی دراز کشیده بر یک نیمکت دیدم که قذافی هنگام عبور از کنارم می گفت «شوف مسکین هذا» (این بیچاره را ببینید!). در صحنه های بعدی همان رویا، قذافی بر روی بام بنای مزبور در حالی که تیربارهایی در حال تیراندازی بود و شهر آبستن درگیری نظامی؛ مشغول فرماندهی نیروهایش بود. من همواره مسکین بوده و خواهم ماند، مسکین‌تر او بود که با امید مردمانش بر روی کار آمد، اما طغیان کرد و همه آرزوهای آنها از آزادی تا عدالت را بر باد داد و با بدنامی و نفرت از خاکستان زمین رفت.

وی در پایان نوشت: مفقود شدن چهره تابناک اسلام و تشیع امام موسی صدر در هنگام سفر به لیبی تنها یکی از هزاران پرونده دنیایی او و در انتظار حسابرسی است ...

((الیس الله باحکم الحاکمین))

کد خبر 3802117

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha