خبرگزاری مهر، گروه بین الملل- جواد حیراننیا: نقطه آغازین انقلاب کوبا، ۲۶ ژوئیه ۱۹۵۳ است؛ روزی که گروه یکصد نفری از چریک های مسلح به یک پادگان نظامی در سانتیاگوی کوبا حمله کردند. طی این حمله اکثر این چریک ها کشته شدند.
کاسترو رهبری انقلاب کوبا برای سرنگونی باتیستا را در سال ۱۹۵۹ میلادی برعهده گرفت. او سبب شد تا کوبا تبدیل به اولین کشور کمونیستی در نیمکره غربی شود و پس از آن موج سوسیالیسم در آمریکای لاتین به راه افتاد. وی اصلاحات اجتماعی را در کوبا آغاز کرد.
در گفتگو با پروفسور «آرشین ادیب مقدم» رئیس مرکز مطالعات ایرانی مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن به بررسی انقلاب کوبا و میراث «فیدل کاسترو» پرداخته ایم که در ادامه می آید. کتاب «سیاست بین المللی در خلیجفارس» از جمله آثار ادیب مقدم است که در حوزه مطالعات خلیج فارس منبعی مهم به شمار می رود.
*فیدل کاسترو در دوره و زمانه ای توانست انقلاب کوبا را به پیروزی برساند که قوای اندکی مقابل باتیستا داشت. علل موفقیت وی چه بود؟
انقلاب کوبا یکی از رویدادهای شگرف قرن بیستم به شمار می رود. این انقلاب، تمام اجزای یک انقلاب را دارا بود؛ یک تحول عظیم از خواست سیاسی برای فردایی بهتر. فیدل کاسترو از یک ایدئولوژی که مقبولیت جهانی داشت برای هویت بخشی به جنبش انقلابی که آن را رهبری می کرد بهره می برد و از این رهگذر از حمایت یک ابرقدرت نظیر اتحاد جماهیر شوروی برخوردار شد.
کاسترو یک کمونیست کور نبود. او فرزنده زمانه خود بود؛ زمانه ای که از جنبه سیاسی متأثر از «رهایی» پسا استعماری در دنیای غیر غربی بود که توسط حوادثی چون ملی کردن صنعت نفت که از سوی «محمد مصدق» در ایران رهبری شد، ناصریسم در جهان عرب و ظهور جنبش عدم تعهد و فعالیتهای افرادی چون «چه گوارا»، «فرانتس فانون» و «قوام نکرومه» در آفریقا مورد حمایت قرار می گرفت.
کاسترو متأثر از فلسفه انقلابی «خوزه مارتی»(Jose Marti) اول یک کوبایی، دوم یک فرد در آمریکای لاتین و در جایگاه سوم یک سوسیالیست انترناسیونالیست بود.
دلیل دوم این بود که کاسترو نقطه اتکای مردم خودش بود. چنین نقشی را می توان در رهبرانی که انقلابهای بزرگ قرن بیستم را سبب شدند از جمله لنین در روسیه، مائو در چین و آیت الله خمینی در ایران مشاهده کرد. در واقع کاسترو شخصیتی کاریزماتیک داشت که رهبری جنبش مردمی را در اختیار داشت؛ جنبشی که در صدد آزادی ملی بود.
*در طول جنگ سرد آمریکا با انقلابهای چپ مخالفت می کرد و تلاشهای زیادی برای سرنگونی این حکومتها انجام می داد که مواردی هم با موفقیت توام شد. چرا آمریکا نتوانست حکومت کاسترو را سرنگون کند؟
انقلاب کوبا عمیقاً ایدئولوژیک بود و رهبری کاریزماتیک داشت و دستور کار مردمی که جایگزین نظام قبلی می شد که از این حیث شبیه انقلاب ایران نیز هست. بر همین اساس بود که آمریکا قادر نبود حکمرانی کاسترو را دچار اختلال کند؛ علیرغم تلاشهایی که برخی کوبایی های در تبعید علیه او انجام می دادند.
این مورد مطالعه مناسب و خوبی برای کسانی است که علاقمند به مطالعه ساز و کارهای جنگ سرد و محدودیتهای قدرت ایالات متحده آمریکا هستند. یک کشور جزیره ای در سواحل ایالات متحده آمریکا و هم مرز با این کشور انقلاب خود را مدیریت کرد و آنرا از گزند تهدیداتی چون حمله، تحریمها، تلاش برای قتل[کاسترو] و استراتژیهای پنهان آمریکا برای تغییر رژیم حفظ کرد.
فیدل کاسترو اگرچه ممکن است نتوانسته باشد آن آزادیهای سیاسی که مردم کوبا آرزوی آن را داشتند به آنها اعطا کند ولی تحت شرایطی که در آن تهدیدهای آشکار ایالات متحده آمریکا وجود داشت، توانست به شکل تعجب برانگیزی در استقرار یک نظام کارکردی و مؤثر در حوزه حکمرانی موفق باشد؛ نظامی که در آن یکی از بهترین نظامهای سلامت و بهداشت را در سطح دنیا به وجود آورد.
بار دیگر تأکید می کنم که این موضوع برای کشور کوچکی که تحت آزار و اذیت مداوم یک قدرت امپریالیستی قرار داشت یک دستاورد تاریخی بود.
*سال گذشته شاهد عادی سازی روابط آمریکا و کوبا بودیم. ارزیابی شما از این موضوع چیست؟
ایده آل های هر انقلاب از جایی آغاز می شوند که جنبش ها از خشونت و اغتشاشات ناشی از لحظه انقلاب فراتر می رود. کشورها نمی توانند در یک منطقه جنگی و یا در قالب انفجاری مانند یک انقلاب بنا شوند.
وقایع انقلابی به وجود آورنده شرایطی از استقلال برای پیاده سازی خواسته های مردم است: آزادی، آزادی سیاسی، حقوق بشر و امنیت اقتصادی. پس از فروپاشی شوروی، «کاسترو»ها در حمایت از جنبش های فکری آمریکای لاتین بسیار موفق بودند.
بدون انقلاب کوبا نه چاوز به وجود می آمد و نه «مورالس»ها، «اورتگا»ها و «لولا»ها، و بدون انقلاب کوبا هیچ کدام از اینها در این جهان وجود نداشتند. پس کوبا نقش هسته مرکزی قاره را ایفا می کرد، کشوری که برای ایجاد صلح میان جنبش فارک و دولت کلمبیا میانجی شد. دستاورد دیپلماتیک عظیمی که قدرت های به اصطلاح بزرگ نتوانستند حتی در خصوص موضوعی مانند بحران فلسطین– اسرائیل به آن دست یابند.
بنابراین کوبا حقایقی بر روی زمین آفرید که آمریکا را مجبور به پذیرش آن حقایق کرد. بدون شک از اوباما هم نباید غافل شد. به نظر من، وی (اوباما) محتاط ترین و باهوش ترین رهبر آمریکا در تاریخ این کشور بوده است. انقلاب کوبا به معنی نجات جان کوبایی ها بود.
فیدل، نقطه عطفی بود که آغازگر دورانی جدید به حساب می آمد. در پایان، کاستروها متوجه شدند که رابطه با آمریکا به سود دستیابی به اهداف اجتماعی– اقتصادی انقلاب بوده و زندگی مردم عادی کوبا را بهبود خواهد بخشید. هرچند این مساله به چشم می خورد که چگونه گانگستر حیوان صفت کاپیتالیستی چون ترامپ بر دیالکتیک میان کوبا و آمریکا تاثیر می گذارد.
نظر شما