به گزارش خبرگزاری مهر، چهارمین کارگاه آموزشی گروه علمی فلسفه مجمع عالی حکمت اسلامی شعبه مشهد، با موضوع مسئله قرینهای شر و خداباوری شکاکانه با ارائه دکتر محمد سعیدی مهر، مدیر گروه فلسفه دانشگاه تربیت مدرس، در مجمع عالی حکمت اسلامی شعبه مشهد برگزار شد.
دکتر سعیدیمهر در آغاز این کارگاه آموزشی، به تاریخچۀ بحث اشاره داشت و گفت: «مسئله شر» ـ که خود شامل مجموعهای از مسائل است ـ، موضوعی دیرپا و در سنتهای شرقی و غربی وجود داشته است که ریشۀ آن در مباحث فیلسوفان یونانی است؛ اما مسئله «خداباوری شکاکانه» که سابقهای بیش از چند دهه ندارد، عمدتاً از دهۀ هشتاد میلادی به بعد مورد فحص و بحث جدی واقع شده است.
سعیدی مهر پس از ذکر تاریخچۀ، بحثهایی مقدماتی به ترتیب زیر ارائه نمود:
الف- اقسام مسئله شر عبارت است از:
۱) مسئله نظری و تئوریتکال شر که خود دو شاخۀ اصلی دارد؛
۱-۱) مسئله منطقی شر؛ طبق این دیدگاه باور به وجود خدای قادر مطلق، عالم مطلق و خیر محض با تحقق شرّ در عالم دارای نوعی تعارض و تناقض منطقی است.
۱-۲) مسئله قرینهای شر؛ طبق این دیدگاه تناقض منطقی پذیرفته نیست اما وجود شرور در عالم با وجود خدایی با صفات سهگانه(همهدان، همهتوان و خیرمحض) معقول Rational دانسته نمیشود، مراد از معقولیت، اثبات منطقی و اقامه برهان، آنهم از نوع قیاسی نیست؛ بلکه عبارت است از توانایی دفاع از گزارههای در پی آن هستیم.
۲) مسئله وجودی شر؛ طبق این دیدگاه مباحث نظری و الهیاتی و مواجهه انسان با شرور مورد بررسی واقع نمیشود، بلکه در کنار این مباحث به ماهیت شرور پرداخته میشود.
۳) مسئله عملی شر؛ پیروان این دیدگاه در عمل به دنبال کاهش شرور و نابسامانیها در جوامع انسانی هستند.
ب) در میان اقسام فوق، مسئله قرینهای شر، موضوع بحث حاضر است و سایر مسائل خارج از بحث واقع میشوند؛ در پاسخ به مسئله قرینهای شر دو گونه راهحل مطرح شده است: دفاع و تئودیسه(عدل باوری)، در تئودیسه شخص پاسخدهنده به مسئله شر، مدعی وجود و طرح گزارههای بالفعل صادق است که براساس صدق آنها مسئله شر حل میگردد، اما در دفاع، شخص برای پاسخ به مسئله شر از فعلیت صدق طرحواره و گزارههای خود به امکان صدق منتقل میشود
ج) مفهوم یا اصطلاح خداباروی شکاکانه چندی است در ادبیات مباحث فلسفه دین معاصر وارد شده است. در متون انگلیسی معمولا از Skeptical Theism استفاده میشود؛ ولی عنوان خداباوری لاأدریگرایانه (Agnostical Theism) که از سوی برخی همچون آلستون پیشنهاد شده است، مناسبتر به نظر میرسد.
عنوان «خداباوری شکاکانه» دراینجا لزوماً بار معنایی منفی ندارد؛ بلکه عنوانی است برای رویکردی خداشناسانه و در دفاع از خداباوری در مقابل استدلال الحادی مبتنی بر شر.
خداشناسی شکاکانه عنوانی است برای مجموعهای از دیدگاه ها که در پاسخ به روایتهایی از مسئله شر به جهل و کمبود اطلاعات انسانها متوسل میشوند.
