به گزارش خبرگزاری مهر، حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید احمد رهنمایی، استاد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) با بیان اینکه نظریه پردازی را باید اساس و بنیان هر مکتب فکری برشمرد، گفت: از این منظر، نظریه پردازی مشتمل بر فرایندی از تفکر و اندیشه ورزی است که با یک یا چند رویکرد از رویکردهای گوناگون علمیـتجربی، دینیـمعرفتی، فلسفی ـ تحلیلی، نقلیـ اجتهادی، تاریخیـ عصرینگر و … به تولید دیدگاهی راهبردی یا کاربردی در همه و یا یکی از حوزههای نگرش، انگیزش، گرایش، عمل و رفتار انسانی میانجامد. بدین ترتیب، نظریه پردازی، معیار و شاخص ارزش و اعتبار اندیشه به شمار میرود؛ به گونهای که بدون آن هرگز نمیتوان به ارزش علمی یک مکتب پی برد و از اعتبار علمی پدیدآورندگان آن اطمینان حاصل کرد. عناصر و ارکانی چون پیش فرضها، فرضیهها، مبانی، اصول، روشها و فنون، معیارهای بایسته و شایستهای برای نظریه پردازی هستند. سایر امور مرتبط با نظریه پردازی، متناظر به این شش عنصر کلیدی تعریف و تنظیم میشوند.
وی افزود: دلیل این همه تأکید بر نظریه پردازی و اهمیت و ارزش آن، این است که بدون داشتن یک برنامه روشن و معتبر نمیتوان در ساحت علم و معرفت گام نهاد. از طرفی، تدارک و تدوین و تنظیم یک برنامه با ویژگیهای کارآمدی و اعتبار، تنها و تنها از طریق فرایند نظریه پردازی میسر میگردد. تفاوتی نمیکند برنامه مورد نظر به کدام قلمرو مربوط باشد؛ خواه در قلمرو علوم نظری باشد، خواه در قلمرو علوم تجربی و کاربردی و خواه در قلمرو هر قسم دانش و معرفت دیگر. هرچه این برنامه علمی از ویژگیهای برتری برخوردار باشد، به برنامه معیار نزدیک تر میشود. برنامه معیار به برنامهای گفته میشود که درصد عیار برنامهریزیها، کارآمدیها و کاربریها را میتوان با آن سنجید و اعتبار امور را با آن محک زد.
این استاد حوزه و دانشگاه تأکید کرد: بدیهی است که نظریه پردازی در هر زمینهای، مبانی، اصول و روشمندی و عناصر مخصوص به خود دارد. از اینرو در بسیاری از موارد، شیوهها و سبکهای نظریه پردازیها قابلیت مقایسه شدن با یکدیگر را ندارند. نظریه پردازی در هر مورد، صرفنظر از برداشتهای گوناگونی که برای نظریه پردازی میتوان یافت، بر حسب شرایط و اقتضائات آن مورد، صورت میپذیرد.
وی در مورد مفهوم شناسی نظریه گفت: از بررسیهای نظاممند تحلیلی در قلمرو علوم اجتماعی، انسانی، پایه، کاربردی و سایر قلمروهای علمی که به طور روشمند و بر اساس مبانی، اصول و پیش فرضها، فرضیه و هدفی از پیش تعیین شده، به حل مسئلهای از مسائل مرتبط با قلمرو خاص میانجامد، نظریه پدید میآید. نظریه بدین صورت روح و حقیقت پژوهشهای تحلیلی تلقی میگردد؛ به گونهای که بدون استحصال نظریه در یک پژوهش، آن پژوهش عقیم خواهد بود، بلکه پژوهش نخواهد بود. بر این مبنا، انتظار تولید نظریه از بررسیها و مطالعات توصیفی انتظار بجایی نیست. این قبیل مطالعات را به رغم اهمیت و ارزش والایی که دارند، یا به کلی نباید پژوهش به مفهوم مصطلح دانست و یا دستکم نباید انتظار تولید نظریه از آنها داشت. مطالعات توصیفی اغلب مروری و گاه ترویجی هستند و صرفاً به گزارش و توصیف یک نظریه یا یک پدیده بسنده میکنند.
