به گزارش خبرنگار فرهنگي « مهر» وي گفت : براي من مشكل است كه در چنين محفلي درباره مطلبي كه كمتر مورد بحث قرار گرفته است سخني بگويم . از سازمان يونسكو كه به فكر اين غريب مظلوم ( فلسفه) بوده و روزي را به آن اختصاص داده است تشكر مي كنم . فلسفه اگر تا امروز زنده و باقي مانده است نه به خاطرتلاش ما ، بلكه به دليل عظمتي است كه خود داراي آن است . چرا كه فلسفه و فيلسوفان از زمان سقراط تا كنون همواره مورد اذيت و آزار و انواع مشكلات قرار گرفته اند .
وي افزود : فلسفه منزوي ، سخن نابه هنگام ، و خلاف آمد عادت است . در عين حال توقع است كه در زندگي موثر باشد . آيا چنين بوده است يا خير؟
به نظر من در سخنان فوق پارادوكسي ظاهري وجود دارد . فلسفه براي مردم نيست ، يعني براي آنان سودي ندارد . ما هيچ اثر فلسفي از زمان افلاطون - كه ساده ترين نگارش فلسفي را داشت- تا كنون نداريم كه به مردم ارائه كنيم تا آنها از آن استفاده كنند . چه بايد كرد ؟ حال كه فلسفه سودي ندارد ، اهميت آن در چيست و نفوذ خود را از كجا كسب مي كند ؟
استاد فلسفه دانشگاه تهران با ذكر اين كه اگر فلسفه عارضي و تبعي بود كه تا كنون باقي نمي ماند گفت : من مي خواستم در سخنان خود به دفاع از فلسفه بپردازم ، اما اكنون در حال ستايش آن هستم ، و اين امر اختياري نبوده است . بزرگان فلسفه معمولا ساحات وجودي انسان را توضيح داده اند . براي مثال « كي يركه گور» از سه مرحله استحساني، اخلاقي ، و ديني نام برده است . من از ساحات وجودي انسان به ساحت تملك، آزادي، و فنا تعبير مي كنم .
دكتر داوري در پايان سخنان خود گفت : فلسفه از زماني كه به وجود آمده ، اساس زندگي را مي گذارد ، هر چه امروز داريم و انجام مي دهيم از فلسفه نشات گرفته است . تفكر فلسفي به زندگي انسان جهت داده و به قول دكارت ، بنيانگذار فلسفه جديد، فلسفه بنيانگذار سياست و اخلاق جديد است .
نظر شما