Skeptical theism is a strategy for bringing human cognitive limitations to bear in reply to arguments from evil against the existence of God.
د) رویکردهای فرعی مختلفی در خداباوری شکاکانه وجود دارد که به مهمترین رویکردها اشاره خواهد شد.
ه) تعابیر مختلفی دربارۀ شر وجود دارد:
یکی شر گزاف Pointless/ gratuitous evil
و دیگری شر به ظاهر گزاف inscrutable evil
مسئله قرینهای شر
عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس، پس از بیان مقدمات مذکور، و بیان رویکردهای متعدد در مسأله شر، سخن در بحث محوری خود؛ یعنی مسئله قرینهای شر را آغاز نمود و گفت: ادعای کلی طرفداران مسئله قرینهای شر آن است که وجود شرور بالفعل (یا تعداد فراوان و تنوع شرور بالفعل یا وجود شرور گزاف و بیحکمت) قرینهای علیه وجود خداوند است و از اینرو، باور به وجود این شرور، احتمال صدق باور به وجود خداوند را آنچنان تضعیف میکند که باور اخیر، باور نامعقولی می شود.
مسئله قرینهای شر، تقریرهای متعددی دارد که یکی از بهترین تقریرها از آن ویلیم رو Rowe است.
دیدگاه ویلیم رو در طول زمان دستخوش تغییراتی شده است:
دستکم دو تقریر متفاوت از مسئله قرینهای شر دارد:
۱_ تقریر غیرمبتنی بر حساب احتمالات
۲_ تقریر مبتنی بر حساب احتمالات
مسئله قرینه ای شر به تقریر ویلیم رو
رو، اولین تقریر خود از مسئله قرینهای شر (غیرمبتنی برحساب احتمالات) را در مقالهای باعنوان «مسئله شر و گونههایی از الحاد» The Problem of Evil and Some Varieties of Atheism ارائه داد.
رو در این مقاله به سه سؤال پاسخ میگوید:
۱_ آیا استدلالی له الحاد که بر وجود شرور مبتنی باشد، وجود دارد؟
پاسخ رو به این سؤال مثبت است.
۲_ خداباوران چگونه میتوانند به این استدلال پاسخگو باشند؟
رو در پاسخ به این سئوال میکوشد دفاع ممکن و معقول از خداباوری در برابر استدلال مبتنی بر شر ارائه کند.
۳_ ملحدان باید چه موضعی در برابر معقولیت باور خداشناسانه اتخاذ کنند؟
پاسخ رو: تفکیک سه گونه الحاد:
الحاد دوستانه / الحاد بیتفاوت/ الحاد خصمانه
بنابراین، رو با سه مسئله مواجه است:
مسئله اول: استدلال الحادی «تقریری از مسئله قرینهای شر»
رو به منظور ارایه یک استدلال الحادی به سراغ شروری میرود که با فراوانی بالا در جهان ما یافت میشود. به اعتقاد وی، رنج شدید انسانها یا حیوانها، نمونه خوبی از این شرور است؛ زیرا هر روزه در مقیاسی وسیع در جهان ما رخ میدهد. این شرور فی حد نفسه بد هستند، هر چند ممکن است در برخی موردها بخشی از خیر بزرگتر باشند یا به وقوع خیر بزرگتری بیانجامند.
رو خاطر نشان میسازد اینکه رنج شدید انسانی یاحیوانی به خیر بزرگتری منتهی شود، مستلزم رفع شریت از آن نیست بلکه حداکثر، در چنین حالتی، وقوع شر بزرگتر میتواند وقوع این شر را به لحاظ اخلاقیت وجیه کند. وی در ادامه، استدلال ذیل را ارایه میکند:
مقدمه اول: (مقدمه ناظر به واقع یا مقدمه تجربی)
نمونه هایی از رنج شدید وجود دارد که یک موجود همهتوان، همهدان و خیر محض میتوانست از آن بدون از دست دادن خیری برتر یا تجویز شر مساوی یا بدتر جلوگیری کند.
