به گزارش خبرنگار مهر، احد فرامرز قراملکی، استاد دانشگاه تهران در نشست نقد و بررسی و رونمایی از کتاب «شرح مبسوط منطق اشارات» تالیف وی که توسط پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد با اشاره به اینکه فرد نمی تواند به دور از زبان مادری خود بیاندیشد گفت: تحقیقات پیاژه نشان داد که ما واقعا با نمادهای زبانی می اندیشیم. نمادهای زبانی از نظر من اصلا به جای مفاهیم ننشسته اند بلکه به جای تصاویر نشسته اند. انسان دومرحله داشته است؛ یکی تفکر و تصویرها و دیگری تفکر و زبان بوده است. اصلا ما تفکر با مفاهیم را نمی دانم بتوانیم داشته باشیم یا نه. بنابراین آن کسی که آذری است، آذری می اندیشد مگر اینکه استحاله شده باشد. یادمان باشد که دکتر عابدی دارد المیزان را دوباره می نویسد چون معتقد است که المیزان ترکی فکر شده، فارسی نوشته شده و عربی منتشر شده است. لذا مشکل غریب بودن المیزان این است.
وی در ادامه گفت: درباره شعر باید بگویم که شعر منطق و راه خودش را دارد و من در کتاب قدرت انگاره سعی کرده ام که راهی باز کنم و جلد دومی که در حال نوشتن است با عنوان مدیریت انگاره ها بنویسم. به نظرم در شعر بیش از آنکه منطق بخواهد مدیریت می خواهد. اینها بسیار با هم تفاوت دارند و تجزیه و ترکیبی که ما در ذهن می کنیم دو جور است یکی را تخیل و دیگر را فکر یا اندیشه می گفتند. به گمانم آنجا اصلا منطقی ندارد و بهتر است نگوئیم که منطق می خواهد بلکه مدیریت می خواهد.
قراملکی بیان کرد: این جمله ارسطو که شعر فلسفی تر از تاریخ است به این معنی است که ارسطو می خواهد کم لطفی خودش را به تاریخ بیان کند. درباره مقولات معتقدم که مقولات برای منطق ما بسیار مهم اند. اگر مقولات را از منطق ما بگیرید همه چیز را گرفته اید و ابن سینا درواقع می خواهد این کار را بکند. دعوای ابن سینا این است که در کتب منطق به مقولان به عنوان مسئله نپردازید. این همان بحث فربهی معرفت منطقی را پیش می آورد که به نظرم این سینا می خواهد بگوید که مقولان جزفرامنطق است. من بیست سال است که به این فکر می کنم که منطق دوره اسلامی در درون خود چه موانع توسعه دارد. یکی از این موانع همان تکلیف مقولات است مادامی که ما به مقوله وابسته باشیم منطقمان توسعه پیدا نخواهد کرد.
استاد دانشگاه تهران یادآور شد: من در این کتاب ارسطو را اصلا نیاورده ام و هرچند می دانم که بدون ارسطو تاریخ منطق اصلا قابل خواندن و فهم نیست. چون که بنده ابزار و روش واقع ارسطو را ندارم و به همین دلیل به این حوزه وارد نشده ام. اما چرا نقادی نکرده ام؟ هدف من در این کتاب آشنایی خوانندگان با بخشی از میراث منطق مسلمانان است و نمی خواسته ام که با نقادی خوانش خودم از این منطق را ارائه بدهم.
وی در ادامه با اشاره به اینکه همواره علم دو حیثیت ابزاری و معرفتی داشته است گفت: حیثیت معرفتی برای خودش بسیار رشد می کند اما امروز من می خواهم برای خودم قاعده ای ابداع کنم. هیچ علمی ابزاری نیست که فربه نشود. من در مباحثاتی که در کلاس ها دارم به کرات گفته ام که اساسا منطق ما برروی مقولات استوار شده است. بدون این مقولات ما منطق نداریم. پنجره فیلسوف به بیرون در گفتمان صدرایی مقولات است و پنجره منطق دان به فلسفه کلیات خمس است. بنابراین اگر این دو در میان نباشد منطقمان این منطق نخواهد بود. در این من تردیدی ندارم و به دنبال این هستم که در جایی که ما مقولات را قائل نیستیم چگونه می شود. مثال خیلی ساده ان چالش های شیخ اشراق با منطق خودمان است. از طرفی دیگر مثال خیلی ساده دیگر اینکه اگر شما کانسپچوالیسم باشید و نه رئالیسم دیگر جنس و فصلی نمی توانید داشته باشید. مثلا مدلی مانند مشابهت خانوادگی ویتگنشتاین را پیدا کنید تا بتواند برای شما تعریفی بکند. که با مدل جنس و فصل امکان ندارد. من همچنان این باور را دارم که اگر ما فلسفه ای مبتنی براصالت وجود داشته باشیم که در اینجا موضوع گزاره های ما مقوله ای از مقولات نیست و محمول های ما هم در دسته بندی کلیات خمس نخواهد رفت و اینکه این گزاره های چه ارتباطی با هم دارند و تحلیل درون گزاره ای و برون گزاره ای نیاز به یک منطق دیگری دارد. مگر کاری که رایج است یعنی ملاصدرا با زبان ابن سینا تفسیر کنند. که ملاصدرا هم این راه را باز کرده است و گفته است حقیقت نوعیه وجود که به نظرم به معنی سه زوج است. مگر اینکه شما درست کنید.
نظر شما