خبرگزاری مهر - گروه استانها: دستانش برجستگیهای کاغذ را لمس میکرد و صدایش با حرکت دستانش که هم نوا میشد سمفونی زیبایی را گوش نواز میکرد، سمفونی الهی از کتابی که معجزه آخرین پیامبر مهربانیها است.
چشمانش گرچه تاکنون نوری را تجربه نکرده است اما اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ، خداوند هر کسی را که بخواهد با نور خویش هدایت میکند و چه چیز بهتر از نور علی نور.
مریم شفیعی بانوی روشندلی است که در رشته حفظ کل قرآن کریم در یازدهمین جشنواره قرآنی مدهامتان شرکت کرد بانویی که در صحبت با وی نباید هیچگونه ترحمی را به دل راه داد. او حافظ قرآنی است که کلمه الله در آنجاری است و چه سعاتی بالاتر از این.
جشنواره قرآنی مدهامتان یازدهمین دوره خود را تجربه کرد؛ جشنوارهای که شرایط سنی ۱۸ تا ۳۰ سال برای شرکت در آن جزو قوانین است و تدبیر این است تا هر سال جوانان قاری و حافظ قرآن را دور هم جمع کند.
قرائت خوب مریم شفیعی در این دوره از مسابقات وی را حائز رتبه دوم میکند رتبهای که او پیش از شرکت در این دوره آن را حدس زده بود.
این بانوی روشندل حافظ قرآن در گفتگو با خبرنگار مهر، از روزهای انس با قرآن میگوید. اینکه در دروان کودکی شنیدن صدای قرآن حس خوبی را در وی ایجاد کرده و این باعث شده تا از ۶ سالگی حفظ قرآن را با گوش فرا دادن به نوارهای ضبط صوت شروع کند.
مریم تاکنون هیچ یک از کلمات و آیاتی را که حفظ کرده است ندیده و با قلبش قرآن را لمس و آن را حفظ کرده است
مریم شفیعی نابینای مادرزادی است. وی تاکنون هیچ یک از کلمات و آیاتی را که حفظ کرده است ندیده و میتوان گفت که مریم با قلبش قرآن را لمس و آن را حفظ کرده است.
وی اهل دیار ایوان از استان ایلام است، استانی که محرومیت در آن موجب میزند و همواره انواع رسانهها هم بدان میپردازند.
او که از سوی کانون فرهنگی و هنری مسجد ولیعصر(عج) شهرستان مریوان در این دوره از مسابقات شرکت داشت از روزهایی میگوید که پیدا کردن نوار جزءهای قرآن کریم برایش بسیار مشکل بود، روزهایی که او معطل نوارو ضبط و کاست بود.
اما همه اینها باعث نشد که وی ناامید شود و در حال حاضر دارای ۵ رتبه اول تا پنجم در رشته حفظ قرآن کریم و بسیاری دیگر از رتبههای استانی و شهرستانی را در کارنامه خود ثبت کرده در این دوره از مسابقات هم رتبه دوم را از آن خود میکند.
برایم سخت است از معلولیتی که خود به آن اعتقادی ندارم سئوال کنم و او هم با تمام اعتقادش میگوید که معلولیت را محدودیت نمیداند و این معلولیت مانند چراغی او را به خداوند نزدیکتر کرده است.
او گفت: گاهی حتی فراموش میکنم که نابینا هستم و به نوعی میتوانم بگویم که قرآن دلم را روشن کرده است.
این بانوی روشندل هم اکنون تحصیلاتش در مقطع کارشناسی رشته علوم قرآنی به پایان رسیده است و روزهای فراغت از تحصیل او با قرائت روزی دو جزء از قرآن کریم سپری میشود.
روزهای مریم هم مانند سایر انسانها با دلتنگیهایی هم همراه است دلتنگیهایی که آرامشی از جنس دیگر به او میدهد، آرامشی که با قرائت آیات الهی که روح او را امن و امیدش را دو چندان میکند.
مادر مریم هم در این گفتگو شرکت میکند؛ وی که معلوم است چه افتخار مادرانهای به فرزندش میکند تمامی شرکت کنندگان در مسابقات را مانند دختر خود میداند.
شمسی بادر، که مادر دو فرزند نابینا است، مریم را مونس این روزهای خود میداند مونسی که قرائت قرآنش باعث افتخاری برای وی است و وجود مریم باعث شده تا سفرهای زیارتی بسیاری را از جمله سفر به مکه، کربلا، مشهد و قم را تجربه کند.
وی از روزهایی میگوید که نوارها قرآن را در شهر پیدا نمیکرد و پیگیریها و تلاشهایش در مغازهها هم بیفایده بود، تا اینکه روزی به یکی از روحانیونی که برای تبلیغ به شهرشان آمده است میسپارد تا کل نوارهای کاست قرآن را برایش از قم خریداری کند و این روحانی بر تعهد خود باقی مانده و نوارها را برای این خانواده پست میکند و نتیجه کار وی به این میرسد که فرد حافظ قرآنی را تحویل این جامعه دهد و امید و نور را به قلب وی ارزانی دارد.
گاهی فراموش میکنم که نابینا هستم و به نوعی میتوانم بگویم که قرآن دلم را روشن کرده است
نکته جالبی که بعد از سالها از خاطرات این مادر پاک نشده این است که هنگامی که پست نوارهای سفارش داده شده را برای آنها به درب خانه آورده این روحانی باقی مانده پول نوارها که اضافه آمده بود را هم در بین نوارها گذاشته بود و این برای این زن بسیار جالب و به یادماندنی است.
وی که با از دست دادن همسرش به عبارتی برای فرزندانش هم پدر بوده و هم مادر بهترین لحظات زندگیاش را جاری شدن صدای قرائت قرآن مریم در فضای خانه میداند و اینکه هر زمان در جمعی هستند از مریم درخواست تلاوت میکند و این برای این مادر بسیار جای غرور و شعف دارد.
دختر دیگر شمسی بادر هم مانند مریم نابیناست او هم تاکنون توانسته سه جزء قرآن را حفظ کند و مصمم است تا مانند خواهرش حافظ کل قرآن کریم شود.
گرچه دلم میخواهد از احساس این مادر راجب معلولیت و نابینایی مریم سئوال کنم نمیدانم ترحم است یا ترس اما هرچه هست اجازه این کار را به خود نمیدهم تا غرور این مادر از همراهی فرزند قاری قرآنش دستخوش غم روزگار نباشد.
البته اگر غمی وجود داشته باشد اما در چهره این مادر هر چه هست غرور و خوشحالی است از داشتن فرزندانی که قرآن در دلشان نفوذکرده و روشنی بخش وجودشان شده است.
نظر شما