مقدمه دوم: (مقدمه الهیاتی)
یک موجود همهتوان، همهدان و خیر محض از وقوع هر رنج شدیدی جلوگیری میکند؛ مگر آنکه جلوگیری از آن، سبب از دست دادن خیری برتر یا تجویز شر مساوی یا بدتر شود.
نتیجه
هیچ موجود همهتوان، همهدان و خیرمحض وجود ندارد.
دکتر سعیدی مهر از استدلال رو، صورتبندی دیگری ارائه داد و در این زمینه گفت: به نظر میرسد میتوان استدلال رو در قالب یک قیاس استثنایی صورتبندی کرد. برای اختصار رنج شدیدی را که خدا میتواند از تحقق آن بدون از دست دادن خیر برتر یا تجویز شر مساوی یا بدتر جلوگیری کند «شرگزاف» و موجود همهدان، همهتوان و خیر محض را «خدا» مینامیم.
مقدمه اول: اگرخدا وجود داشته باشد، شر گزاف وجود ندارد.
مقدمه دوم: شر گزاف وجود دارد.
نتیجه: خدا وجود ندارد.
دلیل معقولیت مقدمه دوم
رویکرد رو برای نشان دادن معقولیت مقدمه ناظر به واقع، توسل به نمونههاست.
نمونه موردنظر او برای شر طبیعی: سوختن آهوبچه در آتشسوزی جنگل (نمونه فرضی)
نمونه موردنظر او برای شر اخلاقی: هتک حرمت و شکنجه دختری بیگناه (نمونه واقعی)
(رو متذکر میشود که نمونههایی از نوع شرور بالا، درستی مقدمه دوم را منطقاً اثبات نمیکند، بلکه صرفاً نشان میدهد، که ما مبانی معقولی rational grounds برای پذیرفتن آن داریم)
نتیجه: با فرض معقولیت باور به دو مقدمه استدلال بالا باور ما به نتیجه آن(خدا وجود ندارد) باور معقولی خواهدبود.
مسئله دم: پاسخ خداباوران به استدلال الحادی
به اعتقاد رَو خداباوران به دو شیوه میتوانند در مقابل استدلال الحادی از خداباوری دفاع کنند:
۱-حمله مستقیم به مقدمه دوم
۲- حمله غیرمستقیم
مقصود از حمله مستقیم:
خداباور در تمام مواردی که ادعا میشود با شر گزافی رو بهرو هستیم، نشان دهد که شر مزبور واقعاً شر گزاف نیست بلکه خداوند دلیل معقولی برای تجویز آن دارد (مثلاً استلزام آن نسبت به خیر برتر یا رفع شر مساوی یا بدتر)
به اعتقاد رو حمله مستقیم به دو دلیل ناکارآمد است:
یک) خداباور عملاً نمیتواند آنرا در همه موارد متعدد و پرشمار شرور گزاف بهکار گیرد.
دو) با آموزههای دینی ناسازگار است؛ زیرا براساس آموزههای خداباورانه و سنت دینی خداباوران بسیاری از دلایل خداوند برای تجویز شرور بر ما پنهان است.
اما مقصود از حمله غیرمستقیم بهکار گیری روشی است مشابه با آنچه که جرج ادوارد مور در رد شکاکیت از آن بهره گرفت: در این روش، برای حمله به یک استدلال، نقیض نتیجه استدلال به عنوان مقدمه در نظر گرفته میشود و با ترکیب با مقدمه دیگر استدلال اصلی، به نتیجهای میرسد که در واقع نقیض مقدمه دیگر استدلال است:
استدلال اصلی:
P
Q
۴R
حمله غیرمستقیم:
۱/۲۸R
Q
۴۱/۲۸P
استفاده از این روش در بحث ما استدلال زیر را به دست میدهد:
مقدمه نخست: خدا (موجود همهدان، همهتوان و خیر محض) وجود دارد.
مقدمه دوم: اگر خدا وجود داشته باشد، شر گزاف وجود ندارد.
