۲۶ بهمن ۱۳۹۵، ۱۲:۳۴

گفتاری از احمد پاکتچی؛

گفتمان زمان سنجی قرآن

گفتمان زمان سنجی قرآن

پاکتچی گفت: گفتمان زمان­ سنجی قرآن، گفتمان میان زمان تطبیقی نسبی یا زمان ساختاری مطلق، یعنی دو وضعیت میانه‌ای است. یعنی وضعیت‌های افراطی و کرانه وارد دیالوگ نشده‌اند.

به گزارش خبرنگار مهر، احمد پاکتچی، استاد دانشگاه امام صادق(ع) در همایش «مطالعات میان رشته‌ای قرآن کریم» که به همت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد، سخنان خود را با اشاره به برنامه‌های این نشست مبنی بر استفاده از همه رشته‌ها در آن گفت: سخنرانی من درباره زمان است و اینکه زمان سنجی را چگونه می‌توان از منظر علم تاریخ استخراج کرد.

وی افزود: آن چیزی که باعث شد این موضوع به عنوان یک مسئله در ذهن من شکل بگیرد، مقایسه‌ای بین عهد عتیق و قرآن بود. چون به شدت احساس می‌کردم که آنچه که تاریخی انگاشته می‌شود در تورات با قرآن صورت بندی‌ها و زمان بندی‌شان بسیار متفاوت است. هرچند امروز فقط بر روی قرآن متمرکز می‌شوم.

پاکتچی گفت: در بحث‌هایی که در طول چند دهه اخیر درباره زمان سنجی وجود دارد، یکی از الگوها این است که زمان مطلق از زمان نسبی جدا می‌شود. این تقسیم بندی را علی رغم تاریخ در باستان شناسی و حتی زمین شناسی هم داریم. جداسازی زمان مطلق از نسبی بر این مبنا استوار شده است که زمان مطلق عبارت است از زمانی که با یک واحد زمان نسبت به یک مبدا سنجیده می‌شود.

وی در ادامه تأکید کرد: یعنی اینکه ما یک مبدأ مانند هجرت داریم که از آن می‌توانیم درباره زمان آدرس بدهیم. در صورتی که زمان نسبی آدرس­ دهی درباره زمان نیست. زمان نسبی مقایسه دو رویداد یا روند با همدیگر است و گفته‌اند که فلان چیز قبل از فلان چیز بوده است، بدون اینکه ما هیچ زمانی را مشخص بکنیم. بنابراین اگر مثلا زیر پژوهشگاه کنده کاری بشود و یک ساختمان پیدا شود، ما می‌توانیم بگوییم که آن ساختمان قبل از ساختمان پژوهشگاه وجود داشته است. اما درباره اینکه مال چه زمانی است، ما در این باره هیچ اظهار نظری نکرده‌ایم.

پاکتچی با اشاره به تقسیم بندی دیگری مبنی بر قراردادن اصطلاح ساختاری در مقابل اصطلاح تطبیقی گفت: زمان تطبیقی عبارت از آنجایی است که ما در توضیح یک امر تاریخی یا تاریخی انگاشته شده، آن را در مقایسه با اتفاقات تاریخی دیگر زمان گذاری می‌کنیم. مثلا می‌گوییم این اتفاق ۶۰ سال بعد از آن اتفاق افتاده است. اما زمان ساختاری عبارت از آن است که ما پدیده‌ای را به ماهو مورد مطالعه قرار می‌دهیم، بدون اینکه مقایسه‌ای با پدیده‌های دیگر صورت بگیرد. مثلاً ممکن است بگوییم که فلانی ۷۲ سال عمر کرد.

وی یادآور شد: من این دو الگو را با هم ترکیب می‌کنم و به یک الگوی چهار حالته می‌رسم. در بحث علم تاریخ مطالعه می‌شود که هر کدام این‌ها برای چه کاری استفاده می‌شود. مثلا زمان تاریخی تطبیقی نسبی بیشتر برای بازنمای تکرار تاریخ مورد استفاده قرار می‌گیرد. در حالی که زمان تطبیقی مطلق بیشتر برای بازنمایی تکرارناپذیری تاریخ مورد استفاده قرار می‌گیرد. با توجه به کاربردهای قرآنی ما می‌توانیم نشان دهیم که زمان تطبیقی بیشتر به گونه نسبی تکیه دارد و زمان تطبیقی مطلق را مشاهده نمی‌کنیم.

پاکتچی تصریح کرد: ما در قرآن درباره وقایع تاریخی، زمان تطبیقی مطلق نداریم و جالب این است که در تورات داریم. بنابراین نمی‌توانیم مسئله را حمل بر عدم آشنایی این فرهنگ با این پدیده کرد، بلکه به نظرم این یک انتخاب است.