رهنمایی با تأکید بر اینکه نظریه به دیدگاه و نظر و مشاهده و رأی مربوط میشود، گفت: بنابراین هر نظریهای در جایگاه خودش، از حضور و نقش مؤثر شخص یا اشخاصی حکایت دارد که نظریه به نام و اعتبار آنان ثبت و ضبط میگردد. به چنین اشخاصی نظریه پرداز گفته میشود. صرفنظر از نقش اشخاص در تعریف نظریه، نقش و جایگاه سایر عوامل و عناصر نیز حایز اهمیت است. با این حساب در تعریف یک نظریه باید دو عامل، یکی انسانی و دیگری غیرانسانی را در نظر گرفت و این دو دسته از عوامل را در ارتباط با یکدیگر بررسی و نقد کرد. عامل انسانی، اوصاف و ویژگیهایی دارد که سرآمد آنها، تخصص است. دانشور پژوهشگر طی سالیان سال و بر اساس آموزشهای لازم و احیاناً کارورزیهای کافی و تجربههای مستمر، این تخصص را به چنگ آورده است. اینجاست که نقش سایر عناصر و عوامل دخیل در تولید و تعریف نظریه نیز محرز میگردد. این عوامل و عناصر، شامل مبانی، اصول، سازهها، سامانهها، روشها، هدفگذاریها و شاخصهای علمی مطرح در نظریه هستند. محتوای علمی نیز یکی دیگر از عناصری است که در ایجاد نظریه و تعریف آن باید ملاحظه شود.
وی با اشاره به اینکه از اصطلاح نظریه پردازی، دو گونه میتوان برداشت کرد، گفت: ۱- منظور از نظریه پردازی، بازنگری، تجزیه و تحلیل و ارزیابی نظریهای است که قبلاً یک صاحبنظر آن را مطرح کرده است و بناست از نگاه کاوشگرانه و تحلیلگرانه اندیشمند دیگری نقد و بررسی کارشناسانه شود. در این صورت، نظریه پرداز خودش به طور مستقل نظریهای مطرح نمیکند، بلکه نظریه فرد دیگری را ارزیابی و تجزیه و تحلیل کرده، نظریات خویش را دربارﮤ آن در قالب نفی و اثبات، بیان میدارد. در این نوشتار، پژوهشگر را کاری با این برداشت نیست. این برداشت از نظریه پردازی، بیشتر به اظهارنظر و پردازش نظریه به مفهوم تجزیه و تحلیل نظریه میماند تا نظریه پردازی.
این محقق و پژوهشگر حوزوی افزود: نظریه پردازی عبارت است از استنباط مؤلفهها، استخراج متغیرها، ساماندهی عناصر، تنظیم مفاهیم رایج در یک رشته خاص و سرانجام پردازش علمی همه این امور به منظور تدارک زمینهها و تأمین شرایط لازم منتهی به تولید یک نظریه علمی جدید؛ نظریهای که پیشینهای برای آن در نظر نتوان گرفت. این برداشت، آن چیزی است که نوشتار حاضر مسئولیت تبیین اصول و معیارهای آن را بر عهده گرفته است و پژوهشگر نظریهپرداز باید درصدد تحقق مفاد آن برآید.
وی با اشاره به اینکه بر اساس برداشت دوم، برخی از کارشناسان نظریه پردازی اظهار کردهاند، گفت: باید بپذیریم که نظریه پردازی در حقیقت ورود به سرزمینی ناشناخته است که با دستگاه معرفتی خاص، با مفاهیم جدیدی همراه است. این نظریه پردازی اگرچه باید در چارچوب برداشتهای رسمی، منطقی و اصولی و مفاهیم بنیادین فرهنگی جامعه باشد، خود، معرفت و دانشی جدید را در قالب مفاهیم و الفاظ تازه و نوینی ارائه میدهد که برای بسیاری دشوار است. بنابراین با توجه به چالشها و پیامدهای پیشبینینشدنی و ناخواسته و احیاناً ناشناختهای که ممکن است با ظهور نظریههای نو پدید آید، نظریه پرداز باید پیشاپیش تدابیر لازم را برای پیشگیری از بروز چالشها یا رویارویی با چالشها و تنشهای احتمالی فراهم آورد. وی برای این منظور باید عقل و شعور جمعی را درباره نظریه جدید توجیه و هشیار سازد و زمینهها و فضاهای فرهنگی پذیرش نظریه جدید را مهیا گرداند.