نتیجه: شر گزاف وجود ندارد.
خداباور میتواند ادعا کند که بر مبانی معقولی به گزاره یک باور دارد و گزاره دوم نیز مورد اتفاق او و شخص ملحد است.
بنابراین، با فرض اعتبار صورت استدلال، خداباور میتواند به نحو معقولی به این گزاره باور داشته باشد که هیچ شر گزافی وجود ندارد.
رو در پایان این بخش میگوید که خود تمایل دارد استدلال نخست را (بهجای استدلال دوم) بپذیرد.
مسأله سوم: موضع ملحد در برابر خداباور
رو بین سهگونه الحاد تفکیک میکند:
۱- الحاد خصمانه: باور به اینکه هیچ خداباوری در باور به خدا توجیه عقلانی ندارد. unfriendly atheism
۲- الحاد بیتفاوت: موضع خاصی در باره معقولیت باور خداباوران اتخاذ نمیکند. Indifferent atheism
۳- الحاد دوستانه: برخی از خداباوران در باور به وجود خداوند واجد توجیه عقلانی هستند. friendly atheism
تذکر: الحاد دوستانه یک موضع پارادوکسیکال نیست؛ چون براساس آموزههای معرفتشناختی، یک باور کاذب میتواند موجه و معقول باشد.
رو خود را طرفدار الحاد دوستانه میداند. از نظر رو یک خداباور میتواند براساس مبانی خاصی، باور به وجود خدا را معقول سازد، ازجمله:
۱- ادله سنتی اثبات وجود خدا
۲- تجربه دینی دیگران و حتی تجربه دینی خود شخص خداباور
۳- تلقی خداباوری به عنوان نظریه که میتواند پدیدههای گوناگونی را تبیین کند….
بنابراین یک ملحد میتواند نه تنها باور خداباوران قرون وسطی بلکه باور برخی خداباوران معاصر را نیز معقول بداند و الحاد دوستانه را اختیار کند.
دکتر سعیدی مهر رویکردهای انتقادی به استدلال رو را به ترتیب زیر مطرح نمود:
نقدها:
نقدهای جزئی
نقدهای اساسی
نمونهای از نقدهای جزئی:
پلنتینگا در مقالهای با عنوان The Probabilistic Argument from Evil، خیر برتر یا بزرگتر از یک شر: خیر g بزرگتر از شر e است اگر و تنها اگر وضعیت مرکب حاصل از g و e یک وضعیت خیر باشد. براساس این تعریف، هیچ شر گزافی نداریم چون میتوان فرض کرد که در جهان بالفعل ما در مجموع خیرات بر شرور غلبه دارند. بنابراین، به ازای هر شر مفروضی خیر برتری وجود دارد؛ یعنی همان جهان بالفعل ما که در مجموع یک وضعیت ترکیبی خیر است که شر مورد بحث بخشی از این وضعیت خیر است.
برای پاسخ به این نقد پیشنهاد شده که تعدیلی در صورتبندی استدلال رو انجام شود: مثلا مقدمه ناظر به واقع را می توان به این صورت بازسازی کرد: نمونههایی از رنج شدید وجود دارند که خدا میتواند بدون آنکه وضعیت جهان (نسبت به وضعیت تحقق این شر) بدترشود از آن جلوگیری کند.
نقدهای اساسی عمدتاً مقدمه تجربی استدلال رو را نشانه میروند و می کوشند به نوعی گذار استدلال از شروری که به ظاهر بیوجهاند به معقولیت باور به شروری که فیالواقع گزاف و بیحکمتاند را نقد کنند. ادعا در اینجا ایناست که به دلیل یا دلایل خاصی ما به خصوصیات معرفتی ما برمیگردد ما به نحو معقولی نمیتوانیم از شرور بهظاهر بیوجه به شرور فیالواقع گزاف پل بزنیم.
خداباوری شکاکانه عنوان عامی است برای راهحلهایی که میکوشند مسأله قرینهای شر را با توسل به خصوصیتهای معرفتی ما انسانها پاسخ گویند.
