به گزارش مهر ، خانواده صائب همراه با صدها خانوار تبريزي به دستور شاه عباس اول به اصفهان كوچيد و در يكي از محلات « عباس آباد » - كه بعدها به محله « تبارزه » ( تبريزي ها ) معروف شد- اقامت گزيد . شاردن، عباس آباد را « زيباترين و بزرگترين بخش اصفهان » مي داند و تاكيد مي كند كه « در هيچ بخش شهر اصفهان به اندازه ساكنين اين محل ، مردم متمكن و متشخص وجود ندارد » .
كمپفر Kampfer (سياح و پزشك آلماني) اشاره مي كند كه: عباس آباد ، منطقه مناسبي براي سكونت اروپائيان و خصوصا سفراي خارجي به شمار مي رفت . همت اين بازرگانان معتبر، حمايت شاه عباس اول و حضور بازرگانان، سياحان و سفراي اروپائي بود كه « در آباداني و معماري اصفهان و بناي رنگين و طرح و دلنشين اين شهر، رنگ ريختند » .
بدين ترتيب ، صائب از دوران كودكي و نوجواني در فضايي از رنگ ها ، كاشي كاري ها ، معماري هاي مجلل و باغ هاي دلگشا و در محيطي از روابط نوين اجتماعي پرورش يافت و اين همه به « فكر رنگين » و غناي ذهني وي كمك بسيار كرد . مطالعه عميق شعرهاي نظامي گنجوي ، حافظ ، بابا فغاني و خصوصا طالب آملي و ركناي كاشاني متخلص به « مسيح » ، بر دانش ادبي و غناي شعري صائب افزود.
صائب در جواني به سير و سفر پرداخت و در شهرها و ولايات مختلف ، ضمن ديدار با شاعران و جستجو دراشعارآنان ، گزيده اي ازشعرهاي 800 تن را در مجموعه اي بنام « بياض » تدوين كرد . او - همچنين - در گزيده اي از اشعار خويش ، روشي به كار برده كه نشانه « فكر رنگين » و زيباشناسي شاعرانه اوست . مثلا : اشعاري را كه در وصف اندام معشوق اند به عنوان « مرآت الجمال » ، ابياتي را كه مربوط به شانه و سرمه و آينه اند : « آرايش نگار» نامگذاري كرده است . كليات ديوان صائب بيش از 100 هزار بيت است .
صائب ابتدا در هرات و سپس مدت درازي دركابل اقامت گزيد و مورد عنايت و استقبال ظفرخان - حكمران سلطان هند در كابل - قرار گرفت آنچنان كه پس از چندي ، ظفرخان - كه با تخلص « احسن » به شاعري نيز شهرت داشت - مريد و مقلد سبك يا « طرز صائب » گرديد و چنين سرود :
طرز ياران پيش « احسن » بعد از اين مقبول نيست
تـازه گوئي هـاي او را فيض طـبع صائب است
ارادت و احترام ظفرخان نسبت به صائب و دوستي صميمانه بين آن دو، باعث گرديد تا ظفرخان براي معرفي صائب به پيشگاه « شاه جهان » (پادشاه گورگاني هند) به سوي دربار هند بشتابد ، اما طغيان « ندرمحمد خان ازبك » (حاكم بلخ و بدخشان) و تصميم وي به تسخير كابل ، سبب شد تا به فرمان « شاه جهان »، ظفرخان ابتدا به جنگ حاكم ازبك اقدام كند .
بدين ترتيب ، « صائب گلي نچيد ز شكر لبان هند » و « در حسرت قلمرو آرام » ، در گير و دارجنگ هاي ظفرخان و هواي نامساعد هند ، شش سال را درشهرهاي برهان پور، دكن، اگره و كشميرگذراند و بي آنكه بتواند از بناهاي شگفت انگيز و معماري هاي خيال آفرين هند بهره اي ببرد ، به تدريج از خوشبيني هاي اوليه سفر به هند ( كه در بعضي شعرهاي او نيز نمايان است ) مايوس و از ترك وطن پشيمان شد :
غربت مپسنديد كه افتيد به زندان
بيرون ز وطن پا مگذاريد كه چاه است
صائب در شعرهاي بسيار، ملال و ملامت خود را از سفر به هند ابراز مي كند و اين كشور را « زمين سياه » ، « هند جگرخوار» ، « فرا مشكده » و « كلفت سرا » مي نامد و تاكيد مي كند « دل نمي سوزد دراين كشور عزيزان را بهم » :
چشم طمع ندوخته حرصم به مال هنـد
پايم به گل فرو شده از « برشكال» هند
چون موج مي پرد دلم از بهر « زنده رود»
آبي نمي خورد دلم از « برشكال» هند
اي خاك سرمه خيز به فرياد من بـرس !
شد سرمه استخوان من ازخاكمال هند
بوي ستـاره سوختگي بر مشـام خورد
روزي كـه دود كرد به مغزم خيال هند
روزي كه من برون روم از هند، « برشكال»
با صـدهـزار چشم بگريم بـه حال هند
از شب نشين هند، دل من سيـاه شـد
عمرم چو شمع در قدم اشك و آه شد
پنداشتم ز هند شود بخت تيره، سبز
اين خاك هم علاوه بخت سيـاه شد
***
صائب ازخاك سياه هند پوشيدم نظر
سرمه روشندلي را در صفاهان يافتم
در چنان حيراني و حسرتي ، پدر صائب به جستجوي فرزند به هند رفت و صائب پس از كسب اجازه ازميزبان خويش ، به ايران بازگشت .