وی با تأکید بر اینکه فرایند نظریه پردازی در هر زمینهای و بر اساس هر نگرشی، خطمشیها، مبانی، ضوابط و روشمندیهای خاص خود را اقتضا میکند که به وقت خود تبیین خواهد شد. این خطمشیها مشتمل بر خطمشیهای کمّی و کیفی و ترکیبی است؛ همچنان که مبانی مورد نظر میتواند مشتمل بر مبانی گوناگونی چون فراتحلیل، دادهبنیاد، ساخت اجتماعی، مطالعه موردی و رویکرد ترکیبی باشد، افزود: به عبارتی دیگر، «نظریه پردازی مستلزم خلق، تأمل و توجیه علمی مجموعهای از دانش است که با مسئله پژوهش متناسب است». در فرایند نظریه پردازی بنا نیست با پدیدار شدن نظریه جدید، ما بین آن نظریه و نظریههای کهن گسستی ایجاد شود. با این وصف، نظریه جدید در بستر همان نظریههای کهن مطرح میگردد و به گونهای محصول جدیدی از همان اندیشهها و فضاهای فرهنگی پیشین به شمار میرود. ازاینرو فهم و دریافت نظریه جدید به رغم نوآوری و تفاوت در الفاظ و مفاهیم و ادبیات، به آسانی ممکن و توجیهپذیر خواهد بود.
وی افزود: فرایند نظریه پردازی را به پشتوانه عناصر هفتگانه زیر در ساختاری هرمی میتوان پیگیری، مطالعه و بررسی کرد:
پدیده: رویداد تجربه شده در جهان تجربی.
نماد: بازنمایی کیفی یا کمّی، تجسمی یا عددی پدیدهها از طریق کلمات، تصاویر و یا طرحوارهها.
تعریف: بیان و تشریح نمادها در قالبهای مشخص کلامی و رفتاری.
مفهوم: خلق عنوان ویژه و مناسب بر اساس تعریف عرضه شده به منظور توصیف میان پدیدهها.
پیشفرض: گزارههای حکمی از پیش تثبیت یافته.
فرضیه: گمانهزنی در خصوص گزارههای حکمی.
سؤال پژوهش: گروهی از گزارههای حکمی که فرایند پژوهش متصدی پاسخگویی به آنهاست.
وی تصریح کرد: نظریه پردازی الزاماتی نیز بر عهده نظریه پرداز بار میکند که از آن جمله به موارد ذیل اشاره میشود:
۱٫ آشنایی کامل با نظریه؛
۲٫آگاهی لازم از روشها و روششناسی پژوهش نظریه؛
۳٫دانش کافی به پدیده و یا موضوع مورد بررسی؛
۴٫تجربه مفید و مؤثر دربارﮤ استنباط و استخراج پدیده و موضوع مورد بررسی؛
۵٫تصویری روشن از لزوم نظریهپردازی؛
۶٫درکی روشن از چگونگی پیوند مسئله پژوهشی با تدوین نظریه؛
۷٫احراز آمادگی برای طرح و استخراج سؤال و فرضیه از درون ساختار نظریه تازه تدوین یافته.
