خبرگزاری مهر، گروه بین الملل - فاطمه محمدی پور: رای مثبت بریتانیایی ها به برگزیت و آمریکایی ها به «دونالد ترامپ»، سلطه تفکر نئولیبرالیسم را در عرصه نظام اقتصاد بین الملل به چالش کشیده است. برای دهه های طولانی به نظر می رسید؛ راهکارهای نئولیبرالیسم مورد اجماع قدرت های بزرگ اقتصادی جهان است اما اکنون اقتصاد جهان در برابر آزمون بزرگی قرار گرفته است و آن این که آیا همچنان توان حراست از چارچوب های تئوریک و عملی نئولیبرالیسم را دارد یا در نهایت در برابر هجوم قدرتمند حمایت گرایانه اقتصادی تسلیم خواهد شد.
موضوع مهم دیگری که از زمان پیروزی «دونالد ترامپ» در کانون توجه رسانه های بین المللی قرار گرفته، چگونگی روابط پکن و واشنگتن در دوره ترامپ است. بسیاری روابط آمریکا و چین را مهمترین روابط دوجانبه از منظر تأثیرات و پیامدهای آن بر سیاست و نظام بینالملل امروز و آینده دانستهاند.
این برآورد درست است، زیرا این روابط ازیکسو، تعامل استراتژیک میان دو ابرقدرت در عرصه نظام بینالملل در دوران پساجنگ سرد است و از سویدیگر، مسائل همگرایانه و واگرایانه متعددی در روابط جاری دو کشور وجود دارد، مسائلی که بالقوه میتواند فرایندهای کلان بینالمللی را متأثر ساخته و بر موقعیت قدرتهای برتر جهانی و آزادی عمل آنها تأثیرات مهمی برجای گذارد. سوال مهمی که در این ارتباط مطرح می شود این است که در دوره ترامپ روابط بین دو کشور قدرتمند به چه صورت خواهد بود؟
جهت روشن شدن هر دو موضوع، خبرنگار مهر گفتگویی با پروفسور «جفری فریدن» استاد دانشگاه هاروارد ایالات متحده امریکا تنظیم کرده است که در ادامه می آید. فریدن مشاور برخی بانکهای معروف آمریکا و سازمانهای اقتصادی در سراسر دنیاست. وی رئیس بخش اقتصاد سیاسی انجمن علوم سیاسی آمریکاست.
*برخی دلایل اقبال به راست گرایان چه در آمریکا و چه در اروپا را عدم توانایی نظریه ها و رویکردهای نئولیبرالیسم می دانند که نتوانسته اند به نیازهای توده مردم در حال حاضر پاسخ گویند. نظر شما در این ارتباط چیست؟
من فکر نمی کنم که سیاستگذاران و اقتصاددانهای اروپایی و آمریکایی به تئوریها، چه نئولیبرالیسم و چه تئوریهای دیگر پاسخ دهند. به نظر من آنها به شرایط اقتصادی ناامید کننده پاسخ می دهند.
واقعیت این است که رشد کلی در اروپا در طی ده سال گذشته خیلی کند و حتی راکد شده است. شرایط در امریکا نیز بهتر از اروپا نیست. گروههای خاص در این کشورها - مخصوصا کارگران غیر ماهر و نیمه ماهر در خارج از مناطق شهری - با مشکلات اقتصادی زیادی مواجه شده اند. من فکر می کنم دلیل اقبال به راست گرایان و جناح راست، شرایط دشوار اقتصادی در این کشورها باشد.
*اگر نظریه های نئولیبرالیسم توان پاسخگویی به نیازهای عموم مردم در جوامع غربی را ندارند، آیا نظریه اقتصادی جایگزینی برای آن وجود دارد؟
در پاسخ سوال قبل گفتم که به نظر من مشکلات اقتصادی در جوامع غربی یا اقبال به راست گرایان در این جوامع ربطی به تئوریهای اقتصادی نداشته و به واقعیت ها مربوط است.
واقعیت این است که تاکنون اکثر جوامع غربی نتوانسته اند رشد اقتصادی قبل را بازگردانده و راه حل آن را بیابند. آنها حتی نمی دانند چگونه می توانند مطمئن شوند که منافع حاصل از رشد اقتصادی به طور عادلانه میان مردم جامعه خود توزیع می شود یا خیر؟ به نظر من چالش دهه پیش رو این واقعیت خواهد بود.
*برخی معتقد هستند ظهور چین تهدیدی برای آمریکاست. آیا شما ظهور اقتصادی چین را تهدیدی برای امریکا می دانید یا اینکه دو کشور به دلیل وابستگی متقابل ناگزیر به همکاری هستند؟
به طور کلی رابطه میان دو کشور دارای اصولی از همکاری و تعارض است. چین و آمریکا دارای منافع زیادی در روابط دوجانبه اقتصادی، سیاسی، مالی و نظامی با یکدیگر هستند.
اما این روابط دوجانبه نیز مملو از تعارضات بالقوه است. به نظر من، ما در مرحله زمانی بسیار مهمی قرار داریم، مرحله ای که مشخص می کند در دهه آینده آیا این دو قدرت بزرگ با یکدیگر همکاری کرده یا وارد مرحله تشدید تعارض یا حتی جنگ با یکدیگر خواهند شد.
نظر شما