۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۵۰

روایتی از یک شهید؛

«مهدی» آخرین نامه را با عشق رساند/ روایت شهید روزهای انقلاب

«مهدی» آخرین نامه را با عشق رساند/ روایت شهید روزهای انقلاب

شاهرود - محمدمهدی کریمی نامه‌رسان شاهرودی بود که در جوانی واپسین نامه زندگی‌اش را در صف مبارزات انقلابی در تهران رساند نامه ای از عشق به شهادت و مقصدش روشنایی نور بود.

خبرگزاری مهر - گروه استان ها: سلسله دیدارهای مدیرکل تبلیغات اسلامی استان سمنان با خانواده معظم شهدا این بار پس از مرور خاطرات بهمن پرحادثه به ایستگاه شهدای انقلاب رسید و وعده دیدار، منزل شهید محمدمهدی کریمی از شهدای انقلاب شاهرود در سال‌های فخر و افتخار، در کسوت کارمند مرسولات اداره پست تهران بزرگ خدمت‌رسانی می‌کرد.

بازمانده‌اش امروز همسری مهربان و فرزندی بیمار است و ایام پر حال‌وروز انقلاب، بهترین فرصت برای دیدار این خانواده کوچک اما با سرگذشتی متفاوت و باشکوه.

خانه‌ای ساده، دریکی از خیابان‌های شاهرود، برخوردی معمول و صمیمی همان‌طور که انتظارش می‌رفت طبق معمول دیدارهای سابق باید از همسر شهید کریمی درباره او پرسید از شهید، از شهادت از انقلاب...

وی می‌گوید: محمدمهدی در سال۵۷ حدودا ۲۶ساله بود و من ۲۱سال داشتم یک فرزند پسر داشتیم در تهران و در شهرک مهرآباد، توحید زندگی می‌کردیم به خاطر شغل محمدمهدی که پستچی بود، مجبور بودیم در پایتخت زندگی کنیم روزهای پیش از انقلاب یکی پس از دیگری می‌گذشت و ما شاهد تولد فرزند پسرمان بودیم اما شرایط برای او از زمانی تغییر کرد که تقریباً کارهایش یک خط در میان شده بود یک روز با تعطیلی به خانه بازمی‌گشت روز دیگر مرخصی می‌گرفت.

مبارزات سیاسی‌کار هر روز مهدی شده بود

همسر شهید کریمی ادامه می‌دهد: تقریباً هرروز کار شهید کریمی همین شده بود تا اینکه خودش نیز کلافه از این شرایط به دنبال دست زدن به کاری بود تا در این مدت خلأ کاری بتواند اقدامی صورت دهد با سه نفر از اقوام و دوستانش بیش از سایران می‌جوشید، خوی انقلابی داشت طرفدار امام خمینی(ره) بود و این شد که تصمیم گرفتند در مبارزات انقلابی سهمی داشته باشند.

وی می‌افزاید: در زمان تظاهرات همیشه در خیابان بود به من خیلی تأکید داشت که از خانه بیرون نیایم و مواظب فرزند خردسالمان باشم اما به‌محض دور شدنش از منزل من هم به‌صف تظاهرات کنندگان می‌پیوستم، نمی‌توانستم در منزل بمانم و فقط صدای شعارهای خیابانی را بشنوم، دوست داشتم کاری صورت دهم.

همسر شهید کریمی درباره شرایط محمدمهدی در حین مبارزات انقلابی، ادامه می‌دهد: شرایط مهدی پس از تظاهرات کاملاً عوض‌شده بود بسیار علاقه داشت تا در این راهپیمایی‌ها شرکت کند و نقش‌آفرینی داشته باشد اما یک رویداد باعث شد تا مسیر مبارزات مهدی سمت و سویی جدید یابد و آن‌هم پیشنهاد مبارزه مسلحانه علیه رژیم شاه از سوی دیگر آشنایانمان بود.

وی می‌افزاید: پیشنهاد یکی از دوستان برای تهیه اسلحه او را وسوسه کرد تا به انقلاب خدمت کند آن‌هم در مقام شخصی مسلح؛ کار به آنجا رسید که برای این منظور به همدان رفتند و مقداری اسلحه ازآنجا تهیه کردند و به تهران آوردند تا در مبارزات مسلحانه علیه رژیم مستبد شاهنشاهی استفاده کنند چراکه مهدی نمی‌توانست قتل‌عام مردم را ببیند و بی تفاوت باشد، او یک‌بار از سیاهی جمعه سیاه در میدان ژاله سخن می‌گفت که مردم چگونه به خاک و خون کشیده شدند و اعتقاد داشت باید برای این مردم جنگید.