استاد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در مورد مفهوم شناسی نظریه معیار و معیار نظریه پردازی گفت: علاوه بر اینکه نظریه به خودی خود به مثابه معیاری است که به واسطه آن، ارزش و اعتبار یک علم سنجیده میشود، نظریه معیار در فضای نظریه پردازی نقش مهمتری را ایفا و جایگاه برتری را احراز میکند. در فرایند نظریه پردازی، همه عوامل و عناصر دست به دست هم میدهند تا بر اساس موازین و معیارهای نظریهپردازی، کشف نظریه معیار میسر گردد. نخست باید دید منظور از نظریه معیار چیست که کل فرایند نظریه پردازی باید برای رسیدن به آن در تکاپو و تلاش باشد؟ نظریه معیار در برگیرنده همه پیشزمینهها، زمینهها، بسترها و کارآییها و اعتبارات ویژهای است که برای بازیابی و بازشناسی یا بازتولید یک نظریه علمی لازم است به کار آید. در واقع، نظریه معیار سنگ محکی است که در هر زمینه و رشته و گرایش علمی، تمامی نظریهها و دیدگاهها را با آن میسنجند و صحت و سقم و کمال و نقص هر اندیشهای را به کمک آن ارزیابی و ارزش گذاری میکنند.
این محقق و نویسنده کشورمان در مورد ارکان نظریه پردازی گفت: منظور از ارکان نظریه پردازی، آن دسته خاص از مؤلفهها و عناصری است که بدون آنها نظریه پردازی اساساً امکانپذیر نمیگردد.
وی در مورد الگوهای نظریهپردازی هم اضافه کرد: الگو در قلمرو نظریه پردازی، بیشتر ناظر به معیارمندیها، چارچوبها، مبانی، اصول، روشمندیها و اهداف خاصی است که فرایند نظریه پردازی را در بر گرفته است. به بیانی دیگر، با در نظر گرفتن همه این مقولهها و عناصر است که میتوان به یک الگوی خوب و مناسب دست یافت و از آن بهرهبرداری کرد.
رهنمایی در مورد رویکردها در نظریه پردازی هم تصریح کرد: رویکرد، ترجمه روشنی از واژه انگلیسیapproach و واژه عربی «النهج» است. در راستای تبیین مفهومی، واژه approach در فعالیتهای پژوهشی، بیانگر روشی خاص از پژوهش یا حل مسئله است که از آغاز تا انجام و تا رسیدن پژوهشگر به نتیجه مورد نظر خویش، تکیهگاه فعالیتهای پژوهشی او قرار میگیرد. این واژه همچنین در قلمرو مکان و زمان، بر فرایند نزدیکتر شدن زمان و مکان انجام شدن کار یا رویدادی دلالت دارد. حرکت به سمت یک هدف یا نزدیک شدن به چیزی و یا انتقال از موقعیتی به موقعیت دیگر، بیان دیگری از این واژه انگلیسی است. همچنین واژه مزبور به جاده یا راهی که به مکانی منتهی میشود و در واقع راه اصلی رسیدن به آن مکان به شمار میرود، تعریف میگردد.
وی در مورد مراحل نظریهپردازی اذعان کرد: نظریه پرداز لازم است در فرایند نظریهپردازی، مراحلی را به طور مرتب و متوالی طی کند که عبارتند از: در جستجوی موضوع، تثبیت موضوع، سیر از معلوم به مجهول، تنظیم و ترتیب مجهولات، برداشت از معلومات، تدوین داده ها، ارزیابی داده ها، ویرایش داده ها، دریافت بازخورد، بازیابی و بازنگری، آرایش و سامان دهی، شالوده سازی، گسرش و فراگیر سازی و رسش و تولید نرم افزاری.
حجت الاسلام رهنمایی در مورد عوامل مؤثر بر نظریه پردازی هم گفت: باورداشتها، الزامات و اصول، مواضع و گرایشهای انسان بر روند نظریه پردازی او تأثیر میگذارند. هرکسی در هر شرایطی، از مکان و فضایی که در آن زندگی میکند تأثیر میپذیرد و هرگز از خویشتن فارغ و تهی نیست. با توجه به این برداشت، عوامل مؤثر بر نظریهپردازی، مشتمل بر عوامل مبنایی، اصولی، معنوی، اجتماعی، محیطی، شخصی و شخصیتی خواهد بود.
نظر شما