مدعای خداباوری شکاکانه:
ملاحظات مربوط به شرور نمیتواند جایگاه یک شاهد یا قرینه علیه وجود خدا را داشته باشد. این ملاحظات حتی نمیتواند یک دلیل در بادینظر prima facie علیه خداشناسی باشد
نکته: شکاکیت در اینجا شکاکیت معرفتی است نه شکاکیت ناظر به واقع یا شکاکیت متافیزیکی
شک در این نیست که حقایقی در باب اخلاق یا در باب موجهات (امکان) وجود ندارد بلکه شک در باب توانایی ما در تشخیص این حقایق است.
رویکردهای مختلف در خداباوری شکاکانه
۱٫ رویکرد اصول معرفتی The Epistemic Principles Approach
۲٫ رویکرد محدویتهای شناختی عام The General Cognitive Limitations Approach
۳٫ رویکرد شکاکیت اخلاقی/ موجهاتی موسع (افراطی) The Broad Modal/Moral Skepticism Approach
۴٫ رویکرد شکاکیت اخلاقی/ موجهاتی مضیق (معتدل) The Focused Modal-Moral Skepticism Approach
رویکرد اصول معرفتی
این رویکرد عمدتاً از سوی ویکستر اودر درجه پایینتر آلستون، هاوارد-اسنایدر و نیز پلنتینگا اتخاذ شده است.
نقد ویکسترا بر استدلال قرینهای روبه باور ویکسترا، رو برای نشان دادن معقولیت مقدمه ناظر به واقع یا تجربی استدلال خود باید نشان دهد که مبنای معقولی داریم برای این که از این مطلب که «به نظر میرسد برخی ر نجهای شدید گزاف (فاقد توجیه معقول) هستند»
به این نتیجه برسیم که «این رنجها فاقد توجیه هستند» اما در شرایطی میتوانیم ازبه نظر میرسد که p، معقولیت باور به p را نتیجه بگیریم؟
ویکسترا به دنبال یافتن شرط لازم عامی است برای اینکه بتوان در چنین موقعیتی به P دسترسی معرفتی epistemic access داشت.
وی شرط ذیل را پیشنهاد می کند و به اختصارآنرا CORNEA مینامد: the Condition Of Reasonable Epistemic Access
بر پایه موقعیت ادراک شده s، فرد H تنها در صورتی حق دارد ادعا کند که: «بهنظر میرسد که p» که برای H معقول باشد که باور کند با فرض قوای شناختی وی و کاربردش از این قوا، اگر p صادق نمیبود موقعیت s به صورتی که برای H قابل تشخیص باشد به گونه دیگری میبود.
On the basis of cognized situation s, human H is entitled to claim ‘It appears that p’ only if it is reasonable for H to believe that, given her cognitive faculties and the use she has made of them, if p were not the case, s would likely be different than it is in some way discernible by her.
به باور ویکسترا، چنین نیست که ما در تمام موارد رنجهای شدید دسترسی معرفتی به این گزاره که: «این شر فاقد توجیه معقول است» داشته باشیم؛ زیرا با توجه به محدودیت دانش ما شرط مورد نظر ارضا نمیشود چون اگر در حقیقت توجیه معقولی برای این شر وجود میداشت این امر (در شرایط بالفعل ما) برای ما قابل تشخیص نمیبود؛ توسل به تشبیه والدین
ویلیم رو در مقالهای باعنوان «شر و فرضیه خداباوری» به اعتراض ویکسترا پاسخ میدهد:
وی ابتدا اصل cornea را اینگونه تفسیر میکند: فقط زمانی حق داریم مدعی شویم که به نظر میآید که الف ب نیست که هیچ دلیلی در دست نداشته باشیم که اگر الف ب بود امور عالم به طور کامل همانگونه که در واقع هستند به نظر میآمدند: مثلاً شخص سرماخوردهای که هیچ بوی بدی از شیر استشمام نمیکند حق ندارد بگوید که به نظر میرسد که شیر فاسد نشده است.