فکر نمی‌کردم اهل شهادت باشد

همسر شهید کریمی درباره شهادت او می‌گوید: اصلاً فکر نمی‌کردم اهل شهادت باشد یا خدا او را آن‌قدر دوست داشته باشد که در جریان انقلاب اسلامی ایران، به نزد خود ببرد اما حدس‌هایم غلط بود روزی که برای مبارزات انقلابی به خیابان رفته بود در کوچه‌ای باریک با عیادی رژیم شاه درگیر می‌شوند و تیراندازی درمی‌گیرد عده‌ای فرار می‌کنند اما محمدمهدی نمی‌تواند از مهلکه بگریزد آن روز با بازگشت سه نفر از همراهانش به خانه از سرنوشت او خبری نداشتیم.

وی ادامه می‌دهد: یک روز، دو روز، سه روز، ... از بی‌خبری درباره وضعیت مهدی گذشت تقریباًهمه جا را سر می‌زدیم در آن بحبوحه انقلاب کاری از دست کسی برنمی‌آمد تعداد شهدا زیاد بود اما باید در بین مجرمان و دستگیرشدگان نیز می‌گشتیم احتمال هر چیزی وجود داشت مخصوصاً اینکه یکی از آشنایان که همراه مهدی بود می‌گفت من دیده‌ام که او را گلوله زده‌اند اما هنوز از سرنوشت جسدش خبری در دست نبود.

همسر شهید کریمی می‌افزاید: شاید روز هشتم یا نهم بود که سرنخی از او پیدا کردیم عکسی که نشان می‌دهد پیکر پاکش به رگبار بسته‌شده و جای سالمی در بدنش نیست به‌نوعی که این عکس را به من نشان ندادند، یکی از آشنایان ما با دیدن عکس مهدی را شناخته بود و فقط به ما گفتند که بروید بهشت‌زهرا قطعه فلان، ردیف فلان این قبر محمدمهدی کریمی است و ما پس از ۹ روز بلاتکلیفی او را تدفین شده در بهشت‌زهرا یافتیم، این‌یکی از حسرت‌های من باقی ماند که چرا با او خداحافظی نکردم چرا در آئین تدفین او نبودم چرا این‌گونه مظلومانه به شهادت رسید و چراهای دیگر ...

وی ادامه می‌دهد: پس از شهادت مهدی من و یک فرزند پسر در تهران بزرگ پس از انقلاب ماندیم تا اینکه به پیشنهاد آشنایان به شاهرود بازگشتیم، من و مهدی باهم به تهران رفته بودیم تا زندگی تشکیل دهیم اما من با یک فرزند برگشتم و مهدی در تهران ماندگار شد.

خون شهید جریان ساز است

مدیرکل تبلیغات اسلامی استان سمنان نیز در این دیدار ضمن بیان اینکه مجاهدان فی سبیل الله را نباید مردگان خواند، گفت: شهدا احیاء منکم هستند که نزد خدا رزق و روزی‌دارند لذا امروز جایگاه رفیع شهدا از هر مقامی بالاتر است.

حجت‌الاسلام علی شکری بیان داشت: شهدا نشان‌دهنده راه سعادت به ما هستند همان‌طور که امام راحل(ره) فرمودند، شهدا شمع محفل بشریت هستند، این ویژگی روشنایی بخشی برای یافتن راه حق از راه ناصواب است که در بیانات امام(ره) نیز گنجانده‌شده لذا باید درراه شهدا ماند.

وی افزود: شهدای انقلاب اسلامی خدمت شایانی به پیروزی انقلاب اسلامی کردند چراکه خون شهید جریان ساز است و این جریان سازی در آن برهه زمانی دارای ویژگی‌های منحصربه‌فردی بود که ازجمله آن می‌توان به ایجاد شور انقلابی در بین آحاد مردم اشاره کرد.

این بار هم بازدید خانواده‌ای از جنس نور، به پایان رسید باید همسر و فرزند شهید کریمی را درراه پرتلاطم زندگی تنها گذاشت همسری از جنس نور که سال‌ها کودکش را به‌تنهایی رشد و نمو داد و امروز از خداوند منان جز گوشه چشمی از شهید کریمی، چیز دیگری نمی‌خواهد.

کد خبر 3912116

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha