به گزارش خبرگزاري "مهر" به نقل از موسسه بين المللي گفت و گوي فرهنگها و تمدنها خاتمي تصريح كرد: بايد ميان گفت و گو و مذاكره تفكيك قائل شد. در مذاكره هدف اقناع طرف است و يا بدست آوردن سود مادي يا معنوي، مذاكره بيشتر در عرصة روابط سياسي و تجاري مطرح است ولي گفت و گو هدفش تعارف و شناخت يكديگر و تلاش مشترك براي نزديكي به حقيقت است و كاري است شديداً انساني و مبتني بر خرد و انديشه . گفت و گو كه بهتر است آن را گفت و شنود بناميم هنگامي تحقق مي يابد كه گفتن با شنيدن تؤام باشد. شنيدن سخن ديگري شرط مهم تفاهم و نزديكي طرفين است. خودخواهان متعصب اهل گفت و گو نيستند، تواضع شرط گفت و گو است و اين امر در صورتي حاصل مي شود كه هر انساني با تعلق به هر مرامي به محدوديت هاي ذهني، عقلاني، عاطفي و اجتماعي خود واقف باشد و در نتيجه ادعاي تملك انحصاري حقيقت نكند. انسان ذاتاً در جستجوي حقيقتي است كه واقعاً وجود دارد و يكي و مطلق است. ولي آدميان تحت شرايط اجتماعي و تاريخي و محدوديت هاي ذهني و عيني نسبت هاي متفاوتي با حقيقت برقرار مي كنند.
او افزود: در گفت و گو نوعي همراهي و همكاري و همدلي براي نزديكتر شدن به حقيقت پديد مي آيد. طرفهاي گفت و گو، متفكران، هنرمندان و صاحبان فكر و ذكرند و اگر مجال گفت و شنود فراهم آيد و نزديكي جان متفكران نوعي در جامعه بسط يابد سياست نيز لطيف و انساني مي شود به شرط اينكه سياست مداران در واقع و نه در ادعا نمايندة واقعي مردم جامعه باشند.جنگ و ستيز نتيجه وهم انگاري و ره افسانه زدن انسانها است و اگر نگاه به حقيقت و نيز تذكر به محدوديت هاي آدمي در برقراري نسبت با اين حقيقت وجود داشته باشد گفت و گو تحقق مي يابد و در نتيجه زندگي به سوي صلح و امنيت ميل مي كند.
به نظر خاتمي در عمق جهان سياست زدة كه متاسفانه در آن تحكم و آشوب غلبه دارد، خوشبختانه نوعي نگراني و دغدغه نيز وجود دارد . نگراني از واقعيت جاري در همه جا و در متن خستگي بشر از اين سياست زدگي و حاصل آن يعني تحقير انسان . در واقع ناامني و خشونت پديد آمده بشريت را وجداناً به چاره جويي براي صلح و عدالت و آرامش و اخلاق نزديكتر كرده است.
رييس موسسه بين المللي گفت و گوي فرهنگها و تمدنها معتقد است: به رغم هياهوي جنگ و ترور و خشونت، به نظر من هيچگاه چون امروز بشر، بخصوص نخبگان روشن بين جوامع آمادة رهايي از اين وضعيت ناگوار نبوده اند و در نتيجه زمينة گفت و گو بيش از هر زمان فراهم است و به همين دليل نظريه گفت و گوي تمدن ها و فرهنگ ها اينچنين در جهان آشوب زدة ما مورد استقبال قرار گرفته است و در كمتر محفل و مجمعي است كه سخن از گفت و گو به ميان آيد و بر ضرورت آن تأكيد نشود.
خاتمي در مورد فراز و فوردهاي طرح گفت و گوي تمدن ها ابراز داشت: در سال گفت و گوي تمدن ها (2001 ميلادي) شاهد عمليات وحشتناك تروريستي 11 سپتامبر و در پي آن امنيتي شدن صحنة مناسبات بين المللي و به كار گيري راهبرد زور و خشونت و اشغال به بهانة مبارزه با تروريسم از سوي قدرتمندان بوديم كه مي توان آن را عكس العملي از سوي خشونت گرايان واپس گراي متعصب در هر دو اردوي مقابل يكديگر در برابر اقبال جامعه جهاني به سوي گفت و گوي تمدن ها بدانيم. وضعيت پيش آمده فضاي جهاني را به شدت ناامن و نگراني را همه جاگير كرده است، اما از سوي ديگر ضرورت گذار از دنياي تبعيض و خشونت و ترور به حهان عدالت و برابري و محبت و همدلي از طريق گفت و گو بيشتر آشكار شده است.
او در باب نظريه برخورد تمدن ها تصريح كرد: برخورد تمدن ها بيشتر يك پندار و وهم است . زيرا تمدن ها و به خصوص فرهنگ ها همواره در حال بده بستان و تعامل و تبادل بوده اند و حتي آنگاه كه ميان يك قوم يا يك امت جنگ در مي گرفته است در زير لاية سطحي خشونت و ستيز، تمدن ها و فرهنگ ها فرصت را براي تأثير بر يكديگر و تأثر از يكديگر پيدا مي كردند.
به نظر وي جنگها انگيزة سياسي ( و عمدتاً استيلا طلبي) و يا اقتصادي داشته اند. هيتلر در جست و جوي فراخ كردن فضاي حياتي براي آلمان بشر را با فاجعه روبرو كرد و درگيري او با كساني بود كه با او از يك تمدن بودند و فضاي حياتي دقيقاً يعني مناطق نفوذي كه استعمار گران ديگر آن را اشغال كرده بودند و سهم رقيب يا رفيق خود را ناديده انگاشته بودند.
نظر شما