انتقاد رو:
آنچه با تطبیق اصل ویکسترا در مورد شرور به ظاهر گزاف نتیجه میشود بیش از این نیست که با فرض وجود خداوند، احتمالاً خیرهایی هستند که پیش از وقوع، خداوند از آنها آگاه است و ما از آنها بی خبریم، اما دلیلی نداریم که این خیرها پس از وقوع نیز برای ما همچنان ناشناخته باقی بمانند.
اشکال: مبنای تفکیک ویلیم رو بین موقعیت قبل از وقوع خیرات و پس از وقوع آنها چندان روشن نیست.
تفکیک بین جهل ما به علم خداوند و جهل ما به معلومات خداوند(پس از تحقق خارجی)
هاوارد-اسنایدر به جای اصل ویکسترا اصل متفاوتی را پیشنهاد میکند:
«ما x را نمیبینیم باور x ای وجود ندارد» را توجیه میکند تنها اگر هیچ دلیل معقولی برای شک کردن در اینکه اگر x ای بود ما به احتمال زیاد آنرا میدیدیم، نداشته باشیم.
»We cannot see an x « justifies believing »there is no x « only if we have no good reason to be in doubt about whether we would very likely see an x, if there were one.
هاوارد-اسنایدر دو دلیل بر اینکه چرا مقدمه تجربی استدلال رو در مورد شرور گزاف، اصل بالا را ارضا نمیکند (یعنی چنین نیست که دلیل معقولی برای شک در اینکه اگر توجیه معقولی برای تجویز شرور به ظاهر گزاف وجود میداشت به احتمال زیاد این توجیه معقول را مییافتیم، نداشته باشیم= دلیل معقول برای شک داریم) ارائه میکند. به عبارت دیگر، دو دلیل معقول برای شک کردن در اینکه اگر خیرات برتری وجود داشتند ما آنها را مییافتیم:
۱٫ استدلال مبتنی بر پیشرفت: تاریخ نشان میدهد که معرفت ما نسبت به حقایق اخلاقی (مانند خیرات ذاتی) به تدریج پیشرفت کرده است و دلیلی نداریم که این روند در آینده متوقف شود.
استدلال مبتنی بر ترکیب: موقعیتهای مشتمل بر خیرات و شرور معمولاً موقعیتهای بسیار پیچیده و کثیرالاضلاعاند به گونهای که اشراف بر ابعاد و مؤلفههای متعدد و درهم تنیدۀ این موقعیتها برای ما ممکن نیست.
شرط معرفتی استنتاج «نمی یابم پس نیست»
مقدمه دوم مبتنی بر استنتاج (noseeum) (نمییابم پس نیست) است ولی این استنتاج در صورتی معقول است که شرط زیر ارضا شود:
اگر شیء مورد نظر وجود داشته باشد به احتمال زیاد آنرا بیابیم.
ولی با ملاحظات متعددی مشخص میشود که این شرط در استدلال رو و در مورد شرور گزاف ارضا نمیشود یعنی چنین نیست که: «اگر در واقع توجیهی برای شرور مدعایی وجود داشته باشد ما به احتمال زیاد آن را خواهیم یافت.
ملاحظات
أ. مقایسه آگاهی محدود بشری با علم مطلق الاهی.
ب. دانش ناقص و رو به پیشرفت بشری
ج. پیچیدگی خیرهایی که توجیه کننده شرها هستند
نقد رویکرد اصول معرفتی
اشکالاتی از سوی مخالفان بر رویکرد اصول معرفتی وارد شده است که میتوان آنها را در دو دسته جای داد:
الف) ادعای اینکه اصول معرفتی مطرح شده نادرستاند
ب) ادعای اینکه این اصول، معتبرند ولی در مورد شرور به ظاهر گزاف، ارضا میشوند.
الف) نادرستی اصول معرفتی به کار گرفته شده
دلیلی که بر نادرستی اصل cornea اقامه شده است:
اصل cornea اصل بستار معرفتی را نقض میکند و چون اصل دوم اصل درستی است اصل نخست نادرست خواهد بود.
