تورج زاهدي در گفتگو با خبرنگار فرهنگ و ادب مهر، با بيان اين مطلب افزود : همواره اين بحث وجود دارد كه در اقتباس از قران از چه قالب هايي مي توان استفاده كرد. سد بزرگي كه در اين باره وجود دارد اين است كه فلسفه اي در مورد هنر هست كه آن را به سه جزء خالق، مخلوق (اثر) و مخاطب تقسيم مي كند.
نويسنده رمان " خانه پريان " ادامه داد : در غرب مبناي فلسفي هنر اين است كه بين خالق و مخلوق تفاوت قائل مي شود و آن را اينطور معرفي مي كند كه مثلا من بدون اعتقاد به رفاقت مي توانم داستاني درباره رفاقت بنويسم. در اين باره مي توان ژان ژنه را نمونه آورد كه با برخي ويژگي هاي رفتاري غيراخلاقي اش در آثار خود از اخلاق و انسانيت صحبت مي كند.
اين نويسنده و آهنگساز به ارجاعات مستقيم قرآني در ديوان حافظ اشاره كرد و گفت : تنها چند درصد از ارجاعات شعر حافظ مستقيما از قرآن آمده است ولي كليت اثر به شيوه اي غيرمستقيم ماخوذ و برگرفته از قرآن است.
زاهدي با اشاره به موضوع اتحاد خالق و مخلوق در تفكر شرقي اضافه كرد : در اين نگاه، من اگر از رفاقت صحبت مي كنم خود نيز بايد به اصول آن پايبند باشم. اگر فرض را بر اين بگيريم كه خالق اثر با ساختار هنر امروز آشناست اين مساله پيش مي آيد كه اثر تا چه اندازه با قرآن عجين شده است؟ درواقع اين اتحاد خالق و مخلوق است كه ارتباط و درهم آميزي معنايي را موجب مي شود.
نويسنده كتاب " مرشدي از عالم غيب " در تشريح اين ارتباط گفت : در بحث اتحاد خالق و مخلوق در آفرينش، بنده خدا در نهايت به معبود متصل مي شود و اين امر در اثر هنري قرآني نيز بايد تجلي پيدا كند. حافظ به اين مساله فكر نمي كرد كه چگونه و با چه روشي بايد سراغ قرآن رفت ، او هر چه مي گفت كلام نور بود و از همين روست كه آن را قرآن فارسي ناميده اند. مولانا نيز به همين ترتيب زندگي اش را بر اين پايه استوار كرده بود.
زاهدي تصريح كرد : مشكل ما در عدم توانايي اقتباس از قرآن جدا افتادن از معصوميت است. به زبان ديگر پديدآورنده اثر تاثير اصلي را در پديدار شدن اثر ديني دارد. زماني كه آگاهانه نگوئيم و غرق در جذابيت هاي عارفانه باشيم، هر چه بگوئيم كلام حق است. اين درست است كه قرآن را از زبان حضرت رسول (ص) مي شنويم ولي كلام، كلام حق است . وقتي هنرمند آگاهانه دست به خلاقيت نزند و اجازه دهد تا ضمير وجودش كار را انجام دهد هر چه برون تراود كلام قرآن است. چنين خلاقيتي را مي توان از جنس قرآن و تاثيرگذار دانست.
وي در تشريح روند اقتباس ديني در غرب خاطرنشان كرد : غرب، مخاطب را هم از مثلث مذكور (خالق، اثر و مخاطب) جدا مي كند كه اين تفكيك خطرناك تر از جدايي خالق و مخلوق است. در اين روند ديگر مهم نيست كه اثر بر مخاطب تاثير مي گذارد يا خير. بسياري از هنرمندان ما نيز با تاسي به اين روش عنوان مي كنند كه ما براي مردم شعر يا داستان نمي گوئيم. اين فلسفه از غرب مي آيد، در حالي كه در ادبيات ما مفهوم هنر براي هنر وجود ندارد و اثر ديني بايد جلوه اي از وصل باشد.
زاهدي تصريح كرد : با دو خطري كه امروز با جلوه اي روشنفكرانه همراه است جوانان هم در عنفوان راه، بين خود، قرآن و نفس خلاقيت فاصله مي اندازند؛ چون خلاقيت متعلق به دنياي ما نيست و از جنس الهام است. الهام در شعر، موسيقي و ... از همان جنسي است كه اثري مثل حافظ را ماندگار مي كند و نيرويي عجيب به آن مي بخشد.
نظر شما