وی افزود: یکی از گونه‌های خاص زمان تطبیقی نسبی که به نظرم می‌توان به عنوان یک سبک در استفاده از زمان سنجی‌ها در قرآن مورد توجه قرار بگیرد، آنجایی است که ما با الگوی امر معلوم بعد، امر نامعلوم بعد، امر معلوم مواجه هستیم. یعنی نسبتی که در بین زمان‌ها سنجیده می‌شود. در واقع سر زمان با هم سنجیده می‌شود. زمان اول و زمان سوم را می‌دانیم که درباره چیست؟ اما درباره زمان وسط هیچ اطلاعاتی نداریم.

عضو هیات علمی دایره المعارف بزرگ اسلامی گفت: تحلیل بنده از متدولوژی تاریخ این است که در زمان تطبیقی نسبی صورت بندی مرجع معلوم، مرجع نامعلوم، بازمرجع معلوم برای مبالغه بر امر امتداد است. در حالی که خود پدیده زمان تطبیقی نسبی برای تکرار تاریخ بود. قرآن وقتی می‌خواهد درباره امتداد تاریخ صحبت کند به جای اینکه بیاید از یک مبدا تاریخ و زمان مطلق استفاده کند، از این صورت بندی استفاده می‌کند. تا معنای آن زمان ممتد را به مخاطب القاء کند.

وی یادآور شد: قرآن کریم علاوه براین از گونه‌های دیگری زمان تطبیقی نسبی مانند واژه «خلف» استفاده می‌کند. یعنی تعبیرهای مختلفی که به گونه‌هایی می‌خواهند از ماده «خلف» رابطه‌ای بین خلیفه و مخلوف عنه ایجاد بکنند. بین گروهی که بعد آمده‌اند و گروهی که قبل از آنها بوده‌اند، مثلا قوم عاد را خلفای قوم نوح معرفی می‌کند.

پاکتچی افزود: در برخی از مواقع قرآن، برای اینکه به نوعی زمان نسبی را بیان کند از یک صورت بندی یا بازنمایی روایتی استفاده می‌کند. این نوع بازنمایی‌ها را ما هم در یک داستان و هم در داستان‌های پیوسته می‌بینیم. مثلا در داستان‌های سوره کهف به صراحت دیده می‌شود یا مثلا در داستان‌های ذوالقرنین، این روایت‌ها را می‌بینیم. گاهی اوقات هم به عنوان یک ساختار، نمونه‌هایی را داریم مانند سوره صافات، در این سوره ما با قصه‌های کوتاه از پیامبران مختلف مواجه می‌شویم که بیشتر ذکر است و به سرعت مسائل از یک پیامبر به پیامبر دیگر منتقل می‌شود. اما در چنین موقعیتی ما با یک فصل­ بندی مواجه هستیم که به نوعی داستان حضرت ابراهیم(ع) را ادامه داستان حضرت نوح(ع) تلقی می‌کند.

وی گفت: مواردی در قرآن وجود دارد که با تعبیر سال بیان شده است، یعنی یک عدد داده شده است. اگر یک زمان غیرتاریخی هم در قرآن مانند خلقت آسمان‌ها و زمین را داریم که ارتباطی با بحث ما ندارد.

پاکتچی در پایان یادآور شد: من الگویی به نام الگوی چهارگانه که از ترکیب دو رابطه دوگانه به وجود می‌آید را ارائه می کنم. براساس این الگو دیالوگ بین چهارنوع زمان فقط در وضعیت‌های میانه‌ای است که در قرآن اتفاق افتاده است. یعنی وضعیت‌های افراطی و کرانه وارد دیالوگ نشده‌اند و بر همین اساس دیالوگ، ما با این مواجه می‌شویم که زمان تطبیقی نسبی در قرآن با زمان ساختاری مطلق و زمان ساختاری مطلق به زمان ساختاری نسبی احاله می‌شود. مانند داستان شکست روم و... . اما هیچ نوع احاله‌ای درباره دو وضعیت کرانه‌ای یعنی زمان تطبیقی مطلق و زمان ساختاری نسبی دیده نمی‌شود. بنابراین می‌توانیم بگوئیم که گفتمان زمان­ سنجی قرآن، گفتمان میان زمان تطبیقی نسبی یا زمان ساختاری مطلق، یعنی دو وضعیت میانه‌ای است که هر دو از نظر تکرار در قرآن بسیار زیاد است. در نهایت وجه مشترک زمان تطبیقی نسبی و زمان ساختاری مطلق که بیشترین کاربرد را در قرآن دارند، ارتباطشان با روند است. در صورتی که در زمان کرانه‌ای ارتباطشان با رخداد بود.

کد خبر 3906792

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha