به گزارش خبرگزاری مهر، بانوی مجتهده زهره صفاتی از معدود بانوانی است که در مسیرآموزش علم و دانش گامهایش را هرچند سخت اما محکم برداشت. در دورهای که تحصیل زنان نه تنها در مدرسه و دانشگاه مطلوب نبود وحتی در بین مذهبیون نیز محلی از اعراب نداشت راه تحصیل علوم دینی را برگزید و در برابر همه اما واگرها ایستاد.وی از جمله زنانی است که با پشتکار و تلاش فراوان، زمینه تربیت دینی زنان را در شرایطی دشوار، فراهم ساخت و به عنوان طلایهدار این حرکت، در فهرست زنان نامآور این سرزمین جای گرفت.
زهره صفاتی را حالا نه در حوزههای علمیه که در دنیای تشیع و مسیحیت میشناسند. آثار علمی او ثمره سالها تلاش علمی اوست. او آغازگر نهضتی شد که امروز ثمره آن را در حوزههای علمیه خواهران سراسر کشور شاهدیم. متن زیر گفتوگوی نشریه زائر با تنها بانوی آیتالله جهان تشیع است که در ادامه می خوانید؛
*تحصیل علوم دینی انگیزهای قوی میخواهد. شما چرا و چگونه در فضای شهری مثل آبادان این انگیزه را پیدا کردید؟
پدرم مردی متدین و مادرم هم زنی پارسا و حافظ قرآن بود و من در خانوادهای مذهبی رشد کردم. محیطی که در آن رشد کردم در تعیین مسیر زندگیام بسیار مؤثر بود. اما شهر آبادان قبل از انقلاب محیطی کاملاً آمریکایی بود؛ حتی در برخی مناطق اجازه ساخت مسجد نمیدادند. آبادان در آن دوره از نظر مذهبی شهری ضعیف بود. با وجود همه سختگیریهایی که برای محافل مذهبی آبادان میشد، اما مبلغین و روحانیون شهر تمام تلاش خود را برای مذهب مردم انجام میدادند.
با وجود شرایط شهر زندگی ام، از دوران قبل از دبستان به مکتبخانه رفتم و قرآن آموختم و دلیل آن هم علاقه مادرم به فراگیری قرآن بود. آن مکتبخانه توسط یکی از روحانیون شهر تأسیس شده بود و در آن مرکز پیش دبستانیها را میپذیرفتند. این گام اول من برای قدم گذاشتن در مسیر فراگیری علوم دینی بود. یکی دو سال بعد به دبستان رفتم. بعد از دوره دبستان به دلیل وجود مشکلات جدی برای حفظ حجاب و مسایل اعتقادی، تصمیم گرفتم، دبیرستان را در منزل به صورت متفرقه بخوانم و امتحان بدهم، چون محیط طوری بود که ممکن بود جلوی رشد فکری مرا بگیرد؛ یعنی برعکس الآن بود، که جوانان باید برای رشد فکری به دبیرستان و دانشگاه بروند.
همزمان تحصیل معارف اسلامی را هم شروع کردم چون علاقه خاصی به فراگیری مسایل مذهبی داشتم. بعضی از مجلات اسلامی آن دوره مثل مکتب اسلام و نور دانش را میخواندم.در یکی از این مجلات مطلبی درباره زندگی خانم امین اصفهانی خواندم، وقتی آن را مطالعه کردم، آن احساس درونی که نسبت به یادگیری معارف دین داشتم، با خواندن این مطلب در من شدت گرفت و به تحصیل دروس حوزوی بشدت علاقه مند شدم، از آن به بعد دنبال مرکزی بودم که پاسخگوی این نیازم باشد. در آبادان هم هیچ امکانی وجود نداشت. در همان ایام با خانواده به مشهد مشرف شدم و از امام رضا (علیهالسلام)خواستم وسیله تحصیل مرا در حوزه فراهم کند.
وقتی به آبادان برگشتیم با خبر شدم که در آبادان یک مرکز علوم اسلامی ویژه بانوان تأسیس شده است. این از برکات آقا علی بن موسی الرضا (ع بود. آن موقع سیزده ساله بودم. در آن ایام این مرکز در قم تأسیس نشده بود و برای همین این را از الطاف خدا و امام رضا (ع) میدانم.درآن مرکز ادبیات عرب، سیوطی، معنی و معانی بیان و فقه و اصول را در آن مدرسه خواندم که تقریباً چهارسال طول کشید؛ بعد از آن ماجرای هجرت به قم و ادامه تحصیل پیش آمد.
تقاضای آمدن به قم با توجه به وضعیت فرهنگی این شهر و با توجه به اینکه هنوز چنین کاری که چند دختر از شهری دور به قم بیایند اتفاق نیفتاده بود و اینکه نتیجه کار چه میشد، مسایل ساده ای نبود. اما از آنجا که مصرّانه دنبال این کار بودیم که میخواهیم به قم برویم و آنجا هم زیر نظر مراجع باشیم، بالأخره نامه هایی به مراجع تقلید نوشتیم و سرانجام پذیرفته شد.
* چطور خانواده را برای هجرت به قم راضی کردید؟
متقاعد کردن خانواده مشکل بزرگی بود. میگفتند که شما در یک شهر غریب و با مشکلات فراوان چطور زندگی میکنید؛ ولی سرانجام به هر شکلی بود آنها را راضی کردم و اوایل سال تحصیلی به قم آمدم و در یک منزل اجاره ای که از طرف مراجع اجاره شده بود، مستقر شدم؛ البته حفاظت خاصی هم صورت میگرفت. هنگام مهاجرت به قم پنج نفر بودیم که با هم در همان منزل اقامت کردیم.
* برخورد در جامعه با شما که دختران جوانی بودید دریک شهر غریب و فضای حوزه چگونه بود؟
وضعیت جالبی نبود و حساسیتهایی نشان داده میشد که نیاز به صبر و تحمل داشت. اما اولین مسألهای که برای ما مهم بود، درس بود لذا صبر میکردیم. به هر حال در همان منزلی که بودیم پرده ای نصب شد و استاد برای تدریس میآمد و ما باید پشت پرده مینشستیم. برای استادان هم خیلی سنگین بود که برای دختران تدریس کنند. علاوه براین حضور ما در کلاس آقایان امکان نداشت.
اما زمانی که کلاسهای تدریس ما برای خانمهای قمی آغاز به کار کرد، نگاهها به ما عوض شد. حضور بانوان بیوت علما و چهرههای شاخص مثل حضرت امام خمینی(ره) موجب شد تا دختران به تحصیل علوم دینی تشویق شوند؛ البته چون آن زمان رفتن دختران به دانشگاهها با مشکل رو به رو بود، خیلی از آقایان از ما تشکر کردند که یک مرکز فرهنگی برای خانمها دایر کردیم. اما بعد از مدتی مکتب توحید و سپس مکاتب دیگری راه اندازی شد. مکتب توحید بعد از پیروزی انقلاب به فرمان مرحوم امام به جامعه الزهرا(س) تغییر ماهیت داد.
*سیاستگذاری آن مکاتب برچه اساسی بود؟ آیا هدف فقط آشنایی با احکام عقاید و یا تربیت مبلغ بود؟
شهید قدوسی معتقد بودند که بانوان از نظر علمی باید تا سطح عالی پرورش پیدا کنند و آشنایی مختصر با معارف کافی نیست. ایشان معتقد بودند که زنان نباید صرفاً تبلیغی تربیت شوند، باید از عمق علمی هم برخوردار باشند. این همان چیزی بود که از اول میخواستیم و به خاطر آن آمدیم. ممکن است با خواندن یک رساله و مقداری تاریخ و تفسیر کار تبلیغی خوبی انجام داد اما اگر بخواهیم منشأ خدمات بهتری باشیم باید از نظر علمی عمق پیدا کنیم. این دقیقاً نظر شهیدان بزرگوار بهشتی و قدوسی بود، لذا ما در کنار تدریس احکام شرعی دروس حوزوی را هم تدریس میکردیم.
*تبلیغ دین بخش جدایی ناپذیر طلبگی است. در این کسوت چه کردید؟
معمولاً در ماه محرم به تبلیغ میرفتیم. زمینه تبلیغ هم خیلی گسترده بود و دعوتهای زیادی هم از گوشه و کنارکشور به عمل میآمد. زمانی که مشغول کفایتین بودم، شهید محراب آیتالله صدوقی مرا به یزد دعوت کرد و جلسه باشکوهی در محرم آن سال برگزار شد. آن سال تحول عجیبی به وجود آمد که خود شهید صدوقی فرموده بودند: از وقتی که ایشان در این شهر سخنرانی کرده، شهر را یکپارچه تغییر داده است.
البته در این سالها سفرهایی تبلیغی از سوی سفارتهای ایران به سوئد، هند، سوریه و لبنان و دبی داشته ام؛ همچنین پس از حکم مشاورت فقهی معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده، سفری به واتیکان و در آنجا ملاقات و گفتوگوهایی با پاپ داشتم.
*در دیدار شما و پاپ به چه نکتههایی اشاره شد؟
درآن دیدار مسأله مبارزه با خشونت را مطرح کردم، زیرا تا همه رهبران ادیان نخواهند این مهم اتفاق نمیافتد؛ همچنین در دیدار با اسقف پالیا مسأله خشونت علیه زنان مورد توجه قرار گرفت و خواستار توقف خشونت علیه زنان و کودکان شدم.
* بیشتر پژوهشهای انجام شده از سوی شما مسایل زنان است، چرا؟
سال ۷۴ در جلسهای که در خدمت رهبر معظم انقلاب رسیدم، ایشان آنجا رسماً به بنده فرمودند: باید خواهرانی که مسلط بر فقه هستند در حوزهها و مسایل فقهی زنان را با شیوههای نوین بررسی و موضوع شناسی و براساس شناخت موضوع احکام آنها را تدوین نمایند؛ لذا هرچند ممکن است از نظر افراد جامعه این یک مسأله عادی باشد اما ما مسایل را به شکل گسترده و عمیق از نظر علم پزشکی بررسی کردیم و چند سال با با پزشکان متخصص زنان نشستهایی داشتیم که حاصل خوبی داشت؛ البته موضوعاتی که درباره مسایل زنان بررسی میشود به صورت اعم از مسایل فقهی و حقوقی است.
*تحقیقات علمی و فرهنگی شما فردی است یا گروهی؟
کار فقهی این گونه است که باید در میان جمعی از فضلا تدریس بشود. من اول تدریس میکنم، بعد از تدریس تمام درسها را مینویسم، کارهای گسترده ای صورت میگیرد و خانمهایی که در کلاس حضور دارند در تنظیم شرکت کنند.
* از فعالیتها و حضورتان در مبارزات سیاسی در دوره پهلوی بگویید.
من به دلیل مخالفت با رژیم طاغوت، در جلسات و سخنرانیهای متعدد شرکت داشتم که مأموران ساواک آن را ضبط میکردند تا اینکه حکم ممنوعیت سخنرانی من صادر شد. تیمسار خاوری که رئیس سازمان امنیت خوزستان بود رسماً ابلاغ کرد که حق سخنرانی ندارم، قرار بود اگر هم مقاومت کردم سریعاً تبعیدم کنند. اتفاقاً آن سال به مناسبتی به آلمان رفتم چون یکی از برادرهایم آلمان بود. بعد از بازگشتم مبارزات به اوج خود رسیده بود. سال۵۵ بود و فرزندم هفت ماهه بود که دستگیر شدم و به زندان افتادم. آن سلول مکان کوچک و بسیار سردی بود، آن وقت هم اواسط زمستان بود؛ البته چون احتمال دستگیری ام را داده بودم مقداری لباس گرم برای خودم و پسرم احمد برداشته بودم آن سلول آن قدر سرد بود که هر دو میلرزیدیم، وضعیت بدی بود، بعد از اعتراض مرا به زندان زنان خلافکار بردند تا شکنجه روحی بشوم. باز هم اعتراض کردم، تا بالأخره مرا به اتاقی دیگر منتقل کردند. فردای آن شب از زندان قم به اصفهان منتقل شدم.
البته من شکنجه جسمی نشدم. نگرانی من، پسرم بود که در این مدت همراه من بود. بالأخره بعد از تلاشهایی که از بیرون شد، مجبور شدند ما را آزاد کنند، چون مدرکی هم نداشتند.
* نظرتان درباره حضور زنان در عرصههای سیاسی، علمی و اجتماعی چیست؟
ما در دنیایی زندگی میکنیم که نمیتوانیم جامعه نسوان را از آن حذف کنیم ولی به حضور زنان در اجتماع باید جهت داده شود. متأسفانه، جهان معاصر قسمت اول معادله را که حضور زنان است پذیرفته اما در قسمت دوم که جهت دهی به این حضور است دچار افراط و تفریط شده است. موقعیت فیزیکی، روحی و... را نباید درباره زنان نادیده گرفت. در واقع ما نه میتوانیم زنان را کاملاً حذف کنیم و نه میتوانیم آنها را در همه جا قرار دهیم. قرار دادن زن در همه امور ظلم فاحشی به زن و موقعیت اوست.