Closure principle
If it is reasonable for S to believe p, and S knows that p entails q, then S is committed to the reasonableness of q.
اگر برای شخص S معقول باشد که به p باور داشته باشد و اگر S بداند که p مستلزم q است، آنگاه باور S به p باور معقولی خواهد بود.
تطبیق اصل بستار معرفتی بر باور خدا باوران:
شخص خداباور به این گزاره که «خدای همهدان، همهتوان و خیرمحض وجود دارد» باور دارد و میداند که این گزاره مستلزم آن است که «شر گزاف وجود ندارد». بنا بر اصل بستار معرفتی، شخص خداباور باید باور معقولی داشته باشد که «شر گزاف وجود ندارد». ولی براساس رویکرد اصل معرفتی (و بر پایه cornea شخص خداباور به دلیل آنکه در موضع شک و تردید قرار دارد، نمیتواند چنین باور معقولی داشته باشد.
توضیح روشنتر:
صورت خاص اصل بستار معرفتی در این مورد شر گزاف چنین است:
اگر شخص S به p معرفت داشته باشد و بداند که p مستلزم q است آنگاه شخص S به q معرفت دارد.
پاسخ ویکسترا به اشکال :
با فرض درستی اصل بستار معرفتی مشکلی پیش نمیآید زیرا میتوان گفت که با فرض تمام قراین و شواهد تایید کننده وجود خدا شخص خداباور باور معقولی به وجود خدا دارد و بر پایه اصل بستار معرفتی وی باور معقولی به عدم تحقق شر گزاف خواهد داشت. اصل cornea صرفاً (در واکنش به استدلال الحادی رو که در آن صرفاً توجه به شرور به ظاهر گزاف به عنوان قرینه تضعیف کننده باور به وجود خدا است و سایر قراین مورد توجه نیستند) مدعی میشود که ما در این وضعیت در موضع معرفتی مناسبی برای معرفت یا باور معقول به تحقق شرورگزاف نیستیم.
ب: ارضای اصول معرفتی در بحث شرورگزاف
ادعا این است که حتی با قبول اصل cornea این اصل در مورد باور ما به شرورگزاف ارضا میشود. برای توضیح این ادعا به همان تشبیه والدین توسل میشود ولی با در نظر گرفتن دیگر صفات خداوند ازجمله قدرت و عشق نامحدود الهی نتیجهای که عکس نتیجه قبلی است بهدست میآید: ما به حق انتظار داریم که والدینی که به فرزند خود عشق میورزند و قدرت کافی برای مطلع ساختن او دارند، او را از اهداف و منافع درد و رنجی که میکشد مطلع سازند. به طرز مشابهی انتظار این است که خداوند قادرمطلق که به بندگان خود عشق میورزد آنان را از خیرات پنهان در رنجهای به ظاهر گزافی که میکشند آگاه کند.
بنابراین، در مورد شرور به ظاهر گزاف میتوان گفت که اگر واقعاً گزاف نباشند ما در موقعیت معرفتیای قرار داریم که این امر را تشخیص دهیم.
پاسخ: این اشکال ما را به بحث اختفای الهی مرتبط میسازد. اگر خداباور بتواند دلایل کافی برای اختفای معرفتی الهی اقامه کند احتمال عدم آگاهی ما از خیرات پنهان در شرور کماکان احتمال بالایی خواهد بود و کماکان میتوان به اصولی همچون cornea توسل جست.