به سر آمد شب غربت ، غم دل كرد سفر
بعد از اين فصل شكرخنده صبح وطن است
با توجه به اقامت ناپايدار وپراضطراب صائب در شهرهاي هند و فقدان آسودگي و آسايش خيال دربهره برداري ازامكانات هنري آنجا، با توجه به آنچه كه درباره « مكتب هرات » در دوران شاهزادگان تيموري و بنيانگذاري « مكتب مينياتورهندي » توسط شاگردان كمال الدين بهزاد و تاثير فرهنگ و هنر ايران در هند گفته شده و نيز با توجه به وجود « مكتب اصفهان » در نقاشي ها ، مينياتورها و معماري هاي خيال انگيز عصر صفوي شايسته است كه سبك شاعران ايراني اين عصر، خصوصا صائب تبريزي را « سبك اصفهاني » و طرز شاعران غيرايراني و عموما هندي « سبك هندي » ناميده شود .
سبك اصفهاني به سبك شاعراني گفته مي شود كه دراصفهان رشد و پرورش يافته بودند و يا تحت تأثيرفضاي هنري و فرهنگي اين شهر قرار داشتند . اين شاعران عموما در ايران باليده و شهرت يافته بودند و سپس به هند كوچيدند .
به عبارت ديگر اين شاعران ايراني بودند كه سبك اصفهاني را به هند بردند و بر شعر و شعور شاعران هند تاثير گذاشتند ، اينكه برجسته ترين نمايندگان « سبك اصفهاني » ( طالب آملي ، كليم كاشاني و صائب تبريزي ) به محض ورود به هند ، مورد استقبال و عنايت پادشاهان هند قرار گرفتند و حتي دو تن از آنان به « ملك الشعرائي » دربار برگزيده شدند ، تائيد كننده اين واقعيت است كه اين شاعران قبل از سفر به هند از بضاعت شعري فوق العاده اي برخوردار بودند و به قول « صائب » :
از چشم اهل هند سخن آفرين ترم
چون طوطيان حديث مكرر نمي كنم
سبك هندي به سبك شاعران هندي يا هندي تبار گفته مي شود كه زبان مادري شان فارسي نبوده و به همين جهت شعرشان داراي نارسائي ها ، ابهامات و ايهامات شديدي است كه فهم شان را براي عموم ايرانيان دشوار مي نمايد .
اكثر اين شاعران در دوران زوال و انحطاط زبان فارسي در هند پرورش يافته بودند و بي ترديد اين انحطاط ، در ذهن و زبانشان تأثير داشته است . برجسته ترين نمايندگان « سبك هندي » عبارتند از: غني كشميري ، عبدالقادر بيدل دهلوي .
قابل ذكر است كه اصطلاح « سبك هندي » از ابداعات و اختراعات سالهاي اخير است و هيچ سابقه اي در متون و منابع عصر صفوي تا قاجار ندارد صائب ضمن ابراز ارادت به « طالب آملي » - به عنوان يكي از نخستين پيشگامان « طرز تازه » - درباره « طرز» خود ، تاكيد مي كند :
تتبع سخن كـس نكرده ام هـرگز
كسـي نـكرده بمن فـن شعر را تـلقين
به زور فكر بر اين طرز دست يافته ام
صـدف ز آبلـه دست يــافت در ثمين
اين « طرز تازه » و « فكر رنگين » حاصل تن آسائي يا تقليد نيست ، بلكه محصول عرقريزان روح و ثمره تلاش و تفكر شاعراست :
معني رنگين به آساني نمي آيد بدست
در تلاش مطلعي ، زد غوطه در خون ، آفتاب
با تن آسائي ، سخن صائب ! نمي آيد به دست
صيد معني را كمندي جز به پيچ و تاب نيست
به نظر مي رسد كه « فكر رنگين » يا « طرز تازه » صائب از دوران جواني و خصوصا قبل از سفر به هند در وي شكوفا بوده به طوري كه به تصريح خود صائب :
در بهار سرخ روئي همچو جنت غوطه داد
فكر رنگين تو « صائب » خطه تبريز را
يا :
به جاي لعل و گوهر از زمين اصفهان « صائب »
به ملك هند خواهد برد اين اشعار رنگين را
هم از اين روست كه در گيرودار اقامت در « هند جگرخوار » وقتي طرز تازه خود را ناگوار مي يابد ، آرزو مي كند تا گوهر شعرهايش را به منبع و معدن اصلي آن ( اصفهان) بازگرداند :
چون به هندوستان گوارا نيست « صائب » طرز تو
به كه بفرستي به ايران، نسخة اشعار را
مي بري « صائب » زهندوستان به اصفاهان سخن
گوهر خود را زبي قدري به معدن مي كني
دوران شاه عباس اول حامل بسياري از مشخصه هاي رنسانس اروپا بود . تبلور ذهني و زباني اين دوران را در اشعار بسياري از شاعران اين عصر- و خصوصا در شعرها و انديشه هاي صائب تبريزي - مي توان يافت .
رنسانس در اروپا با شوريدن بر زبان پرتكلف و دشوار قرون وسطي ضمن غلبه بر اريستوكراسي ادبي ، كوشيد تا ذهن را در برخورد با جهان و جامعه ، آزاد كند چرا كه تحولات ذهني و انديشگي ابتدا از طريق زبان بازتاب مي يابند و در اين راستاست كه زبان را « آئينه جان » يا « خانه وجود » قلمداد كرده اند .
نظر شما