به گزارش خبرنگار مهر، عبدالله صلواتی عضو هیات علمی دانشگاه تربیت دبیر شهید رجائی در همایش نسبت فلسفه با فضای مجازی که در بنیاد حکمت اسلامی صدرا برگزار شد سخنرانی خود را ارائه کرد و گفت: وجود در فلسفۀ صدرایی واقعیت اصیل در عالم و آدم است و فاصله گرفتن از این وجود و آگاه نبودن از آن به علم مرکب، انسان را به وادی پوچی سوق می دهد و این پوچ گرایی و ازخودبیگانگی وجودی نقطۀ عزیمت انسان به سمت و سوی پوچ گرایی اخلاقی است و در پی این دگردیسی وجودی با نام پوچ گرایی، شیوۀ اندیشیدن و سبک زندگی و تمامی شئون فردی و اجتماعی مرتبط با وجود انسان دستخوش تغییر بنیادین می شود.
وی افزود: به رغم احاطۀ علم و دیجیتالی شدن زندگی و نیز با وجود رشد و توسعۀ فنآوری، انسان امروزی به نفی باورها و ارزش هایش در جهان هستی گرایش یافته به گونه ای که تصویری بی جان و بی هدف از جهان پیرامونی در ذهن اش ترسیم شده است. فضای مجازی یکی از مؤلفه های جدی دنیای مدرن است که می تواند ما را از وجود و آگاهی نسبت بدان دور کند و در زمینی دیگر غیر از وجود سکنا دهد و در پی این سکونت جدید، هویت نویی را برای ما رقم زند و با ابژه ساختن ما به عنوان قطعاتی از پازل فضای مجازی، خودبیگانگی وجودی را برایمان به ارمغان بیاورد.
صلواتی در ادامه تصریح کرد: به عبارت دیگر، حضور جدی در این زیست بومِ جدید هویت جدیدی از انسان ارائه خواهد داد به گونه ای که او را از هویت حقیقی اش دور می کند و این دور شدن از دنیای واقعی بر تمامی لایه های زندگی فرد اثرگذار خواهد بود. دور شدن انسان امروز از ارزش ها و واقعیت حاکم بر جامعه و فرار از تابعیت آن ها یعنی مسخ انسان معاصر و این مسخ اساساً نه برای انسان و نه مؤمنان و متدینان ارمغان نیکویی نیست، بلکه مخرب است و خانمانسوز است. در این فضا واقعیت دنیای واقعی ما، آن جهان واقعی ای که برای ما حضور دارد فرسنگ ها با جهان مجازی ای که برای ما حضور دارد و در آن نفس می کشیم فاصله دارد و این داستان، انسان را دچار مرگ تدریجی می کند. این دو قطبی شدید میان جهان واقعی و جهان مجازی انسان را گرفتار مخاطراتی جدی می کند.
عضو هیات علمی دانشگاه تربیت دبیر شهید رجائی یادآور شد: فاصله زیاد میان عالَم مجازی و عالَم واقعی، سبب بیمعنایی و پوچی میشود. مراد از عالَم مجازی و واقعی نه ساحت آفاقی که ساحت انفسیِ تجربه شده در انسان است که در آن ساحت مجازی ذهنیت او را میسازد و ساحت واقعی همان بدن و به تعبیری؛ امکانات، ابزار، و محل ظهور است و دقیقاً بخاطر همین فاصله نجومی میان ذهن و بدن است که این بدن نمی تواند بدن این ذهن باشد و فرامین او را اجرا کند مانند انسان کافکایی که بدنش مسخ شده و توانایی اجرای دستورات ذهن او را که همچنان انسان است ندارد. به نظرم این دو را می توان، دوگانگی مخرب به دوگانگی پسامدرن نامید. تفاوت مسخ کافکایی انسان با مسخ مجازی انسان این است که در مسخ کافکا، بدن انسان مسخ میشود و در مسخ مجازی ذهن انسان.
وی در پایان گفت: در گذشته تنوع زیستنوعهای انسانی معلول دانش و تعاملات انسان با عالَم واقعی بود اما در دنیای کنونی، افزون بر عوامل گذشته، عالَم مجازی نیز از عوامل پیچیده، پرنوسان، و پرشتاب تنوع زیست نوعهای انسانی است و این دست از زیستنوعها مادامیکه واقعیت اصیل، یعنی هستی خویش را فراموش نکند دستخوش بیخانمانی و سرگردانی و در نهایت پوچی نمیشود. اما با فراموشی واقعیت اصیل، زیست نوع انسان دچار بیخانمانی وجودی، و سپس بحرانهای معنوی و اخلاقی، و پوچی با شتاب به سراغش میآیند.
نظر شما