*یکی از مباحثی که برای زندگی زنان مسلمان مطرح است، مسأله الگو پذیری است. آیا در عصر حاضر بهره مندی از الگوهای صدر اسلام مانند حضرت زهرا(سلام الله علیها) میتواند نیاز زنان معاصر را پاسخگو باشد؟
اسوه پذیری ممکن است با دو روش مستقیم و غیرمستقیم صورت گیرد. ما باید درک و تحلیل مناسب و استنباط صحیح از روش و منش ائمه داشته باشیم؛ درست است که زندگی صدیقه طاهره(سلام الله علیها) با زمان حال متفاوت است اما روح عبودیت، تفاهم، بندگی، تربیت و تواضع ایشان باید بر زندگی و جامعه ما حاکم شود.
متأسفانه جامعه ما از زندگی فاطمی فاصله گرفته است. این معضل از دو جا نشأت میگیرد؛ یا کم کاری از طرف ماست یا خود این افراد مسیر اشتباه را انتخاب کردهاند.
یکی از عالی ترین مراحل تقلید، اقتباس است و برای نایل شدن به این مقصد ابتدا باید هدفمند شده و درایت پیدا کنیم و از ابرازهایی چون عقل و منطق و استدلال بهره گیریم. اینکه به زنان و دختران جامعه بگوییم چون حضرت زهرا(س) باشید، کافی نیست.سبک زندگی حضرت فاطمه یعنی جهت خدا بودن. ایشان طریق اعتدال را طی کردند و از آنجا که ائمه اطهار(علیهم السلام) میزان اعمال هستند، محاسبه عملکرد ما با توجه به اعمال ایشان در نظر گرفته میشود.
یکی از مهمترین آموزههای سبک زندگی حضرت فاطمه(س) مسأله همسری و مادری است. زمانی که پیامبر(ص) کارهای خانه را به حضرت زهرا(س) محول کردند ایشان خشنود شدند. با توجه به تعبیر رهبر معظم انقلاب، فرزندآوری جزو کارهای اصلی خانمهاست. من با کار بیرون زن مخالف نیستم اما امیدوارم این حضور، مسؤولانه باشد و بنیان خانواده تضعیف نشود. مسأله دیگر شیوه برخورد با همسر است.
حضرت زهرا(س) و امیرمؤمنان حضرت علی (ع) شناخت صحیح از هم داشتند، روحیه صداقت و وفاداری در زندگی آنها حکمفرما بود، حضرت زهرا(س خطاب به همسرشان عرض میکردند «روحی فداک» یعنی جانم به فدای شما باد، امروز اصل تشکیل خانواده که سکون و آرامش و اتصال است در جامعه کنونی فراموش شده است.
*یکی دیگر از الگوهایی که برای دختران مسلمان مطرح است، حضرت فاطمه معصومه(س) است. چه ویژگی هایی در آن حضرت وجود داشته که در این جایگاه قرار گرفتهاند؟
حضرت معصومه(س) از جایگاه ویژهای در بین فرزندان امام کاظم(ع) برخوردار بودند. این خصوصیتها را باید در تربیت آن حضرت جست.تأثیر شخصیت پدر و مادر در روح و جسم فرزندان را نمیتوان انکار کرد. این ویژگی در وجود فاطمه معصومه(س) نیز بروز یافت. او از طرف پدر و مادر، فضایلی را به ارث برد که تنها علی بن موسی الرضا(علیه السلام) آنها را به صورت کامل در خود جمع کرده بود و به نظر میرسد بتوان راز برتری شخصیت والای فاطمه معصومه(س) بر دیگر فرزندان حضرت موسی بن جعفر(ع) را در همین نکته یافت که فاطمه معصومه(س) مانند برادرش از هر دو طرف پدر و مادر پاکیزهترین خصال و ویژگیها را به ارث برد .
مطالعه سیره ائمه گواهی میدهد که طهارت و پاکی مادر شرط اساسی برای گزینش مادران امامان بوده است و سعادتی که نصیب فاطمه معصومه(س) شد این بود که مادرش، مادر علی بن موسی الرضا(ع) نیز بود، لذا از هر نوع آلودگی به دور ماند؛ البته این به معنای تأثیر نداشتن تلاش و کوشش و تقوای الهی در وجود فاطمه معصومه(س) نیست، بلکه علاوه بر همه شایستگی های فردی که در وجود خویش به وجود آورده بود، از این عوامل نیز به عنوان مکمل و پشتوانه ترقی و تکامل معنوی سود میبرد.
نظر شما