دینآنلاین نوشت: بخش زیادی از هویت هر ملتی وابسته به جغرافیا و فرهنگ زیستی آن ملت است. این هویت به تاریخ سرزمین و سرشت فرهنگی آن گره میخورد. بنابراین اگر دو عنصر اصلی هویت را «تمایز» و «وحدت» بدانیم روشن است که نمیتوان یک شهروند مسلمان ایرانی را با یک شهروند مسلمان لندنی یا مصری در تمام ابعاد هویتی یکسان دانست. در کشور ایران اسلامی در زمان حاضر با مرزهای لغزنده جهانی با سه هویت روبهرو هستیم که باهم ترکیب یافته و در الگوهای رفتاری نمایان میشود: هویت ایرانی، هویت اسلامی و هویت جهانی. باید دانست که با ورود اسلام به ایران، هویت ایرانی رخت برنبست بلکه دست به نوزایی و بازسازی خود بر اساس آموزههای اسلام بهویژه فرهنگ و معارف اهلبیت (ع) زد. باید گفت هویت ایرانی امتداد دارد و حتی نمیتوان ایران پیش از اسلام را نادیده گرفت.
برخی از متدینان اسلامی بر این باورند که تاریخ ایرانی پیش از اسلام چیزی جز ظلم و ستم و کشتار توسط پادشاهان نبوده است. در پاسخ باید گفت هویت ایرانی در پیش از اسلام نیز دارای موقعیتها و مفاهیم ممتازی است که حتی میتوان از آن برای رشد و پیشرفت سرزمین ایران اسلامی در زمان کنونی بهره گرفت. «تحرک جغرافیایی و فرهنگی اقوام ایرانی در ساحت جهانی» امری است قابلمطالعه و تحلیل که بیانگر تفکر و حرکت جهانی در سرشت ایرانی است. مطالعه کتاب ارزشمند «جهان ایرانی و ایران جهانی» از دکتر محسن ثلاثی دراینباره بسیار راهگشا خواهد بود. همچنین استفاده از مفهوم «ایرانشهر» و مدنیت ایرانی برای طراحی شهر مطلوب در ایران اسلامی دستمایه برخی اهل اندیشه شده است. بنابراین همواره باید ابعاد تمدنی و الگوهای صحیح هویت ایرانی را گزینش کرد وگرنه همگی که به هویت اسلامی خویش افتخار میکنیم در تاریخ این هویت، خلفایی از امویان و عباسیان بودهاند که جز ظلم و انسانکشی از آنها چیزی دیده نشده است!
برای دفاع از هویت اسلامی نیازی نیست به هویت ایرانی تاخت و تلاش کرد همه نمادهای ایرانی زدوده شود. بلکه مانند ایرانیانی که اسلام را در فرهنگ و آیین خود ترکیب کردند باید الگوهای رفتاری و فرهنگی طراحی کرد که در آنهم از هویت ایرانی نماد و نشانی باشد و هم فرهنگ اسلامی را جلوهگری نماید. نوروز در ایران اسلامی یکی از بهترین ترکیبیافتگی دو هویت ایرانی و اسلامی است. تقابلسازی میان هویت ایرانی و هویت اسلامی بههیچروی هنر نیست و تنها نتیجه آن «گسست هویتی» و تضاد رفتاری در جامعه خواهد بود. ملت بیتاریخ ملتی بی دژ و دروازه است که راه را برای هجوم هر قومی با هر نگرشی خواهد گشود!
از سویی دیگر در جامعه کنونی و در رویدادهای گوناگون در کشور میبینیم تجمعات انسانی با یک فراخوان مجازی به شکل گستردهای صورت میپذیرد؛ از مراسم تشییع مرتضی پاشایی و تجمعات دهه هشتادیها و دهه هفتادیها گرفته تا تجمع پاسارگاد در این ایام!
در تحلیل این تجمعات انسانی سخن زیاد گفته شده است اما آنچه مهم بهنظر میرسد چالش «دیدهنشدگی» در بخش زیادی از لایههای مختلف اجتماعی است. بخش زیادی از مردم ما بهویژه جوانان احساس نیاز میکنند تا دیده شوند، تا حرفهایشان را بدون واسطه محافظهکارانه با سخن رسا بگویند، به دیگران بفهمانند که هستند و برای آنکه فهمیده شوند باید دیده بشوند. در پس ذهن بسیاری از شرکتکنندگان این تجمعات، اغراض سیاسی مانند براندازی یا اختلال در نظم عمومی یا مقابله با فرهنگ اسلامی و ... نخوابیده است. آنها میخواهند دیده شوند تا دیگران برخی از تفاوت و تمایز آنها را در نوع تفکر و سبک زندگی دریابند.
با نبود «فضاهای عمومی» در شهر که محلی برای «گفتگوی آزاد» و مواجهه انسانی با یکدیگر بدون دخالت مستقیم حاکمیت – و البته با نظارت حاکمیت- بهشمار میآید و میتواند در «سرمایه اجتماعی» سهیم باشد، بخشی از مردم و جوانان رو به تجمعات انسانی بر اساس رویدادهای متفاوت میآورند و دست به فضاسازی میزنند که گاه تلاش میشود حالت «مناسک» بهخود گیرد؛ یعنی تداوم داشته باشد و نمادهای خود را تولید کند. مناسکی شدن این دست از تجمعات انسانی شاید به شکاف و گسست لایههای مختلف اجتماعی منجر شود.
باید برای این بخش از مردم فضاهایی را طراحی کرد که خود را «نشان دهند» تا نیازی نباشد پای تابوت خوانندهای گرد هم آیند یا در تولد نامعلوم کوروش در پاسارگاد راهپیمایی نمایند! مردم بهانهها را میسازند تا بهایشان دیده شود!
برای دفاع از هویت اسلامی نیازی نیست به هویت ایرانی تاخت و تلاش کرد همه نمادهای ایرانی زدوده شود.
کد خبر 3812324
نظر شما