۲- رویکرد محدودیتهای معرفتی
ویلیم آلستون فهرستی از محدودیت های معرفتی ما انسانها در مسیر گذار از شرور به ظاهر گزاف به شرور واقعاً گزاف ارائه میکند: این فهرست شامل شش محدودیت ذیل است:
۲-۱- فقدان دادههای ذیربط
۲-۲- پیچیدگی بسیار زیاد (بسیار بیشتر از حیطه فهم ما)
۲-۳- دشواری تعیین این که به لحاظ متافیزیکی، چه چیزی ممکن یا ضروری است (محدودیت ادراکی ما در باب مصادیق موجهات)
۲-۳- جهل ما نسبت به تمام حالات ممکن در یک موقعیت
۲-۵- جهل ما نسبت به تمام حالات ارزشی مرتبط با یک موقعیت
۲-۶- محدودیت ما در قضاوتهای ارزشیای که به طور همه جانبه و جامع لحاظ شده باشند.
با توجه به فهرست بالا میتوان استدلال زیر را ترتیب داد:
۱٫ ما محدودیتهای معرفتی از قبیل آنچه که در فهرست بالا گفته شد رو به رو هستیم
۲٫ اگر مقدمه ۱ درست باشد آنگاه ما در موقعیتی نیستیم که بتنوانیم از شرور به ظاهر گزاف به شر به واقع گزاف گذرکنیم.
نتیجه: ما در موقعیتی نیستیم که بتوانیم از شرور به ظاهر گزاف به شرور به واقع گزاف گذرکنیم.
_ اعتراض بر رویکرد محدودیتهای معرفتی:
انتقادی بر رویکرد آلستون شده است مبنی بر این رویکرد مزبور برای حل مسأله شر به شر دیگری متوسل شده است: محدودیتهای معرفتی ما در مورد اطلاعات مرتبط با شرور به ظاهر گزاف خود شر بزرگی است دستکم از این جهت که باعث میشود افراد بسیاری ایمان خود به خدا را از دست بدهند یا در وجود او شک کنند.
پاسخ: این نقد مستقیماً استدلال آلستون را رد نمیکند بلکه متوسل به شر دیگری میشود که البته به تنهایی برای اینکه مبنای استدلالی الحادی قرار گیرد کافی نیست (مگر آنکه استدلال الحادی جدیدی بر پایه این شر صورتبندی شود)
۳- رویکرد شکاکیت موجهاتی
پیترو ناینونگن از نوعی شکاکیت موجهاتی این رویکرد طرفداری میکند. در واقع، در این رویکرد عناصر ۳و ۴ در فهرست آلستون برجسته می شوند.
رکن اصلی این رویکرد است که شهودهای موجهاتی ما (در حوزههایی غیر از حوزه زندگی متعارف ordinary life قابل اعتماد نیستند. بنابراین استدلالی به صورت زیر شکل میگیرد:
الف) شهودهای موجهاتی ما در حوزه خارج از زندگی متعارف قابل اعتماد نیستند.
ب) استنتاج از شرور به ظاهر گزاف به شرور به واقع گزاف در صورتی موجه و معقول است که شهودهای موجهاتی ما در حوزه خارج از زندگی متعارف قابل اعتماد باشند.
نتیجه: استنتاج از شرور به ظاهر گزاف به شرور به واقع گزاف استنتاجی معقول نیست
اعتماد به شهودات موجهاتی در سایر حوزهها مثل اعتماد به قوه بینایی در زیر آب است.
نکته: این شکاکیت موجهاتی میتواند به حوزه ارزشها نیز تسری پیدا کند و نوعی شکاکیت اخلاقی را نتیجه دهد.
_ برخی انتقادها به شکاکیت موجهاتی:
اول: حدود و ثغور «زندگی متعارف» روشن نیست
پاسخ: تلاش برای شفافتر کردن این مفهوم مثلا از طریق نوعی نظریهپردازی بیولوژیک
دوم: معمولاً در مواردی که یکی از ابزارهای ادراکی ما خطای سیستماتیک دارد با شناسایی آن خطا و علل آن، میتوانیم روشی برای تصحیح آن به کار بریم (مثال ِمشاهده اشیا در زیر آب)
پاسخ: بر عهده مخالفان است که چنین نظریه پردازیهای تصحیحی را پرورش دهند و مادامی که این کار صورت نگرفته ادعای اعتماد ناپذیری شهودهای موجهاتی به قوت خود باقی است.
نظر شما